خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
سمت شیشه برگشتم. لبخند بدجنسی روی صورتم نشست. یاد چیزی افتادم و سریع سمت کیان برگشتم و گفتم:
- کیان، الان من باهات بیام جواب اونا رو چی می‌خوای بدی؟
کلافه داد زد:
- نمی‌دونم، یه چیزی سر هم می‌کنیم دیگه...
بدتر از خودش جیغ زدم:
- صدات رو برای من بلند نکن!
ساکت شد و به رانندگیش ادامه داد.
هی هیچی بهش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: varesh، MARIA₊✧، YeGaNeH و 6 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
با قیافه ای پوکر گفتم:
- اگه می‌دونستم این قدر خوش‌حال می‌شی، قتل عامش می‌کردم.
خندید. سرش رو تکون داد و گفت:
- درد نگیری تو زلزله...
لبخند با نمکی زدم و گفتم:
- آمین!
سکوت کردیم و به درخت‌های روبرو چشم دوختیم. نفهمیدم چه قدر گذشت که کیان گفت:
- تو چرا دو روزه این قدر چشمات قرمزه؟
پوزخندی توی دلم زدم و سعی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: varesh، MARIA₊✧، YeGaNeH و 6 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
وقتی یاسی جون رفت منم سر تو گوشی به سمت اتاقم راه افتادم که با صدای مایان وایسادم:
- چند دفعه بهت گفتم لباس‌های تنگ نپوش؟ چند دفعه بهت گفتم این بی صاحاب مونده‌هات و نریز بیرون؟
سریع گوشیم رو قفل کردم و سمتش برگشتم. با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: varesh، MARIA₊✧، YeGaNeH و 7 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
دیگه صدایی ازش نشنیدم و منم از اتاق بیرون زدم. با قر پایین رفتم و با انرژی فوق العاده بالا وایسادم به پفیلا درست کردن، دوباره صدای اس ام اس گوشیم در اومد و سینا بود در حالی که باهاش اس بازی می‌کردم پفیلا هم درست می‌کردم.
یهو مایان لباس عوض کرده اومد تو آشپزخونه که سریع گوشیم رو قفل کردم و توی جیب گذاشتم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: MARIA₊✧، YeGaNeH، n@ziii و 6 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
مایان بی حوصله گفت:
- مایی من رفتم کلانتری.
سریع کیفم رو برداشتم و سمتش دوییدم که متعجب نگاهم کرد. موهام رو تو فرستادم تا گیر نده. لبخند زدم و گفتم :
- منم میام.
اخم کرد و گفت:
- لازم نکرده! اون عموشون هم هست.
نیشم داشت گنده می‌شد. چه بهتر!
- خواهش، دیگه خونه تنهام. حوصلم سر می‌ره. ببین آرایشم نکردم.
نگاهی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: MARIA₊✧، YeGaNeH، n@ziii و 4 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
تا رسیدیم مایان با نگاهش فهموند که کنار خودش بتمرگم. کنارش نشستم. کیان، کیمیا و عموش هم روبرومون نشستند. چه قدر با این رادمهره هیز بازی در آوردیم و چه قدر مایان من رو چلوند!
همگی پیتزا سفارش دادیم و منتظر شدیم که کیان پاهاش رو به پاهام کوبید و اشاره کرد که شروع کنم. آهی کشیدم که مایان لبخند زد و گفت:
- چرا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: MARIA₊✧، YeGaNeH، n@ziii و 5 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
سرم رو بلند کردم و با لبخند گفتم:
- یعنی منش نیک، بخشنده!
زرت، چه قدرم که من بخشنده بودم.
- اوه چه باحال، می دونید از دیروز که دیدمتون...
با صدای کیان حرفش نصفه نیمه موند:
- عمو؟
برگشتیم و نگاهش کردیم که دیدیم با اخم‌های تو هم داره به ما نگاه می‌کنه. رادمهر جوابش رو داد:
- جانم؟
کیان دستش رو روی شونه‌ی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: MARIA₊✧، YeGaNeH، n@ziii و 6 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
صبح با سرو صدای زیادی از خواب بیدار شدم و نشستم رو رخت خواب و گفتم:
- مگه می‌ذارن یه روز مثل آدم بخوابیم؟
با وضع افتضاحی از اتاقم زدم بیرون و به سمت دستشویی رفتم. بعد از اینکه کارم تموم شد اومدم بیرون و پاچه شلوارم و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: MARIA₊✧، YeGaNeH، n@ziii و 5 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
سرم و تکون دادم و بدون اینکه نگاهش کنم گفتم:
- من باید برم بیرون، کار دارم.
سریع از کنارش رد شدم و بی توجه به بقیه رفتم توی اتاقم. هر چی اومد دستم پوشیدم و موهام رو هول هولکی بستم و یه شالم انداختم روی سرم. موهام خود به خود لیز می‌خورد و از شال می‌زد بیرون و باعث کلافه شدن من می‌شد!
گوشی و کیف کوچیکم و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: MARIA₊✧، YeGaNeH، n@ziii و 5 نفر دیگر

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,355
امتیاز واکنش
29,315
امتیاز
418
سن
26
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 6 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
سکوت کردم و چیزی نگفتم که دوباره ادامه داد:
- هرکدوم ما دلیلی داریم برای این‌که خواهر برادرامون ازدواج نکنن! من خودم دلیلم اینه که کیمیا بره خیلی تنها می‌شم؛ چون من زیاد با پدر و مادرم راحت نیستم.
زل زدم بهش و دلم ریخت. چه‌قدر تفاهم داریم ما باهم.
- چته؟ چرا این‌جوری به من زل زدی؟
به خودم اومدم و تند تند...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان خواهر شوهر | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: MARIA₊✧، YeGaNeH، n@ziii و 6 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا