- عضویت
- 24/11/19
- ارسال ها
- 313
- امتیاز واکنش
- 1,888
- امتیاز
- 228
- محل سکونت
- اصفهان
- زمان حضور
- 5 روز 10 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
تا نام وکیل را آوردم نگذاشت حرفم تمام شود که غرید.
- دفتر سعید رفتی؟! برای چی؟ اونجا كارت چی بود؟
یاخدا نفسم قطع شد! با تعجب به سمتش برگشتم، خودم را خونسرد نشان دادم.
- وا گفتم دفتر یه خانم وکیل! اسمش ترانه باقری بود، کی اسم پسر عمه رو آوردم؟ حالتون خوبه!
اخمش پر رنگتر شد، اصلا چه مرگش شده،...
- دفتر سعید رفتی؟! برای چی؟ اونجا كارت چی بود؟
یاخدا نفسم قطع شد! با تعجب به سمتش برگشتم، خودم را خونسرد نشان دادم.
- وا گفتم دفتر یه خانم وکیل! اسمش ترانه باقری بود، کی اسم پسر عمه رو آوردم؟ حالتون خوبه!
اخمش پر رنگتر شد، اصلا چه مرگش شده،...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان همخونه شرقي | سمیه سادات هاشمی جزی کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: