خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
ماه شهر آشوب من، هر گه براهی بگذرد
شهر پر غوغا شود، چونان که ماهی بگذرد





روزم از هجران سیه شد، آفتاب من کجاست؟
تا بسویم در چنین روز سیاهی بگذرد





چون بره می بینمش، بیخود تظلم می کنم
همچو مظلومی که بروی پادشاهی بگذرد





ای که در عشق بتان لاف صبوری می زنی
صبر کن، تا زین حکایت چند گاهی بگذرد





نگذرد، گر سالها باشم براهش منتظر
ور دمی غایب شوم، آن دم چو ماهی بگذرد





با وجود آنکه آتش زد مرا در جان و دل
دل نمی خواهد که سویش دود آهی بگذرد





ساقیا، لـ*ـب تشنه مردم، کاش بر من بگذری
وه! چه باشد آب حیوان بر گیاهی بگذرد؟





در صف خوبان تو در جولان و خلقی در فغان
همچو آن شاهی که با خیل و سپاهی بگذرد





گفت: می خواهم که از پیش هلالی بگذرم
آه! گر ظلمی چنین بر بی گناهی بگذرد!


اشعار هلالی جغتایی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
شمع، دوش از ناله من گریه بسیار کرد
غالبا سوز دل من در دل او کار کرد





حال دل می داند آن شوخ و تغافل می کند
این سزای آنکه سر عشق را اظهار کرد





ناله من این همه زان ماه خوش رفتار نیست
هر چه با من کرد دور چرخ کج رفتار کرد





عاشقان زین پیش دایم عزتی می داشتند
محنت عشقش عزیزان جهان را خوار کرد





عشق آسان می نمود اول بامید وصال
نا امیدیهای هجرانش چنین دشوار کرد





در بلای عشق کی خوانم دعای عافیت؟
کز دعاهای چنین می باید استغفار کرد





فی المثل گر خاک خواهد شد رقیب سنگدل
خواهد از خاکش فلک راه مرا دیوار کرد





گاه گاهی گر هلالی را بپرسی دور نیست
زانکه آن بیچاره را این آرزو بیمار کرد


اشعار هلالی جغتایی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نمی توان بتو شرح بلای هجران کرد
فتاده ام ببلایی، که شرح نتوان کرد





ز روزگار مرا خود همیشه دردی بود
غم تو آمد و آن را هزار چندان کرد





بلای هجر تو مشکل بود، خوش آن بیدل
که مرد پیش تو و کار بر خود آسان کرد





خیال کشتن من داشت وه! چه شد یارب؟
کدام سنگدل آن شوخ را پشیمان کرد؟





جراحت دل ما بر طبیب ظاهر نیست
که تیر غمزه او هر چه کرد پنهان کرد





نیافت لـ*ـذت ارباب ذوق، بی دردی
که قدر درد ندانست و فکر درمان کرد





هلالی، از دل مجروح من چه می پرسی؟
خرابه ای که تو دیدی فراق ویران کرد


اشعار هلالی جغتایی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
من عاشق و دیوانه و مستم، چه توان کرد؟
می خواره و معشوق پرستم، چه توان کرد؟





گر ساغر سی روزه کشیدم، چه توان گفت؟
ور توبه چل ساله شکستم، چه توان کرد؟





گویند که: رندی و خراباتی و بد نام
آری، بخدا، این همه هستم، چه توان کرد؟





من رسته ام از قید خرد، هیچ مگویید
ور زانکه ازین قید نرستم، چه توان کرد؟





برخاستم از صومعه زهد و سلامت
در کوی خرابات نشستم، چه توان کرد؟





عهدم همه با پیر مغانست، هلالی
گر با دگری عهد نبستم، چه توان کرد؟


اشعار هلالی جغتایی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
بناز می رود و سوی کس نمی نگرد
هزار آه کشم، یک نفس نمی نگرد





گهی بپس روم و گه سر رهش گیرم
ولی چه فایده؟ چون پیش و پس نمی نگرد





چو غمزه اش ره دین زد چه سود ناله جان؟
که راهزن بفغان جرس نمی نگرد





کسی که در هـ*ـوس روی ماه رخساریست
در آفتاب ز روی هـ*ـوس نمی نگرد





دلم بسینه صد چاک مشکل آید باز
که مرغ رفته بسوی قفس نمی نگرد





خطاست پیش رخش سوی نو خطان دیدن
کسی بموسم گل خار و خس نمی نگرد





گذشت و سوی هلالی ندید و رحم نکرد
چه طالعست که هرگز بکس نمی نگرد؟


اشعار هلالی جغتایی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
باغ عیش من بجای گل همه خار آورد
آری، این نخلی که من دارم، همین بار آورد





کوه از سیل سرشکم در صدا آید، بلی
گریه من سنگ را در ناله زار آورد





عالمی در گریه است از ناله جانسوز من
نوحه ای کز درد خیزد گریه بسیار آورد





گر دل آزرده را جز داغ او مرهم نهم
بر دل آن مرهم شود داغی که آزار آورد





هر که ابروی تو دید و مایل محراب شد
زود باشد کز خجالت رو بدیوار آورد





تا ز خورشید جمالت گرم شد بازار حسن
هر دم این دیوانه را سودا ببازار آورد





پای بر فرق هلالی نه، که بهر مقدمت
هر زمان صد گوهر از چشم گهر بار آورد


اشعار هلالی جغتایی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
باغ عیش من بجای گل همه خار آورد
آری، این نخلی که من دارم، همین بار آورد





کوه از سیل سرشکم در صدا آید، بلی
گریه من سنگ را در ناله زار آورد





عالمی در گریه است از ناله جانسوز من
نوحه ای کز درد خیزد گریه بسیار آورد





گر دل آزرده را جز داغ او مرهم نهم
بر دل آن مرهم شود داغی که آزار آورد





هر که ابروی تو دید و مایل محراب شد
زود باشد کز خجالت رو بدیوار آورد





تا ز خورشید جمالت گرم شد بازار حسن
هر دم این دیوانه را سودا ببازار آورد





پای بر فرق هلالی نه، که بهر مقدمت
هر زمان صد گوهر از چشم گهر بار آورد


اشعار هلالی جغتایی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
تا کی آن شوخ نظر بر دگری اندازد؟
کاشکی جانب ما هم نظری اندازد





آه از آن خنجر مژگان، که بهر چشم زدن
چاکها در دل خونین جگری اندازد





بخت بد گر نرساند خبر وصل ترا
باری از مرگ رقیبان خبری اندازد





ای خوش آن عاشق پر ذوق، که از غایت شوق
دست در گردن زرین کمری اندازد





سر گرانست هلالی، قدح باده بیار
تا شود سرخوش و بپای تو سری اندازد


اشعار هلالی جغتایی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
یار، هر چند که رعنا و سهی قد باشد
گر بعشاق نکویی بکند بد باشد





مقصد اهل نظر خاک در تست، بلی
چون تو مقصود شوی کوی تو مقصد باشد





آنکه در حسن بود یکصد خوبان جهان
حسن خلقی اگرش هست یکی صد باشد





الف قد تو پیش همه مقبول افتاد
این نه حرفیست که بروی قلم رد باشد





موی ژولیده من بین و وفا کن، ور نه
سبزه بینی که مرا بر سر مرقد باشد





گفتمش: دل بخم زلف تو در قید بماند
گفت: دیوانه همان به که مقید باشد





حد کس نیست، هلالی، که شود همره ما
زانکه این مرحله را محنت بی حد باشد


اشعار هلالی جغتایی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
می خواهم و کنجی که بجز یار نباشد
من باشم و او باشد و اغیار نباشد





آنجا اثر رحمت جاوید توان یافت
کان جا ز رقیبان تو آثار نباشد





هر جا حبیبست بپهلوی رقیبست
در باغ جهان یک گل بی خار نباشد





بر من، که گرفتار توام، رحم مفرمای
رحمست بر آن کس که گرفتار نباشد





ما خانه خرابیم و نداریم پناهی
ویرانه ما را در و دیوار نباشد





تقصیر و فارسم رقیبست، عجب نیست
هرگز سگ دیوانه وفادار نباشد





بی یار بعالم نتوان بود، هلالی
عالم بچه کار آید اگر یار نباشد؟


اشعار هلالی جغتایی

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا