خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

haniye anoosha

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/7/19
ارسال ها
940
امتیاز واکنش
2,339
امتیاز
248
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 13 دقیقه
پسره بیست چهار سالشه سرگرده:|
آخرشم میگه چون تو همه ماموریت هام موفق بودم شدم سرگرد :/
#به_اینم_میگن_رمان؟


تکراری ترین صحنه در رمان ها

 
  • قهقهه
  • تشکر
  • خنده
Reactions: MēLįKąღ، LIDA_M، . faRiBa . و 16 نفر دیگر

❁کوکے❁

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/8/18
ارسال ها
55
امتیاز واکنش
2,230
امتیاز
153
محل سکونت
دریآ کنار~☁
زمان حضور
7 روز 10 ساعت 41 دقیقه
تو اکثر رمانا
دختر تا تو خونه ننه باباش بوده
دست به سیاه و سفید نمیزده
در حدی که اصلا نمیدونسته آشپزخونه کدوم وره؟ از این وره یا از اون وره؟
دیقت کنید بلد بوده هاااا
فقط نمیخواسته ریا بشه :blinkb::l1b:
اماااااااا
تا شوهر میکنه
روز بعد عروسی میشه قرمه سبزی پز قهاااااار
کدددددبانو
اوووف اوووف

نویسنده های عزیز لطفا تموم کنین این بازی کثیفو!:sigb:
#به_اینم_میگن_رمان؟! :l1b:


تکراری ترین صحنه در رمان ها

 
  • قهقهه
  • تشکر
  • خنده
Reactions: MēLįKąღ، -FãTéMęH-، برگزیده۱۴ و 20 نفر دیگر

Ftme.sh

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
28/5/20
ارسال ها
30
امتیاز واکنش
290
امتیاز
123
سن
22
محل سکونت
Kashan
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 56 دقیقه
تو اکثر رمان های ایرانی دختر دبیرستانی یا دانشجو درس نمیخونه همش در حال رفیق بازی و گشت و گذاره برای حل مسئله هم یکی دوتا سوال خونه پسر همسایه که ازقضا همکلاسی خرخونشه می پرسه چطوری داروسااازی قبول میشه اونوقت؟؟؟
#به _اینم_ میگن_ رمان؟:shyb:


تکراری ترین صحنه در رمان ها

 
  • تشکر
  • قهقهه
  • خنده
Reactions: MēLįKąღ، LIDA_M، . faRiBa . و 12 نفر دیگر

Jãs.I

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/20
ارسال ها
391
امتیاز واکنش
7,544
امتیاز
263
سن
24
محل سکونت
City of Smoke and Ash☁️
زمان حضور
60 روز 20 ساعت 41 دقیقه
«قانون پایستگی آقام!» :|
توضیح: پلیس‌ها مهندس‌اند، و مهندس‌ها پلیس. پلیس‌ها و مهندس‌ها همواره و همزمان به یکدیگر تبدیل می‌شوند.

قطع به یقین، توضیح بالا را متوجه نشده‌اید. شاید هم شده‌اید، نمی‌دانم...! خودم که به هیچ وجه من الوجوه در مخیله‌ام نمی‌گنجد که چگونه هم مهندس‌اند و صاحب یک شرکت برگ ریزان بلامعارض، و هم سرهنگ تمام ِ درجه‌ی یک خطه‌ی تورقوز آباد. :|
شما محصول شگرف کجایید، آقا جان؟ ای مخلوق شیءٌ عُجاب! بگو از کجا آمده‌ای؟!
اصلا چگونه وقت می‌کنی هم شرکت را بگردانی، و هم آن مأموریت‌های مخاطره آمیز همراه با حوری داستان بروی و مخ او را بزنی؟!

نویسنده را بگو که چنان حرف‌های قلمبه استعمال می‌کند و چیزمیز‌هایی هم ضمیمه‌ی نوشته‌اش می‌کند که مانده منم بر منکرش لعنت بفرستم و بگویم:«ساچ عه واو! عجب تیکه‌ایه این بابا!»
اگرچه هرگاه که می‌خواهم در خفایای ذهنم این قضیه را نشخوار کنم، مغزم می‌گوید:« تو را به خدا بس است! رودل کردم آقا جان!»
این فلک زده حق هم دارد. آخر می‌دانید؟ پای این داستان نوشته:
- برحسب واقعیت. :|

#به_اینم_می‌گن_رمان؟



تکراری ترین صحنه در رمان ها

 
آخرین ویرایش:
  • قهقهه
  • تشکر
  • خنده
Reactions: MēLįKąღ، -FãTéMęH-، برگزیده۱۴ و 21 نفر دیگر

niloofar.H

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/20
ارسال ها
1,076
امتیاز واکنش
13,976
امتیاز
323
زمان حضور
37 روز 21 ساعت 9 دقیقه
اصولا چشاشون نافذ و سرده.
هموشون رقیب عشقی دارن.
کلا یا استاد دانشگاه هستن یا شرکت و کارخونه دارن.
با خانوادشون درخد چی مشکل دارن.
حتما باید یه خونه مجردی این وسط داشته باشن.
مغرور در حد لالیگا.
خدایی از فرشته هم خوشگل ترن.
اصلا اگه توی رمان یه دور برن جایی و به هیچ کسنگن انگار اون رمان رمان بشو نیست.
خونه ها همه عمارت ولی چیدمان داخلیشون کلا ساده.
اتاق پسر ست مشکی و اتاق دختره یا یاسی یا بنفش کلا رنگ دیگه ای هم نمی تونه باش.
همشون تـ*ـخت دو نفره دارن با یه دست مبل شک گوشه اتاق.
حمام دستشویی جداگانه توی هر اتاق.
همشون اهل کتاب.
در مورد رقصشون که دگه نگم با هر ممدل آهنگی لدن برقصن این وسط فک شخص مورد نظرم با رقصشون میخوره زمین.
دخترا کلا اهل آرایش نیستن ولی نمی دونم اینا چرا با یه برق لـ*ـب میشن پرنسس مجلس.
همشون از خرید متنفرن.
باید فاصله سنی بینشون از 10 سال بیشتر باشه یعنی اگه نباشه که نمیشه.
با یه تصادف با هم آشنا میشن بعد یه هم سرنوشتشون به هم گره میخوره بعدشم مثل چی همه جا با همن آخرشم با هم فامیل در میان و باید تا یه مدت با هم زندگی کنن تا آخر داستان همه میفهمن این دو عاشق همن ولی خودشون نمیفهمن.
کلا باید از هردو طرف دو تا دوست با حال در حد دلقک سیرک باشن که عاشق هم میشن.
اگه ماشین فراری مشکی و جنسیس قرمز توی داستان نباشه نمیشه مدیونیت فکر کنید میشه.

آخه به اینم میگن رمان؟! (اگه نگن پس چی بگن؟!)
بازم هستا ولی زیاد میشه...


تکراری ترین صحنه در رمان ها

 
  • تشکر
  • خنده
  • قهقهه
Reactions: MēLįKąღ، pari.ne، LIDA_M و 16 نفر دیگر

Mahla_Bagheri

مدیر تالار آموزش نویسندگی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
ناظر کتاب
نویسنده ویژه
مدرس نویسندگی
  
  
عضویت
29/4/20
ارسال ها
547
امتیاز واکنش
15,422
امتیاز
353
زمان حضور
83 روز 31 دقیقه
خداوکیلی کدومتون پسری رو که به قصد کشت می‌زنتتون بیشتر عاشقش می‌شین :angryb:
والله پسر صدراعظم باشه یا شاهزاده انگلیس بگیره بزنتتون هم یه جفتکی می‌ندازین:/
اونوقت دختره پاهاشو بـ*ـغل می‌گیره سه کنج دیواز می‌شینه دلش برا جذابیت لندهور قنج می‌ره:/
آخه کدوم خر؟


تکراری ترین صحنه در رمان ها

 
  • قهقهه
  • تشکر
  • خنده
Reactions: MēLįKąღ، -FãTéMęH-، برگزیده۱۴ و 20 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 31 دقیقه
تو همه رمانا شخصیت ها از صدای دریا ارامش میگیرن:/
#به_این_هم_میگن_رمان؟


تکراری ترین صحنه در رمان ها

 
  • تشکر
  • قهقهه
  • خنده
Reactions: MēLįKąღ، LIDA_M، . faRiBa . و 14 نفر دیگر

Mahla_Bagheri

مدیر تالار آموزش نویسندگی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
ناظر کتاب
نویسنده ویژه
مدرس نویسندگی
  
  
عضویت
29/4/20
ارسال ها
547
امتیاز واکنش
15,422
امتیاز
353
زمان حضور
83 روز 31 دقیقه
تو همه رمانا شخصیت ها از صدای دریا ارامش میگیرن:/
#به_این_هم_میگن_رمان؟
همشونم یه دور شکست عشقی رو خوردن.
سه تا سه تا عاشقش می‌شن:/
چرا دور و بر من این طور نیست؟! :/


تکراری ترین صحنه در رمان ها

 
  • تشکر
  • قهقهه
  • تشویق
Reactions: MēLįKąღ، LIDA_M، . faRiBa . و 13 نفر دیگر

Haniyeh83_a

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
15/6/20
ارسال ها
42
امتیاز واکنش
1,058
امتیاز
153
زمان حضور
7 روز 11 ساعت 23 دقیقه
تو بیشتر رمانا پسر تک فرزند و خدای غرور، دختره معمولا داداش داره
یا برعکس
دختر تک فرزند و خدای غرور؛ پسره معمولا خواهر داره=/
به اینم میگن رمان؟؟؟


تکراری ترین صحنه در رمان ها

 
  • تشکر
  • قهقهه
  • تشویق
Reactions: MēLįKąღ، LIDA_M، . faRiBa . و 14 نفر دیگر

Haniyeh83_a

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
15/6/20
ارسال ها
42
امتیاز واکنش
1,058
امتیاز
153
زمان حضور
7 روز 11 ساعت 23 دقیقه
ی سری رمانا هستن معمولا دختره و حالا در بعضی موارد پسره از خودشون ی جوری تعریف می کنند که اگه دمپایی اینقدر اعتماد به نفس داشت الان کفش مجلسی بود:expressionless:
به اینم میگن رمان؟؟؟


تکراری ترین صحنه در رمان ها

 
  • تشکر
  • قهقهه
  • خنده
Reactions: MēLįKąღ، -FãTéMęH-، LIDA_M و 17 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا