خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
جز بندگیم کاری از دست نمی آید

من بنده فرمانم، تا دوست چه فرماید؟

تو عمر من و وصلت آسایش عمر من

یارب! که رقیب تو از عمر نیاساید

ای گل، تو بحسن خود مغرور مشو چندین

کین خوبی ده روزه بسیار نمی پاید

تا چند جفاگاری، شوخی و دل افگاری؟

جایی که وفا باشد اینها بچه کار آید؟

در عشق هلالی را انکار کنند اما

این کار چو پیش آید افکار نمی شاید


اشعار هلالی جغتایی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
زان پیشتر که جانان ناگه ز در درآید

از شادی وصالش، ترسم که: جان برآید

ناصح بصبر ما را بسیار خواند، لیکن

ما عاشقیم و از ما این کار کمتر آید

ای ترک شوخ، باری، در سر چه فتنه داری؟

کز شوخی تو هردم صد فتنه بر سر آید

جز عکس خود، که بینی، ز آیینه گاه گاهی

مثل تو دیگری کو، تا در برابر آید؟

گفتی که: با تو یارم، آه! این دروغ گفتی

ور زانکه راست باشد کی از تو باور آید؟

برگرد شمع رویت پروانه شد هلالی

یک بار، گر برانی، صد بار دیگر آید


اشعار هلالی جغتایی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
اگر نه از گل نو رسته بوی یار آید

هوای باغ و تماشای گل چه کار آید؟

بهار میرسد، آهنگ باغ کن، زان پیش

که رفته باشی و بار دگر بهار آید

ز باده سرخوشی خود، زمان زمان، نو کن

چنان مکن که: رود سرخوشی و خمار آید

فتاد کشتی عمرم بموج خیر فراق

امید نیست کزین ورطه بر کنار آید

هزار عاشق دلخسته خاک راه تو باد

ولی مباد که بر دامنت غبار آید

جدا ز لعل تو هر قطره ای ز آب حیات

مرا بدیده چو پیکان آبدار آید

چو بار نیست برین آستان هلالی را

ازین چه سود که روزی هزار بار آید؟


اشعار هلالی جغتایی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
چه حاصل گر هزاران گل دمد یا صد بهار آید؟

مرا چون با تو کار افتاده است اینها چه کار آید؟

دلم را باغ و بستان خوش نمیآید، مگر وقتی

که جامی در میان آرند و سروی در کنار آید

چو سوی زلف خوبان رفت، سوی ما نیاید دل

وگر آید سیه روز و پریشان روزگار آید

نمیآیم برون از بیم رسوایی، که میترسم

مرا در پیش مردم گریه بی اختیار آید

پس از عمری، اگر آن طفل بدخو بگذرد سویم

نمی گیرد قراری، تا دل من در قرار آید

فزون از داغ نومیدی بلایی نیست عاشق را

مبادا کین بلا پیش من امیدوار آید

هلالی، چون تو درویشی و آن مه خسرو خوبان

ترا از عشق او فخرست و او را از تو عار آید


اشعار هلالی جغتایی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
اگر چون تو سروی ز جایی برآید

شود رستخیز و بلایی برآید

خدا را، لـ*ـب خود بدشنام بگشا

که از هر زبانی دعایی برآید

تو سلطان حسنی و عالم گدایت

چنان کن که کار گدایی برآید

چه کم گردد، آخر، ز جاه و جلالت

اگر حاجت بینوایی برآید؟

مزن تیر جور و حذر کن ز آهی

که از سـ*ـینه مبتلایی برآید

مرا می کشد انتظار قدومت

چه باشد که آواز پایی برآید؟

هلالی ازین شب خلاصی ندارد

مگر آفتابی ز جایی برآید


اشعار هلالی جغتایی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
دلا، گر عاشقی، بنشین، که جانانت برون آید

بر آن در منتظر میباش، تا جانت برون آید

اگر صد سال آب از گریه بر آتش زند چشمم

هنوز از سـ*ـینه من سوز هجرانت برون آید

ز تاب آتش می، چون عرق ریزد گل رویت

زلال رحمت از چاه زنخدانت برون آید

چه بینم آفتابی را، که از جیب فلک سر زد؟

خوش آن ماهی، که هر صبح، از گریبانت برون آید

سوار خاک میدان توام، آهسته جولان کن

نمیخواهم که گردی هم ز میدانت برون آید

هلالی، خواستی کز ضعف تن افغان کنی اما

تو آن قوت کجا داری، که افغانت برون آید؟


اشعار هلالی جغتایی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
غمی، کز درد عشقت، بر دل ناشاد می‌آید

اگر با کوه گویم، سنگ در فریاد می‌آید

دلم، روزی که طرح عشق می‌انداخت، دانستم

که: گر سازم بنای صبر بی بنیاد می‌آید

نمی‌دانم چه بی‌رحمی‌ست آن سلطان خوبان را

که هرگه داد خواهم بر سر بیداد می‌آید

رقیبا، گر ترا اندیشه ما نیست معذوری

کجا بی‌درد را از دردمندان یاد می‌آید؟

طفیل بندگان، من هم قبول افتاده‌ام، گویا

که از هر جانب آواز مبارک باد می‌آید

عجب خاک فرحناکست کوی می‌فروشان را!

که هرکس می‌رود غمگین، همان دم شاد می‌آید

چه نسبت با رقیب سنگدل مسکین هلالی را؟

نمی‌آید ز خسرو آنچه از فرهاد می‌آید


اشعار هلالی جغتایی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
دم آخر، که مرا عمر به سر می‌آید

گر تو آیی به سرم، عمر دگر می‌آید

گر نگریم جگر از درد تو خون می‌بندد

ور بگریم ز درون خون جگر می‌آید

منم آن کوه غم و درد، که سیلاب سرشک

هردم از دامن من تا به کمر می‌آید

چون کنم از تو فراموش؟ که روزی صد بار

جلوه حسن تو در پیش نظر می‌آید

در قفای سپر سـ*ـینه به جان است دلم

که چرا تیر تو اول به سپر می‌آید؟

سبزهٔ نورُسته بود خوب ولی خوب‌تر است

سبزهٔ خط تو، هرچند که برمی‌آید

شب ز فریاد هلالی سگت افغان برداشت

کین چه غوغاست که شب تا به سحر می‌آید؟


اشعار هلالی جغتایی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
مه من با رقیبان جفااندیش می‌آید

ز غوغایی، که می‌ترسیدم، اینک پیش می‌آید

چه چشمست این؟ که هرگه جانب من تیز می‌بینی

ز مژگان تو بر ریش دلم صد نیش می‌آید

به آن لـ*ـب‌های شیرین وه! چه شورانگیز می‌خندی؟

که از ذوقش نمک بر سـ*ـینه‌های ریش می‌آید

جمالت را به میزان نظر هرچند می‌سنجم

به چشم من رخت از جمله خوبان بیش می‌آید

مرا این زخم‌ها بر سـ*ـینه از دست خودست، آری

کسی را هرچه پیش آید ز دست خویش می‌آید

فلک تاج سعادت می‌دهد ارباب حشمت را

همین سنگ ملامت بر سر درویش می‌آید

هلالی، روز وصل آمد، مکن اندیشه دوری

که این اندیشه‌ها از عقل دوراندیش می‌آید


اشعار هلالی جغتایی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
مرا، چون دیگران، یاد گل و گلشن نمی‌آید

به غیر از عاشقی کار دگر از من نمی‌آید

هـ*ـوس دارم که: دوزم چاک دل از تار گیسویش

ولی چندان گره دارد، که در سوزن نمی‌آید

تعجب چیست گر من در وصالش فارغم از گل؟

کسی را پیش یوسف یاد پیراهن نمی‌آید

منور شد به تشریف قدومش خانه چشمم

بلی، جز مردمی از دیده روشن نمی‌آید

تو بدخویی، که داری قصد جان عاشقان، ور نه

کسی را از برای عاشقی کشتن نمی‌آید

به جای خاک پایش توتیا جستم، ندانستم

که: کار سرمه از خاکستر گلخن نمی‌آید

هلالی اشک می‌بارد، برو دامن‌کشان مگذر

تعلل چیست؟ چون گردی بر آن دامن نمی‌آید


اشعار هلالی جغتایی

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا