خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
خامه رو گذاشتم توی یخچال و به سمت اتاقمون رفتم. خیلی بی سر و صدا آماده شدم و گوشیم و گذاشتم توی کیف کوچیکم!
از خونه رفتم بیرون که دوباره اون زنِ ، نرجس خانوم جلو راهم سبز شد. لبخندی زدم و گفتم:
- سلام!
با مهربونی گفت:
- سلام عزیزم، خوبی؟
- ممنون.
نگاهی به صورتم انداخت و گفت:
- بارداری؟
با تعجب گفتم:
- من؟...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: MARIA₊✧، YeGaNeH، FaTeMeH QaSeMi و 3 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
هیچی نگفت و من شونمه‌ رو انداختم بالا و دوباره رفتم توی آشپزخونه. چیزی به به درست شدن پیتزاها نمونده بود برای همین نوشابه و بقیه وسایل و آماده کردم.
موقع شام بلند کیان و صدا زدم و با اخم اومد توی آشپزخونه و نشست پشت میز. یه تیکه از پیتزا رو برداشتم و با ولع خوردم. با سوالی که یهو وسط غذا پرسید با تعجب...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • قهقهه
Reactions: MARIA₊✧، YeGaNeH، FaTeMeH QaSeMi و 4 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
هفت ماه بعد
با چیزی که محکم به دستم برخورد کرد سرم رو برگردوندم و با اخم به توپ پلاستیکی سبز رنگ خیره شدم. بعد یه پسر بچه که با دو اومد سمت من و گفت:
- ببخشید خاله.
لبخندی زدم و گفتم:
- اشکال نداره عزیزم.
توپش رو برداشت و با اون شلوارک و دمپایی‌های بانمکش شروع کرد دویدن!
برگشتم و دوباره به دریا نگاه کردم و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: MARIA₊✧، YeGaNeH، FaTeMeH QaSeMi و 4 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
دستم و گرفت و از پله ها رفتیم بالا. در کمد و باز کردم و یه کیف کوچیک برداشتم. مجبور بودیم تا هفتش بمونیم. اه اصلاً دوست نداشتم دوباره چشمم به چشم اونا بیفته ولی به خاطر کیان مجبورم.
چند تا لباس تیره هم برای خودم هم برای کیان برداشتم و گذاشتم توی کیف!
کیان اومد در کمد و باز کرد و پلیور مشکیش رو درآورد و با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: MARIA₊✧، YeGaNeH، FaTeMeH QaSeMi و 4 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
نیم ساعتی بود که راه افتاده بودیم و خوابم گرفته بود. به کیان نگاه کردم و گفتم:
- خسته نیستی؟
با لبخند گفت:
- نه عزیزم، تو خسته ای بخواب.
از خدا خواسته سرم و تکیه دادم به پشتی صندلی و چشمام و بستم و به خواب رفتم.
با صدای کیان که صدام می کرد از خواب پریدم و هول گفتم:
- چیه چیشده؟
در طرفم و باز کرده بود و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: MARIA₊✧، YeGaNeH، FaTeMeH QaSeMi و 4 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
صدای زنگ خونه اومد و آقا فربد بلند شد تا در رو باز کنه. بعد از چند دقیقه کیمیا رو دیدم اومد داخل و پشت سرش مایان. با دیدن ما جیغ کشید و پرید توی دستای کیان. همشون بلند شده بودن ولی من نه. بیخیال پاهام رو دراز کرده بودم و خودم رو با شالم باد می‌زدم. مایان از دیدن من اومد سمتم و بی قرار گفت:
- آبجی...
خیلی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: MARIA₊✧، YeGaNeH، FaTeMeH QaSeMi و 4 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
جام بالا پایین شد و بعد صدای در که بسته شد و شنیدم.با دستم چشمم رو مالیدم و جا به جا شدم. نفسم رو فرستادم بیرون و یه خمیازه کشیدم و بالاخره چشمام و باز کردم. دیدم ساعت یک ربع به نُه شبه، سریع نشستم و خمیازه‌ی دیگه‌ای کشیدم!
کیان کو؟ به سختی از روی رخت‌خواب اومدم پایین و شالم و از رو برداشتم. اتاق کیان...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: MARIA₊✧، YeGaNeH، FaTeMeH QaSeMi و 4 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
به عینه دیدم نیلوجون شرمنده شد و کیان نگاهم کرد. از اینکه ازش طرفداری کرده بودم خوشحال بود ولی از یه طرف نمی‌خواست من خراب شم.
بلند شدم و کمک کردم غذا چیده بشه و هرچی اصرار کردن بشینم نخواستم. حداقل اون چیز خانوم یکم خجالت بکشه!
نیلو جون همه رو صدا زد و من نشستم و کیان کنار دستم، خداروشکر کنارم صندلی نبود...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: MARIA₊✧، YeGaNeH، FaTeMeH QaSeMi و 4 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
دراز کشیدم روی زمین و وایساد بالا سرم.
- دستات رو بلند کن.
پوفی کشیدم و دستام و بلند کردم که یکم کشیدش و ورزشش داد. یعنی قهوه ای کردم دهن اون دکتر رو با این تز دادناش!
پاهامم یه کم نرمش داد و نشست کنارم. یعنی قیافم رو می دید، می‌خواستم گردن کیان و با گیوتین بزنم!
نشستم و حالت نشسته دولا شدم و کیان نگهم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، FaTeMeH QaSeMi، n@ziii و 3 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
رفتم بیرون از آشپزخونه که دیدم نه بابا واقعا کیمیا داره کار می‌کنه. فکر کنم حرفای دیشبم روش تاثیر گذاشته. دست گذاشتم روی شکمم و گفتم:
- حلوا درست کردید
برگشت و با لبخند نگاهم کرد و گفت:
- نه عزیزم، درست می‌کنم.
تو؟ تو؟ پوزخندی زدم و برگشتم توی آشپزخونه. تمام کابینتا رو باز کردم و ظرف مخصوص آوردم بیرون. در...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، FaTeMeH QaSeMi، n@ziii و 5 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا