- عضویت
- 24/11/19
- ارسال ها
- 313
- امتیاز واکنش
- 1,888
- امتیاز
- 228
- محل سکونت
- اصفهان
- زمان حضور
- 5 روز 10 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
پری از جا برخواست. اشک ریزان گفت:
- الهی شکر یا الله شرکت بچهام خجالت زده نشد! الهی قربونت برم
امیرحسین، مادر روی چشمامونی! مادر خیال همه رو راحت کردی، روح مادرت شاد عزیزم؛ قربون قد رعنات برم من!
همه خوشحال شدند بهجز بهار... بهار ترس داشت، اما از برنگشتنش! بهار براي اولینبار بلند با خانوادهاش...
- الهی شکر یا الله شرکت بچهام خجالت زده نشد! الهی قربونت برم
امیرحسین، مادر روی چشمامونی! مادر خیال همه رو راحت کردی، روح مادرت شاد عزیزم؛ قربون قد رعنات برم من!
همه خوشحال شدند بهجز بهار... بهار ترس داشت، اما از برنگشتنش! بهار براي اولینبار بلند با خانوادهاش...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان همخونه شرقي | سمیه سادات هاشمی جزی کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: