- عضویت
- 24/11/19
- ارسال ها
- 313
- امتیاز واکنش
- 1,888
- امتیاز
- 228
- محل سکونت
- اصفهان
- زمان حضور
- 5 روز 10 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت 155
کنار دیوار پياده رو جا خورده ایستادم، پس بالاخره آمد، دستانم به لرزش افتاد، بی تفاوت گفتم:
- به به عمه جونم، سلامشون برسون، هفته پیش رفتم مطب دیدنشون، اتاق عمل بودن نشد ببینمشون، بگین بمونن فردا تا منم بیام
مادرم کمی سکوت کرد اما انگار دل کند که حرفش را بزند
-بهار عمه ات برات بـ*ـو*س میفرسته، بهار گوش بده مادر ببين...
کنار دیوار پياده رو جا خورده ایستادم، پس بالاخره آمد، دستانم به لرزش افتاد، بی تفاوت گفتم:
- به به عمه جونم، سلامشون برسون، هفته پیش رفتم مطب دیدنشون، اتاق عمل بودن نشد ببینمشون، بگین بمونن فردا تا منم بیام
مادرم کمی سکوت کرد اما انگار دل کند که حرفش را بزند
-بهار عمه ات برات بـ*ـو*س میفرسته، بهار گوش بده مادر ببين...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان همخونه شرقي | سمیه سادات هاشمی جزی کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: