خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

msh0016

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
17/9/23
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
14
امتیاز
1
سن
15
زمان حضور
2 ساعت 27 دقیقه
والا رمانا یه جوری شدن که صحنه هاشون توی جم تیوی ام قفله
توی یه مهمونی کلی دره داف ریخته به جز شخصیت اصلی همه بد سرخوش و وسط ولو دختره هم با حجب و حیا یهو اون وسط پاش گیر میکنه میاد پهن زمین شه کلی پسر در داف تر میان دختره رو بگیرن ولی یهو عشقوش کمرشو میگیره یه دورم احساسی میچرخن همه چی متوقف میشه پسره زل میزنه تو چشمای عَ نه یعنی قهوه رنگ دختره زارت عاشق میشن
یا خیلی احساسی تر جفتشون پهن زمین میشن دختره میفته رو پسره و...


تکراری ترین صحنه در رمان ها

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • قهقهه
Reactions: MēLįKąღ، مسافر و Tiralin

msh0016

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
17/9/23
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
14
امتیاز
1
سن
15
زمان حضور
2 ساعت 27 دقیقه
والا رمانا یه جوری شدن که صحنه هاشون توی جم تیوی ام قفله
توی یه مهمونی کلی دره داف ریخته به جز شخصیت اصلی همه بد سرخوش و وسط ولو دختره هم با حجب و حیا یهو اون وسط پاش گیر میکنه میاد پهن زمین شه کلی پسر در داف تر میان دختره رو بگیرن ولی یهو عشقوش کمرشو میگیره یه دورم احساسی میچرخن همه چی متوقف میشه پسره زل میزنه تو چشمای عَ نه یعنی قهوه رنگ دختره زارت عاشق میشن
یا خیلی احساسی تر جفتشون پهن زمین میشن دختره میفته رو پسره و یه استیکرم رو لـ*ـباشون قرار میگیره سانسور بشه
والا اینا یه جاهاییم همخونه میشن دختره میره حموم که همون موقع پسره سیکس پک داره سسکی هـ*ـوس حموم میکنه و درم که باز شیطونم که منتظر
حالا اینا خوبه یه جوری فاز میدن که ادم میمونه
توی دانشگاه حتما حتما دختره یه دانشجوی شیطون و اسکله و یه استاد مغرور جوون لنتی هست دختره فکر میکنه این دانشجو باهاش کل کل میکنه حالا این پدر مادر داریم که تا حالا یه سگ اخلاق مغرور بوده با این کل میندازه و عاشق هم میشن و ازدواج میکنن و دختره حسادت میکنه به دره دافای دور شوهرش و بعدم پنج قولو حامله میشه میاردشون دانشگاه و شوهر مغرور لنتیشم همش تو دانشگاه قربون صدقش میره
اوکی با همشون مشکلی ندارم دوست عزیز میخوای بخندونیمون ولی تو چرا استادای پی پاتال با دندون مصنوعی رو تبدیل به دره داف مغرور جوون جذاب لنتی میکنی چرا امید واهی میدی به ما دبیرستانیا که بریم دانشگاه دهنمون آسفالت شه؟


تکراری ترین صحنه در رمان ها

 
  • قهقهه
  • خنده
Reactions: MēLįKąღ، Tiralin، Deana و یک کاربر دیگر

msh0016

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
17/9/23
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
14
امتیاز
1
سن
15
زمان حضور
2 ساعت 27 دقیقه
میخوام مشکلی با همه خز بازیای رمانا نداشته باشمو ولی چرا همه رمانایا اربابی اربابه یه بیماری روانی اسکیزوفرنی کوفتی زهرماری چیزی داره یه جوری که نصف مردای دنیا باید همش طلپ باشن تو تیمارستان
تازه همیشه خدا هم یه خانواده ای هستن دختره روانیشونو بفرستن نیمارستان اونجا بغهمن نابغس آیکیو هم که ماشالا
همیشه هم شخصیتای داستان ولن تو مهمونی یا لـ*ـب دریا تو شمال آخرشم شیمی دانشگا شریف میارن
یااااا توس شهرستانن ولی تهران دانشگا قبول میشن که خانواده مخالف بعدم یه خونه اجاره میکنن که همسایه روبه رویی یه پسر جاذاب لنتیه که اول با دختره کل کل میکنن و بعد زارت عاشق میشن
آلاه وکیلی مشکلی با این عاشقی و خز بازیا ندارم ولی چجوری با اینکه خدای احمقای دنیایی و یه جمله ساده رو کلی تحلیل میکنی تو مغزت بعد میفهمی تازه بیست چاری تو خیابون و با دوستات آخرش دکتر مملکت میشی ولی منی که مث خر میخونم هیچی که هیچی


تکراری ترین صحنه در رمان ها

 
  • تشکر
  • قهقهه
  • خنده
Reactions: MēLįKąღ، Moment، Tiralin و 3 نفر دیگر

Moment

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
12/4/24
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
5
امتیاز
1
سن
17
زمان حضور
5 ساعت 38 دقیقه
سلام !
دختره تو ۱۵،۱۶ سالگی مثل پنجه آفتاب میمونه بلوغ هم وجود نداره اصلا . یا تو دوران دبیرستان این و دوستاش فکرشون پیش همه چی بوده الا درس بعد بهترین دانشگاه های ایران رشته های تاپ قبول می شن ! قبل کنکور هم میرن شمال تا به مغز گرام استراحت بدن . همیشه هم یه زوج کارگر شمالی تو خونه اینا هست که دختر داستان لپ خانومه رو تو آشپزخونه می بـ*ـو*سه ! بسه دیگه ، اینو واقعا نیستم به خدا تنها گنـ*ـاه ما شمالی ها اینه که تو مسافرت بقیه زندگی می‌کنیم.
این رمانای به اصطلاح پلیسی هم که دیگه نگم یه تنه شرف و غیرت هرچی پلیسه رو کردن تو ... استغفرالله
یه چیزی هم که رو مغزمه اینه که شخصیت داستان به خاطر صرفا عشق و عاشقی از زندگی میبره و ... آخه مشکل فقط اینا هست مگه ؟
یا عشق تو رمان ها فقط از طریق اینکه دختره یه سری عکس فتوشاپ از پسره دیده توهم نامردی زده بعد پسره میفته به التماس و اینا و بعد دختره میبخشه ، سنجیده میشه ؟ مثلا نمیشه تو ی شرایط سخت قرار بگیرن عشقشون محک بخوره ؟ چمیدونم پسره تو کارش به مشکل بخوره یا دختره یه مشکلی براش پیش بیاد .
و اسم ها ...! یا اینقدر چرت و پرته که اصلا نمیشه خوند یا مثلا یه شخص ۵۰ ساله یه اسم ژیگول داره !
یه سری اسم هستن که دیگه ماشالله امضای کار : آرمان ، مهراد ، باراد،سام ، اهورا ... یا باران ، نفس ، سوگل ، عسل ...این همه اسم داریم خب !!
یه مدت هم هست بی ادبی و گستاخی و بی احترامی به بزرگتر شده شیرین زبونی و کل‌کل کردن
دختره فک و پرده گوشش آسیب میبینه اونوقت هنوز عاشق پسره اس ! یا دختره عاشق متجاوز خودش میشه. این دیگه خزعبل محضه !!!
در آخر میخوام بگم آره درسته پایان خوش و زندگی رویایی و غیره اکثرا طرفدار داره و صرفا هم برای دور شدن از فضای زندگی خونده میشه اما چرا بعضی نویسنده ها شعور خواننده رو در نظر نمیگیرن ! خدایی زشته در حالی که اشعار فارسی داره تو دانشگاه های سطح اول دنیا تدریس میشه یه سری اسم خودشون رو بذارن نویسنده و یه چرتی محض سرگرمی منتشر کنن اونم در حالی که یه سری نوجوون تاثیر پذیر این نوشته ها رو میخونن و شخصیتون گاها به این شکل صورت میگیره ! لطفا این ظلم رو در حق فرهنگمون نکنیم ❤
اگه دوست داشتین رمان کوچه چهل پیچ رو بخونید ، قشنگه


تکراری ترین صحنه در رمان ها

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشویق
  • تشکر
Reactions: MēLįKąღ، Whisper و Tiralin
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا