خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

سميه سادات هاشمي جزي

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/11/19
ارسال ها
313
امتیاز واکنش
1,888
امتیاز
228
محل سکونت
اصفهان
زمان حضور
5 روز 10 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت 155
کنار دیوار پياده رو جا خورده ایستادم، پس بالاخره آمد، دستانم به لرزش افتاد، بی تفاوت گفتم:
- به به عمه جونم، سلامشون برسون، هفته پیش رفتم مطب دیدنشون، اتاق عمل بودن نشد ببینمشون، بگین بمونن فردا تا منم بیام
مادرم کمی سکوت کرد اما انگار دل کند که حرفش را بزند‌
-بهار عمه ات برات بـ*ـو*س میفرسته، بهار گوش بده مادر ببين...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان همخونه شرقي | سمیه سادات هاشمی جزی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: The unborn

سميه سادات هاشمي جزي

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/11/19
ارسال ها
313
امتیاز واکنش
1,888
امتیاز
228
محل سکونت
اصفهان
زمان حضور
5 روز 10 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت 156
لـ*ـب و دهانم را جمع کردم هنوز هم مادرم جذبه دارد:
- چشم مامان، آخه خيلي خنده دار گفتين، حالا دارين از كيا صحبت مي‌كنين؟
مادرم با خوشحالی گفت:
- منظورم اون امیر حسین نامرد و آناست.
تلفن را در دستانم فشردم تپش قلبم، خدايا بالا رفتن ضربان قلب هم آدم را مي‌كشد! نفسی گرفتم
و گفتم:...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان همخونه شرقي | سمیه سادات هاشمی جزی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: The unborn

سميه سادات هاشمي جزي

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/11/19
ارسال ها
313
امتیاز واکنش
1,888
امتیاز
228
محل سکونت
اصفهان
زمان حضور
5 روز 10 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت 157
سعيد ناباورانه دستانش را جلو آوردو گفت:
- چته تو دختر، چرا گیج می‌زنی؟! صدتا بوق زدم کجایی!
وای همین را کم داشتم، اه! به دلم ماند جشن پيروزي، پس ذهنم با چشمانی ریز شده به من نگاه می‌کرد، نفسم را بیرون دادم، ابروهایم را درهم کشیدم، من یک‌بار جواب منفی به او داده بودم،
- سلام پسر عمه خوبین؟! ترسوندین من رو آخه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان همخونه شرقي | سمیه سادات هاشمی جزی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: The unborn

سميه سادات هاشمي جزي

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/11/19
ارسال ها
313
امتیاز واکنش
1,888
امتیاز
228
محل سکونت
اصفهان
زمان حضور
5 روز 10 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت
158
پس ذهنم برو بابايي نثارش كردم،سکوت کردم حرفی برای گفتن نبود اعتقاداتم برای خودم حداقل محترم بود ،خدارو شكر او هم سکوت کرد!خسته بودم،شب بیداری‌های هفته اخیر، استرس دفاع پایان‌نامه ،موسیقی آرام داخل ماشین ،همگی باعث شدن چشمانم را مهمان خواب کنند.
نمي‌دانم چه زمان گذشت كه صدای تق تق به شیشه زدن سعید از خواب...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان همخونه شرقي | سمیه سادات هاشمی جزی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: The unborn

سميه سادات هاشمي جزي

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/11/19
ارسال ها
313
امتیاز واکنش
1,888
امتیاز
228
محل سکونت
اصفهان
زمان حضور
5 روز 10 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت 159
خوب است برای پس زدن چرند گفتن جواب می‌دهد ناراحت گفت:
- من معذرت خواهیت رو نمی‌خوام. آخه من نمی‌دونم اونا الان این‌جا توی ذهن تو چه غلطی می‌کنند؟! من بالاخره بعد از چندماه اجازه گرفتم که حداقل با تو حرف بزنم، انتظار دارم که به این تلاشم اهمیت بدی، اگه اون دوتا ذهنت رو مشغول کردن به فال نیک بگیرم؟ اگه دوست داری...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان همخونه شرقي | سمیه سادات هاشمی جزی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: The unborn

سميه سادات هاشمي جزي

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/11/19
ارسال ها
313
امتیاز واکنش
1,888
امتیاز
228
محل سکونت
اصفهان
زمان حضور
5 روز 10 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت 160
دست‌پاچه گفتم:
- ببخشيد من فقط كيفم رو گذاشتم روي ميز، نمي‌خوام برم
نفسي كشيدو تكيه داد به صندلي نگاهش غم داشت، پس زده شد؟ آرام گفت:
- من الان روبه‌روت نشستم و می‌خوام یه جواب ازت بگیرم، که اگه بله باشه تا آخرین لحظه‌ای که جون دارم پات وایمیسم و خوشبختت می‌کنم، به خدا نمی‌ذارم آب توی دلت تکون بخوره، به شرفم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان همخونه شرقي | سمیه سادات هاشمی جزی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: The unborn

سميه سادات هاشمي جزي

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/11/19
ارسال ها
313
امتیاز واکنش
1,888
امتیاز
228
محل سکونت
اصفهان
زمان حضور
5 روز 10 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت 161
روي ديدن سعيد غمگين را نداشتم، سريع از كافي شاپ بيرون زدم وارد خیابان شدم، سوار تاکسی شدم و به خوابگاه رفتم، كارم تميز و خوب بود، نفسی گرفتم، گوشی موبایلم را درآوردم، شماره ترانه را گرفتم بوق خورده نخورده جواب داد:
- بهار چی شد؟ راضیت کرد؟ آره دختر؟
لبخند زدم:
- سلام بانوی عاشق
خندیدم بلند، ديوانگي و عاشقي نزديك...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان همخونه شرقي | سمیه سادات هاشمی جزی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

سميه سادات هاشمي جزي

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/11/19
ارسال ها
313
امتیاز واکنش
1,888
امتیاز
228
محل سکونت
اصفهان
زمان حضور
5 روز 10 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت 162
***
مسئول حراست خوابگاه چشم غره‌ای به من رفت! واقعاً مشکلش چیست؟! مسئول ظاهر دیگران من نیستم! خجالت زده به ترانه گفتم:
- آخه چه موضوعی پیش اومده خانم باقری، اين موقع شب تشریف آوردین این‌جا!
او حرفش يك كلام بود!
- چند لحظه بیشتر وقتت رو نمی‌گیرم، لطفاً بیا باهم بریم داخل ماشینم.
سری به مثبت تکان دادم، مأمور حراست...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان همخونه شرقي | سمیه سادات هاشمی جزی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

سميه سادات هاشمي جزي

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/11/19
ارسال ها
313
امتیاز واکنش
1,888
امتیاز
228
محل سکونت
اصفهان
زمان حضور
5 روز 10 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت163
ابروهایم از تعجب بالا پرید، خواستن از نگاهش داد مي‌زد:
-‌ شما سعید رو دوست دارین؟ اومدين بگين جواب منفي بدم؟
تک خنده‌ای زدو کلافه گفت:
- تو کجا و من کجا! خانواده و ثروت شما کجا و من کجا! دخترمن حد خودم رو می‌دونم، اصلاً من در حد این خانواده نیستم ،گاهي فكر هاي احمقانه دخترانه كردم، آره من سعيدو دوست دارم ، ولي...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان همخونه شرقي | سمیه سادات هاشمی جزی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

سميه سادات هاشمي جزي

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/11/19
ارسال ها
313
امتیاز واکنش
1,888
امتیاز
228
محل سکونت
اصفهان
زمان حضور
5 روز 10 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت 164
***
شش سال بعد
خانه پدریم پربود از صدای بچه‌ها، پسرهای حمیدو حامد خانه را روی سرشان گذاشته بودند، بنیامین پسر حامد مدام گریه می‌کردو بهانه‌های دروغین می‌گرفت، خوب حق داشت هوو سرش آمده، آن‌هم نه یکی دوتا !فرزانه و حامد دیشب یعنی زمانی که من بعد از 6 سال به ایران برگشتم دوباره صاحب دوفرزند شدند، و آمدن ناگهانی من...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان همخونه شرقي | سمیه سادات هاشمی جزی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا