خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
مرا ز عشق تو صد گونه محنت و المست

هزار محنت و با محنتی هزار غمست

اگر چه با من مسکین بسی جفا کردی

زیاده ساز جفا را، که این هنوز کمست

تویی حیات من و من ز فرقتت بیمار

بیا، که یک دو سه روزی حیات مغتنمست

بیا و بر سر بیمار خود دمی بنشین

مرو، که آنچه تمنای تست دم بدمست

کرم نمودی و بر جان من جفا کردی

ز جانب تو مرا هر چه میرسد کرمست

بزیر پای تو افتاد و خاک شد عاشق

اگر چه خاک شد، اما هنوز در قدمست

هلالی از سر کویت وداع کرد و برفت

تو زنده باش، که او را عزیمت عدمست


اشعار هلالی جغتایی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
جان من، الله الله! این چه تنست؟

نه تن تست، بلکه جان منست

این که گل در عرق نشست و گداخت

همه از انفعال آن بدنست

صد سخن گفتمت، بگو سخنی

کین همه از برای یک سخنست

هست دشنام تلخ تو شیرین

چون نباشد؟ کزان لـ*ـب و دهنست

یک شب از در درآ، که ماه رخت

شمع بزم و چراغ انجمنست

پیش روی تو شمع در فانوس

هست آن مرده ای که در کفنست

کشتی و سوختی هلالی را

هر چه کردی بجای خویشتنست


اشعار هلالی جغتایی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
این همه لاله، که سر بر زده از خاک منست

پارهای جگر سوخته چاک منست

درد عشاق ز درمان کسی به نشود

خاصه دردی، که نصیب دل غمناک منست

استخوانهای من از خاک درش بردارید

باغ فردوس چه جای خس و خاشاک منست؟

همه کس را بجمالش نظری هست ولی

لایق چهره پاکش نظر پاک منست

باغبان، چند کند پیش من آزادی سرو؟

سرو آزاد غلام بت چالاک منست

دی شنیدم که: یکی خون مسلمان میریخت

اگر اینست، همان کافر بی باک منست

دوستان، گر سر درمان هلالی دارید

شربت زهر بیارید، که تریاک منست


اشعار هلالی جغتایی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
این چنین بیرحم و سنگین دل، که جانان منست

کی دل او سوزد از داغی، که بر جان منست؟

ناصحا، بیهوده میگویی که: دل بردار ازو

من بفرمان دلم، کی دل بفرمان منست؟

در علاج درد من کوشش مفرما، ای طبیب

زانکه هر دردی که از عشقست درمان منست

بیدلان را نیست غیر از جان سپردن مشکلی

آنچه ایشان راست مشکل، کار آسان منست

من که باشم، تا زنم لاف غلامی بر درش؟

بنده آنم که دولت خواه سلطان منست

آن که بر دامان چاکم طعنه می‌زد، گو: بزن

کین چنین صد چاک دیگر در گریبان منست

هر چه می گوید هلالی در بیان زلف او

حسب حال تیره بخت پریشان منست


اشعار هلالی جغتایی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
بهر که قصه دل گفته ام دلش خونست
توهم مپرس ز من، تا نگویمت چونست





منم، که درد من از هیچ بیدلی کم نیست
تویی، که ناز تو از هر چه گویم افزونست





مگو که: خواب اجل بست چشم مردم را
که چشم بندی آن نرگس پر افسونست





همای وصل تو پاینده باد بر سر من
که زیر سایه او طالعم همایونست





کنون که با توام، ای کاش دشمنان مرا
خبر دهند که: لیلی بکام مجنونست





طبیب، گو: بعلاج مریض عشق مکوش
که کار او دگر و حال او دگرگونست





هلالی، از دهن و قامتش حکایت کن
که این علامت ادراک طبع موزونست


اشعار هلالی جغتایی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نخل بالای تو سر تا بقدم شیرینست
این چه نخلست که هم نازک و هم شیرینست؟





بسکه چون نیشکری نازک و شیرین و لطیف
بند بند تو، ز سر تا بقدم شیرینست





گر چه در عهد تو شیرین سخنان بسیارند
کس بشیرین سخنی مثل تو کم شیرینست





دم صبحست، بیا، تا قدح از کف ننهیم
که می تلخ درین یک دو سه دم شیرینست





تا نوشتست هلالی سخن لعل لـ*ـبت
چون نی قند سراپای قلم شیرینست


اشعار هلالی جغتایی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
برخیز، تا نهیم سر خود بپای دوست
جان را فدا کنیم، که صد جان فدای دوست





در دوستی ملاحظه مرگ و زیست نیست
دشمن به از کسی، که نمیرد برای دوست





حاشا! که غیر دوست کند جا بچشم من
دیدن نمیتوان دگری را بجای دوست





از دوست، هر جفا که رسد، جای منتست
زیرا که نیست هیچ وفا چون جفای دوست





با دوست آشنا شده، بیگانه ام ز خلق
تا آشنای من نشود آشنای دوست





در حلقه سگان درش می روم، که باز
احباب صف زنند بگرد سرای دوست





دست دعا گشاد هلالی بدرگهت
یعنی: بدست نیست مرا جز دعای دوست


اشعار هلالی جغتایی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
گفتی: بگو که: در چه خیالی و حال چیست؟
ما را خیال تست، ترا در خیال چیست؟





جانم بلب رسید، چه پرسی ز حال من؟
چون قوت جواب ندارم، سؤال چیست؟





بی ذوق را ز لـ*ـذت تیغت چه آگهی؟
از حلق تشنه پرس که: آب زلال چیست؟





گفتم: همیشه فکر وصال تو می کنم
در خنده شد که: این همه فکر محال چیست؟





دردا! که عمر در شب هجران گذشت و من
آگه نیم هنوز که: روز وصال چیست؟





چون حل نمی شود بسخن مشکلات عشق
در حیرتم که: فایده قیل و قال چیست؟





ای دم بدم بخون هلالی کشیده تیغ
مسکین چه کرد؟ موجب چندین ملال چیست؟


اشعار هلالی جغتایی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
شیشهٔ می دور از آن لـ*ـب‌های میگون می‌گریست
تا دل خود را دمی خالی کند، خون می‌گریست





دوش بر سوز دل من گریه‌ها می‌کرد شمع
چشم من آن گریه را می‌دید و افزون می‌گریست





آن نه شبنم بود در ایام لیلی، هر صباح
آسمان شب تا سحر بر حال مجنون می‌گریست





سیل در هامون، صدا در کوه، می‌دانی چه بود؟
از غم من کوه می‌نالید و هامون می‌گریست





چیست دامان سپهر امروز پرخون از شفق؟
غالبا امشب ز درد عشق گردون می‌گریست





بر رخ زردم ببین خط‌های اشک سرخ را
این نشانی‌هاست کامشب چشم من خون می‌گریست





شب که می‌خواندی هلالی را و می‌راندی به ناز
در درون پیش تو می‌خندید و بیرون می‌گریست


اشعار هلالی جغتایی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
این تازه گل، که می رسد، از بـ*ـو*ستان کیست؟
نخل کدام گلشن و سرو روان کیست؟





باز این نهال تازه، که سر می کشد بناز
سرو کشیده قامت نازک میان کیست؟





ای دل، ز تیر ابروی پر فتنه اش منال
تو تیر را ببین و مگو کز کمان کیست؟





دشنامها، که از تو رساندند قاصدان
دانستم از ادای سخن کز زبان کیست





گر افگنند پیش سگت بعد کشتنم
داند ز بوی درد که: این استخوان کیست





افسانه شد حدیث من، آخر شبی بپرس
کین گفتگو، که می گذرد، داستان کیست؟





از آه گرم سوخت هلالی و کس نگفت:
دودی که بر فلک شده از دودمان کیست


اشعار هلالی جغتایی

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا