خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

~حنانه حافظی~

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/12/20
ارسال ها
1,339
امتیاز واکنش
18,143
امتیاز
323
محل سکونت
دریای پیامدها
زمان حضور
40 روز 2 ساعت 2 دقیقه
80% دخترای داخل رمانا یک نفر رو قبلا دوست داشتن که به دلیل نامفهومی ولشون کرده!
خدابزنه به کمرتون:/


تکراری ترین صحنه در رمان ها

 
  • قهقهه
  • خنده
  • تشویق
Reactions: MēLįKąღ، برگزیده۱۴، MaRjAn و 6 نفر دیگر

سیده کوثر موسوی

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/21
ارسال ها
1,870
امتیاز واکنش
19,816
امتیاز
373
سن
19
محل سکونت
ته قلب فاطیم:)❤️
زمان حضور
76 روز 6 ساعت 46 دقیقه
آقا چرا به دخترهاي مردم آموزش بد میدید. :angryb:
همه اش شخصیت مرد پولدار، خوشگل ،... :angryb:
آقا این ها همه آموزش بدن.
دختره این همه رمان میخونه همه اشون پولدار وقتی ميخواد ازدواج کنه الا و بلا باید شوهر پولدار و خوشگل، برای همین این دختر و پسرهاي بدبخت ازدواج نمیکنن :angryb:
آقا خود من دوست دارم از این خرمشهر :aiwan_light_crazy: یکی از شمال بیات منو بگیره :blissb:
چرا توقع منو میبرید بالا؟ :angryb:
والا تو ایران انگشت شمار اند که پولدارن و ویلا دارن :g7b:
آخرش،با این همه توقع گیر یکی میوفتیم که :sorrow::aiwan_light_dash2::aiwan_light_girl_cray2:


تکراری ترین صحنه در رمان ها

 
  • قهقهه
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: MēLįKąღ، برگزیده۱۴، parädox و 4 نفر دیگر

Whisper

مدیر آزمایشی تالار ویرایش
ویراستار انجمن
مدیر آزمایشی
  
عضویت
22/11/20
ارسال ها
553
امتیاز واکنش
11,473
امتیاز
303
زمان حضور
97 روز 20 ساعت 13 دقیقه
همیشه بعد اینکه پسره اعتراف میکنه عاشقه دختره‌است؛
با لبخند جذابی:/ میگه من از همون اول که دیدمت فهمیدم تکی، تو عشق منی و...!
انقدر؟ واقعا انقدر؟ چرا از این پسرا اطراف ما نیست؟:raised_eyebrows:
متاسفم:/
وحشتتتتنااااااککککک حرصییا:l3b:
دقیقا همین راسته تازه دخترم که عین بوفالو‌عاشقش بوده عین شتر ناز میکنه


تکراری ترین صحنه در رمان ها

 
  • قهقهه
  • خنده
Reactions: MēLįKąღ، MaRjAn، parädox و 4 نفر دیگر

روح بیکران

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/3/21
ارسال ها
0
امتیاز واکنش
54
امتیاز
81
زمان حضور
1 روز 19 ساعت 53 دقیقه
یکی از تکراری ترین لحظات رمان ها:

دختر داستان حالش خوب نیست و خب دلیلش هم واضحه دختره عاشق شده! و دختره خب سر به بیابون گذاشته:/
درهمان لحظه یک پسر مزاحم دختره میشه و همون پسر که دختره عاشقش شده بهش وحی میشه بره و خب آدرس رو از کجا پیدا می کنه خدا می دونه! و میاد و دختره رو نجات میده:sighb:


تکراری ترین صحنه در رمان ها

 
  • قهقهه
  • تشکر
Reactions: MēLįKąღ، MaRjAn، . faRiBa . و 3 نفر دیگر

سیده کوثر موسوی

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/21
ارسال ها
1,870
امتیاز واکنش
19,816
امتیاز
373
سن
19
محل سکونت
ته قلب فاطیم:)❤️
زمان حضور
76 روز 6 ساعت 46 دقیقه
وقتی تو هر رمانی دختره ميره پارتی بعد گرفتار يه پسره سرخوش ميشه بعد فرشته ی نجاتش میات :sorrow:


تکراری ترین صحنه در رمان ها

 
  • قهقهه
  • تشکر
  • خنده
Reactions: MēLįKąღ، Tiralin، MaRjAn و 3 نفر دیگر

FaTeMeH QaSeMi

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
گوینده انجمن
کپیست انجمن
عضویت
31/8/20
ارسال ها
3,251
امتیاز واکنش
43,173
امتیاز
443
زمان حضور
105 روز 9 ساعت 46 دقیقه
لوکیشن همه‌ی رمان های عاشقانه توی تهران هست:confused.:
اخه ما این همه شهر و استان داریم!
چرا فقط همه اتفاقات عاشقانه و... باید توی تهران بیوفته؟!:angryb:
رمان من رو سانسور بگیر:l3b: :l3b: والا وسطططط گرمای جنوب براتون رمان نوشتم وسط بوووی گلاب تو کاشون:lol:یه جاهایم هست دختره دلش گرفته پسره میگه بریم بیرون باید ببرمت جایکه تاحالا ندیدی بعد میبردش یه جای از شهر خود دختره. لااااامصبببب دختره خودش نکشفیده یعنیییی اونجا رو اونم بعد این همه سال؟ فقط تو کشفیدددییی؟ بابا زرنگ:l3b:


تکراری ترین صحنه در رمان ها

 
  • قهقهه
  • تشکر
Reactions: MēLįKąღ، Tiralin، فاطمه مقاره و 3 نفر دیگر

_m_

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/5/20
ارسال ها
67
امتیاز واکنش
1,782
امتیاز
153
زمان حضور
3 روز 10 ساعت 47 دقیقه
اصلا هیچ اعتقادی به کراش یا کسی که همون اول ازش خوششون بیاد و بعد نظرشون عوض بشه نیست!
همون اول عاشق شخصیت اصلی میشن و تا آخرش عاشق هم میمونن:blinkb:
هیچ جا هم تردید نمیکنن
بخدا من زیاد دیدم عاشق و معشوقی که کارشون به خاستگاری رسیده و دختره یکمی مردد بوده...بحث الکی نیست که هرچند عاشقش باشی بازم حداقل ادای فکر کردن در میاری:angryb:
ینی از خاستگاری تا ازدواج خیلی مانع باشه خانواده هان! که یا دشمنی دارن یا مرض دارن:w1b:


تکراری ترین صحنه در رمان ها

 
  • قهقهه
  • تشکر
Reactions: MēLįKąღ، YaSnA_NHT๛، Tiralin و 3 نفر دیگر

Saghár✿

سرپرست بخش عمومی
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
نگارشگر انجمن
کپیست انجمن
  
عضویت
28/2/20
ارسال ها
4,354
امتیاز واکنش
51,361
امتیاز
443
محل سکونت
☁️
زمان حضور
122 روز 21 ساعت 18 دقیقه
حتما باید عشقش تو رمان چاله گونه داشته باشه؟:angryb:
حتما باید بار اول ک دیدینش یه حس مبهمی داشته باشید باشه یا با چشاش بخورتش؟:angryb:
نمیشه حالا دماغ فیل داشته باشه؟:angryb:


تکراری ترین صحنه در رمان ها

 
  • قهقهه
  • تشکر
Reactions: MēLįKąღ، مسافر، برگزیده۱۴ و 7 نفر دیگر

MaRjAn

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,857
امتیاز واکنش
34,189
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
243 روز 22 ساعت 36 دقیقه
حتما باید عشقش تو رمان چاله گونه داشته باشه؟:angryb:
حتما باید بار اول ک دیدینش یه حس مبهمی داشته باشید باشه یا با چشاش بخورتش؟:angryb:
نمیشه حالا دماغ فیل داشته باشه؟:angryb:
عرررررر این خیلی خوب بود:l3b::l3b:

یکی دیگه اینه که... عاقا چرا پسره همیشه باید مغرور باشه؟ :straight_face:
پسرِ شوخ و خاکی نداریم؟! :straight_face:
چرا همیشه پسره باید بزنه تو پرِ دختره؟! :straight_face:
عاقا بخدا پسرِ خوش اخلاق و پایه هم زیاده... :sorrow:
یکی دیگه بحث ازدواجشونه... نویسنده خبیث بازی در میاره تو راه عاشقی کلی بلا سرِ اینا میاره، بعد موقع ازدواجشون بازم یه خری هست که سنگ بندازه جلو پاشون... :straight_face: بعد ازدواجشونم بازم همون خره هست که بخواد بین اینارو به هم بزنه... :straight_face: اونوقت خدا گِل این دوتا رو از کجا برداشته که تو این راه بازم همو ول نمی‌کنن و همچنان عاشقن؟ خدا داند... :straight_face::l3b:
یکی دیگه‌اش اینه که... تو رمانایی که شخصیت اصلی می‌میره، بعدش صداش درمیاد که نه زندس... به طرز معجزه‌آسایی زنده شده و اونی که چالش کردن و سر قبرش کلی گریه کردن یه بنده خدای دیگه بوده... :straight_face:
حالا چرا تو همه رمانایی که شخصیتا کلی سختی می‌کشن، آخرش به هم می‌رسن؟! :straight_face: بابا اگه خودِ ایوب نبی هم بود جا می‌زد... :straight_face: یکی از فانتزیام اینه که آخرش این دوتا بهم نرسن، هرچند بعدش کلی عررر می‌زنم ولی نرسن:angryb: واقع بین باشین... کی بعد از اون همه سختی دووم میاره؟! :straight_face::sneezingb:


تکراری ترین صحنه در رمان ها

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • قهقهه
Reactions: MēLįKąღ، برگزیده۱۴، . faRiBa . و یک کاربر دیگر

E.Orang

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/21
ارسال ها
160
امتیاز واکنش
1,659
امتیاز
163
زمان حضور
19 روز 11 ساعت 27 دقیقه
همیشه یک صحنه هست که دختر و پسر به چشمای هم خیره میشن و بعد...
تمومه دیگه. این دوتا تهش به هم میرسن:l3b:
یا پسره با یه دختره حسابی چپه. آخر رمان میبینیم همین خروس جنگیا دارن دل میدن و قلوه میگیرن:l2b:
همیشه ام که پسره جذاب ترین پسر دنیاست:l3b:
اما از حق نگذریم هرازگاهی رمان هایی پیدا میشه که یکم تنوع داشته باشه و از کلیشه به دور باشه:aiwan_light_biggrin:


تکراری ترین صحنه در رمان ها

 
  • تشکر
  • عالی
  • خنده
Reactions: MēLįKąღ، برگزیده۱۴، . faRiBa . و 2 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا