خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

نظرتون درمورد نوشته ها؟:)


  • مجموع رای دهندگان
    28
وضعیت
موضوع بسته شده است.

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,261
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
گفتی:
-اگه برم چیکار می‌کنی؟
گفتم:
-بری؟ نمی‌دونم، فقط می‌دونم می‌میرم!
نقطه ضعف پیدا کردی از من. رفتی تا ذره‌ذره بمیرم. اما یه حرف دیگه پشت اون حرفم بود که نگفتم!
می‌میرم، اما کاری می‌کنم تو هم از کارت پشیمون بشی کاری می‌کنم تو هم بمیری، ذره‌ذره آب بشی!
کاری می‌کنم که دیگه نشناسی اون دختری رو که نازک‌تر از گل بهت نمی‌گفت.


دلنوشته آشوب یک ذهن بی صدا | ~*zahra*~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • ناراحت
  • تشویق
Reactions: Amerətāt، LIDA_M، mahaflaki و 22 نفر دیگر

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,261
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
مگه دوست داشتنت دست خودم بود؟
پس بدون این که الان ازت متنفرم هم دست خودم نیست!


دلنوشته آشوب یک ذهن بی صدا | ~*zahra*~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • ناراحت
Reactions: Amerətāt، LIDA_M، mahaflaki و 22 نفر دیگر

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,261
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
چه شد در من نمی‌دانم؟ فقط دیدم نگاهت را، دلم لرزید و من دیگر ندیدم روی ماهت را.


دلنوشته آشوب یک ذهن بی صدا | ~*zahra*~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Amerətāt، LIDA_M، mahaflaki و 22 نفر دیگر

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,261
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
تو باعث شدی طعم عشق رو بچشم، اما خودت هم باعث تباهی این عشق شدی.


دلنوشته آشوب یک ذهن بی صدا | ~*zahra*~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • ناراحت
Reactions: Amerətāt، LIDA_M، mahaflaki و 21 نفر دیگر

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,261
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
چه زیاد شده فاصله‌مون! عشقی دیگه نمونده بین‌مون!
من دیگه به دیگه دلم رو خوش کنم؟ ماه شدی رفتی تو آسمون!


دلنوشته آشوب یک ذهن بی صدا | ~*zahra*~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Amerətāt، LIDA_M، mahaflaki و 20 نفر دیگر

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,261
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
می‌نویسم من برایت، تو نخوان حتی کلامی از سخن‌هایم.
من نمی‌خواهم بدانی از غم، قلبم بی تو شب‌ها سرد بود و سرد بود و سرد!
ذهن من آشوب و اما قلب من گرم. قلب من می‌گفت:
-می‌آید، خیالی نیست!
عقل من می‌گفت:
-بحثم خوش خیالی نیست!


دلنوشته آشوب یک ذهن بی صدا | ~*zahra*~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • تشویق
Reactions: Amerətāt، LIDA_M، mahaflaki و 20 نفر دیگر

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,261
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
یه خاطراتی هم هستن، خیلی خنده دارن ها! اما وقتی که بهشون فکر می‌کنی؛ می‌زنی زیر گریه!
این خاطرات فقط با بودن اون کنار تو خنده داره، وقتی نباشه دیگه حتی زندگیت هم معنی نداره!


دلنوشته آشوب یک ذهن بی صدا | ~*zahra*~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • ناراحت
  • عالی
Reactions: Amerətāt، LIDA_M، mahaflaki و 20 نفر دیگر

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,261
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
-می‌دونی قشنگ‌ترین لحظه‌ی زندگی کجاست؟
-آره، اون جا که جسمت سنگین می‌شه و می‌افته زمین و تو می‌تونی از اون بالا خودت رو ببینی!


دلنوشته آشوب یک ذهن بی صدا | ~*zahra*~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • ناراحت
Reactions: Amerətāt، LIDA_M، mahaflaki و 19 نفر دیگر

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,261
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
یه روزی میای پیش من. اون روز درسته خیلی دیر اومدی اما من می‌بخشمت! فقط باید قول بدی اشک نریزی! باشه؟
من راحت خوابیدم، دیگه نمی‌تونی داغون بودنم رو ببینی، دیگه نمی‌تونی خوردم کنی.


دلنوشته آشوب یک ذهن بی صدا | ~*zahra*~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • ناراحت
Reactions: Amerətāt، LIDA_M، mahaflaki و 19 نفر دیگر

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,261
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
این قدر گفتن مرگ حقه، پس چی شد؟ خدایا! می‌خوای اول زجر بدی بعد ببریمون؟
خدایا! من رو ببین! دیگه چیزی از من نمونده! دیگه احساسی نمونده، دیگه عشقی نیست! خدایا! خسته شدم از آدم‌ها، خسته شدم از دروغ‌های کوچیک و بزرگ این دنیات!
خدایا! خداجونم، من حقم رو می‌خوام.


دلنوشته آشوب یک ذهن بی صدا | ~*zahra*~ کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • ناراحت
Reactions: Amerətāt، LIDA_M، mahaflaki و 19 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا