خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

نظرتون درمورد نوشته ها؟:)


  • مجموع رای دهندگان
    28
وضعیت
موضوع بسته شده است.

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,841
امتیاز واکنش
43,504
امتیاز
483
زمان حضور
54 روز 1 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
دست‌هات رو می‌بینم که قفل دست‌های اون شده، ازت بدم میاد! ولی می‌دونم اگه برگردی قلبم باز هم تو رو می‌خواد.


دلنوشته آشوب یک ذهن بی صدا | ~*zahra*~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • ناراحت
  • جذاب
Reactions: Amerətāt، LIDA_M، *KhatKhati* و 12 نفر دیگر

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,841
امتیاز واکنش
43,504
امتیاز
483
زمان حضور
54 روز 1 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
عشق آموخت مرا سنگ شدن، آب شدن، سوختن پای کسی که پای او رام شدم!


دلنوشته آشوب یک ذهن بی صدا | ~*zahra*~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • ناراحت
  • عالی
Reactions: Amerətāt، LIDA_M، *KhatKhati* و 13 نفر دیگر

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,841
امتیاز واکنش
43,504
امتیاز
483
زمان حضور
54 روز 1 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
کجایی؟ من، بی تو در این کوچه‌های سرد تنها و بی‌کس مانده‌ام. شده‌ام همانند کسی که در مردابی عمیق فرو می‌رود و دستی نیست تا او را نجات دهد. رفتی و من پنجشنبه‌ها با انبوهی از گل‌های یاس به دیدنت می‌آیم. جان دلم! تو با خود نگفتی؛ من تنهایی و بی تو چگونه شب‌هایم را به صبح برسانم؟ نگفتی؛ صبح که می‌شود با چه امیدی از خواب برخیزم؟
برگرد! برگرد که بی تو زندگی‌ام پوچ و دلگیر شده! برگرد و یک بار دیگر در آ*غو*شم بگیر، یک بار دیگر بخند، یک بار دیگر اسمم را صدا بزن، یک بار دیگر برگرد تا در آتش حسرت یک لحظه دیدنت نسوزم! برگرد جان من، برگرد!


دلنوشته آشوب یک ذهن بی صدا | ~*zahra*~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • ناراحت
  • عالی
Reactions: Amerətāt، LIDA_M، *KhatKhati* و 12 نفر دیگر

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,841
امتیاز واکنش
43,504
امتیاز
483
زمان حضور
54 روز 1 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
یادته اون روزی که تنهام گذاشتی ؟ یادته بهت گفتم:
-یا برمی‌گردی یا منم میام پیشت؟
یادته نوزده روز بعدش چی شد؟ اون از من بیشتر عاشقت بود! اون سریع‌تر اومد کنارت. اون رو که بردی، تنهاتر شدم.


دلنوشته آشوب یک ذهن بی صدا | ~*zahra*~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • ناراحت
  • عالی
Reactions: Amerətāt، LIDA_M، *KhatKhati* و 12 نفر دیگر

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,841
امتیاز واکنش
43,504
امتیاز
483
زمان حضور
54 روز 1 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
صدای پای یار اومد دوباره، دلم می‌کوبه و باز بی‌قراره.


دلنوشته آشوب یک ذهن بی صدا | ~*zahra*~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: Amerətāt، LIDA_M، *KhatKhati* و 12 نفر دیگر

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,841
امتیاز واکنش
43,504
امتیاز
483
زمان حضور
54 روز 1 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
عشق آموخت مرا؛ جور دگر خرد شدن!


دلنوشته آشوب یک ذهن بی صدا | ~*zahra*~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • ناراحت
  • عالی
Reactions: Amerətāt، LIDA_M، *KhatKhati* و 12 نفر دیگر

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,841
امتیاز واکنش
43,504
امتیاز
483
زمان حضور
54 روز 1 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
هیچ‌وقت موقع خداحافظی به چشم‌هاش زل نزن! چون؛ تموم اون قول‌ها و حرف‌هایی که می‌گفتی جلو چشم‌هاش رژه می‌ره.
گفتی تا آخرش هستم، اون رو حرفت حساب باز کرد و آرزوهاش رو تغییر داد. دیوار آرزوهاش رو خراب کردی و خیلی راحت گفتی خداحافظ؟! به نظر خودت کارت خیلی درست بود؟ الان خیلی احساس غرور داری؟ خیلی خودت رو دسته بالا می‌گیری؟
نه عزیز من، نه!
یه روزی، یه جایی، یه زمانی، جوری خرد می‌شی که این اتفاق‌ها جلوی چشم‌هات به رقص در میان؛ اما اون موقع دیگه واسه جبران خیلی دیره!


دلنوشته آشوب یک ذهن بی صدا | ~*zahra*~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • ناراحت
  • عالی
Reactions: Amerətāt، LIDA_M، *KhatKhati* و 12 نفر دیگر

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,841
امتیاز واکنش
43,504
امتیاز
483
زمان حضور
54 روز 1 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
و من، دیواری به بلندی آسمان در دور خود می‌سازم و اسم آن را "غرور" می‌گذارم، که دگر هوای خرد کردن آن به سرت نزند.


دلنوشته آشوب یک ذهن بی صدا | ~*zahra*~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Amerətāt، LIDA_M، *KhatKhati* و 12 نفر دیگر

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,841
امتیاز واکنش
43,504
امتیاز
483
زمان حضور
54 روز 1 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
شدی شبیه یه خاطره؛ یادت می‌افتم یه‌کم می‌رم تو فکر، یه لبخند میاد رو لـ*ـب‌هام و با یاد این که چه‌ جوری با بی‌رحمی ولم کردی اشک‌هام می‌ریزه، ولی یاد گرفتم قوی باشم! اشک‌هام رو پاک می‌کنم و دوباره لبخند می‌زنم و به زندگیم ادامه می‌دم.


دلنوشته آشوب یک ذهن بی صدا | ~*zahra*~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • ناراحت
  • عالی
Reactions: Amerətāt، LIDA_M، *KhatKhati* و 12 نفر دیگر

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,841
امتیاز واکنش
43,504
امتیاز
483
زمان حضور
54 روز 1 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
یه روزی دنیاست که می‌رقصه به سازِ من، حالا هم گمشو! روت ‌رو نبینم.


دلنوشته آشوب یک ذهن بی صدا | ~*zahra*~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Amerətāt، LIDA_M، *KhatKhati* و 12 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا