خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
ساعت حدودای 3 نصف شب بود که با صدای گریه‌ی کارن بلند شدم و روبدوشامم رو تنم کردم و از اتاق رفتم بیرون. داشتم از بی خوابی می‌مردم. رفتم توی اتاق کارن و بـ*ـغلش کردم. آروم می زدم به پشتش و توی گوشش لالایی می گفتم. برگشتم توی اتاق خودمون و دراز کشیدم. بند روبدوشامبر رو باز کردم و شروع کردم به شیر دادن کارن. کیان...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، FaTeMeH QaSeMi، n@ziii و 5 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
بازم خندید و گفت:
- خبر دارم برات دست اول، اون پسرِ بود سینا؟
اخمام رفت توی هم و گفتم:
- خب؟
خنده‌ش شدت گرفت و گفت:
- باهاش نامزد کردم!
قشنگ هفت هشتا سکته زدم پشت تلفن. این چرا انقدر ریلکسِ وقتی می‌دونسته من قبلاً باهاش دوست بودم.
- چرت می‌گی نه؟
جدی شد و گفت:
- نه به جان مادرم. بابام عاشقش شده بود، منم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، FaTeMeH QaSeMi، n@ziii و 6 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
- مامانی هیس دیگه، هیچی نیست پسلم.
کوسن‌های بزرگ روی مبل و برداشتم و نشستم روی زمین و کوسن رو گذاشتم روی پاهام و کارن رو آروم گذاشتم روی پاهام و شروع کردم به تکون دادنش!
یکم آروم شده بود ولی ناز می‌کرد و گاهی صداش در می‌اومد که منم کم نذاشتم و براش لالایی خوندم.
وقتی خوابش برد همون جا گذاشتمش بخوابه و رفتم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، FaTeMeH QaSeMi، n@ziii و 6 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
[نفسم بند اومده بود برای همین سریع سرم رو تکون دادم و اون با چشمای به خون نشسته از آشپزخونه رفت بیرون. دستم رو گذاشتم روی قلبم و گفتم:
- تف به گورت بیاد زندگی.
حالا به زندگی چه ربطی داره؟ خفه شو بابا وجدان بی موقع اسکل، اعصاب مصاب تعطیله‌ها!
چهار تا چایی ریختم و ظرف شکلات رو هم گذاشتم توی سینی و از...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، FaTeMeH QaSeMi، n@ziii و 5 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
دوماه بعد
نشستم روی رخت‌خواب و همین طور که به کارن شیر می‌دادم کیان هم نشست جلوم!
- عزیزم چرا به حرفم گوش نمی‌دی؟ بیا و تمومش کن، زشته به خدا.
نفسم رو آه مانند فرستادم بیرون و گفتم:
- کیان تو اگه می خوای بری برو، خوش اومدی.
زد توی پیشونیش و گفت:
- درسته منم دل خوشی ندارم ولی ناراحت توام عزیزم، داری خودت رو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، FaTeMeH QaSeMi، n@ziii و 5 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
بعد از ظهر کارن و با همون وضعیتی که خواب بود بلند کردم و رفتیم بیرون. توی پاساژ که می‌گشتیم دل و دماغ لباس خریدنم نداشتم ولی کیان برای این که از این حال درم بیاره با هیجان از این لباس و اون لباس تعریف می‌کرد. نگاهم افتاد به یه لباس که تقریبا تا روی ران پا بود و به صورت تاب بود. بالاش کرمی رنگ و سنگ دوزی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، FaTeMeH QaSeMi، n@ziii و 5 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
صبح که از خواب بیدار شدم. کیان سریع کارن رو داد دستم و مشغول شیر دادن بهش شدم. هم‌زمان با شیر دادن به کارن، کیان لقمه‌های صبحونه رو می‌کرد توی حلقم. با عصبانیت گفتم:
- چته چرا انقدر عجله داری؟
کیان متعجب نگاهم کرد و گفت:
- حالت خوبه مایا؟ می‌خوایم راه بیفتیم دیگه.
پوفی کردم و گفتم:
- نه تو خوبی، بابا این...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، FaTeMeH QaSeMi، n@ziii و 5 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
مشغول روبوسی با مادرش بود. کیمیا کارن رو برد سمت دخترا که شروع کردن به قربون صدقه رفتن و تعریف کردن. انقدر جیغ جیغ کردن که بچم بیدار شد و با ترس زد زیر گریه. کیمیا بدو بدو آوردش سمت من و گفت:
- وای ببخشید.
لبخند مصنوعی زدم و کارن رو گرفتم و رفتم روی مبل نشستم.، آروم پشتش رو نوازش کردم که آروم شد. دخترا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، FaTeMeH QaSeMi، n@ziii و 5 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
- به به پهلوون بابا رو نگاه، خوش اومدی کوچول..
لبخند دندون نمایی زدیم و نیلوجون با خوشحالی بردمون توی آشپزخونه. همگی نشستیم دور میز که حس کردم خداوکیلی جای یه نفر خالیه، داداشم!
لبخند تلخی زدم و گفتم:
- پس مایان کو؟
نیلوجون با لحن بامزه ای گفت:
- ما رسم نداریم دوماد و عروس تا شب عروسی هم رو ببین، یه روز...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، FaTeMeH QaSeMi، n@ziii و 5 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
با نگاه اشکی به مایان که کت و شلوار دامادی تنش بود خیره شدم. کنار کیمیا وایساده بود و رو به جمع لبخند می زد. کارن رو توی دستم جا به جا کردم و با دستم اشکم رو پاک کردم تا آرایشم بهم نریزه. امروز صبح وقتی رفتم خونه همه از دیدنمون خوشحال شدن و مخصوصاً بابا و مایان که کلی از دیدن کارن ذوق زده شده بودن. بیشتر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، FaTeMeH QaSeMi، n@ziii و 7 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا