خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
مردا هم اضافه شدن و من با حال خرابی به سختی نشستم روی پله ها. نگاهم افتاد به بابا، نفسم تند تند شد. کت و شلوار مشکی تنگی پوشیده بود و مشغول صحبت با آقا فربد و کیان بود. آروم بلند شدم و به سمتشون رفتم، یهو رادمهر عموی کیان هم بهشون اضافه شد!
بهشون که رسیدم گفتم:
- سلام.
بابا سریع برگشت سمتم. توی این مدت فقط...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، FaTeMeH QaSeMi، n@ziii و 4 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
صبح با صدای داد و بیداد هول از خواب پریدیم که قلبم شروع کرد به زدن. کیان هراسون از اتاق رفت بیرون که دید کیمیا داره جیغ می‌کشه، قلبم داشت میومد توی دهنم با هول از اتاق زدم بیرون که دیدم مایان سعی داره کیمیا رو آروم کنه! کیمیا داشت خودش رو می‌تکوند. به ساعت نگاه کردم که پنچ و نیم رو نشون می داد!
کیان با ترس...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، FaTeMeH QaSeMi، n@ziii و 4 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
پوزخند مزخرفی زدم و گفتم:
- کیمیا جان حالت بهتره؟ انگار ترست ریخته.
نگاهم کرد و با لحن لوسی گفت:
- مایا جون با من مشکلی داری؟ خیلی تیکه می‌اندازیا.
خداروشکر که آقا فربد و نیلو جون رفته بودن بخوابن. کیان خواست چیزی بگه که نذاشتم و گفتم:
- آره، مشکلیه؟
ترسید ولی باز زبون درازی کرد:
- آره، من مشکل دارم.
ریلکس...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، FaTeMeH QaSeMi، n@ziii و 4 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
کیان کیف و برداشت و منم ظرف غذایی که خورده بودم و با کیفم و رفتیم پایین. آقا فربد و داداشش و زن اون مرحوم نشسته بودن دور هم!
ظرف غذا رو بردم توی آشپزخونه و دوباره برگشتم که همشون با تعجب به ما نگاه کردن. کیان رفت سمت باباش و گفت:...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، FaTeMeH QaSeMi، n@ziii و 4 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
با دل درد شدیدی از خواب بیدار شدم. تمام بدنم عرق سرد کرده بود. چنان درد بدی داشتم که می‌خواستم زمین و زمان رو بهم بدوزم. کیان کنارم خوابیده بود و من به سختی نشستم! هوا گرگ و میش بود. با ضربه ای که به شکمم برخورد کرد آیی گفتم و دستم رو گذاشتم روی بازوی کیان و با درد گفتم:
- کیان؟ کیان پاشو...
با هول پرید و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، FaTeMeH QaSeMi، n@ziii و 4 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
مثل این فیلما آروم آروم چشمام رو باز کردم و چشمام رو چرخوندم. کیان کنارم نشسته بود و چشماش بسته بود.، فکر کنم خواب بود. چشمام تار می‌‌دید کیان رو. زر زدم خواستم ادای این آدم باکلاسا رو در بیارم!
آروم دستم ور کشیدم روی شکمم که صاف بود ، پس بچم؟ با یاد آوری دیشب سریع کیان رو صدا زدم:
- کیان؟
سریع از خواب...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، FaTeMeH QaSeMi، n@ziii و 4 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
آروم پا گذاشتیم داخل مسجد. کیان با یه دستش بچه رو نگه داشته بود و با یه دستش کمک من می کرد که بتونم راه برم!
تا وارد شدیم حاج آقا با لبخند اومد سمتمون. موهام رو فرستادم داخل و کیان گفت:
- ببخش این موقع مزاحم شدیم حاجی.
حاج آقا یه نگاهی به کارن کرد و گفت:
- ماشاالله، خدا نگهدارش باشه، رحمتید پسرم. بیایید...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، FaTeMeH QaSeMi، n@ziii و 5 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
بعد آروم رفت بالا. تکیه دادم روی مبل و نفسم رو راحت فرستادم بیرون.
یهو صدای گریه‌ی بچه اومد و فهمیدم کیان کار خودش و کرده. جیغ زدم:
- کیان؟ زنده‌ت نمی‌ذارم.
به سختی بلند شدم و شنل و شالم و که روی مبل افتاده بود و برداشتم و به سمت پله ها رفتم. با جونی که از تنم در اومد رفتم بالا و دمپایی که دم راه پله بود و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، FaTeMeH QaSeMi، n@ziii و 4 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
نفسش رو داد بیرون و با گفتن کلمه "چه می‌دونم والا" بحث و خاتمه داد.
سرش و یکم چرخوند و گفت:
- پس قدم نو رسیدت کو؟
لبخندی زدم و گفتم:
- غذاش رو خورده خوابه.
لبخند زد و اشک توی چشماش حلقه زد.
- خداشاهده انقدر که برات خوشحال شدم اندازه‌ای بود که برای بچه خودم خوشحال شدم؛ آخه توام بچمی.
دستش رو گرفتم و گفتم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، FaTeMeH QaSeMi، n@ziii و 4 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
با عشق گفت:
- خیلی یاسی جون، یعنی واقعا خوشبختم الان... یه تار موش رو به دنیا نمی‌دم.
خداروشکر کرد و دوباره گفت:
- از الان بهش شیر خشک ندی‌ها، بذار بیشتر از خودت شیر بخوره توام خوب خودت رو تغذیه کن.
چشمی گفتم و بچه رو داد دستم. جوجه ماشینی منه!
یاسی جون بلند شد تا بره شام حاضر کنه. به سختی بلند شدم و در...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، FaTeMeH QaSeMi، n@ziii و 5 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا