Mohadeseh.f
مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
- عضویت
- 24/7/18
- ارسال ها
- 1,355
- امتیاز واکنش
- 29,315
- امتیاز
- 418
- سن
- 26
- محل سکونت
- •بیــــگ هــوپ•
- زمان حضور
- 124 روز 6 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
مردا هم اضافه شدن و من با حال خرابی به سختی نشستم روی پله ها. نگاهم افتاد به بابا، نفسم تند تند شد. کت و شلوار مشکی تنگی پوشیده بود و مشغول صحبت با آقا فربد و کیان بود. آروم بلند شدم و به سمتشون رفتم، یهو رادمهر عموی کیان هم بهشون اضافه شد!
بهشون که رسیدم گفتم:
- سلام.
بابا سریع برگشت سمتم. توی این مدت فقط...
بهشون که رسیدم گفتم:
- سلام.
بابا سریع برگشت سمتم. توی این مدت فقط...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: