رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
...و درب می بندد، می گوید:
- دستور هیلدا، پدرم، راست می گویند، که در گیر و دار بازار بودن...
دستانش را بر درب فرو بسته می نشاند.
- بِه از گیر و دار خاندان شاهی و روش درباری.
روی به سوی شاهزاده می کند و سری فرود می آورد.
- درود، شاهزاده سامیار! شما را به سرای سرو، چه کار؟
***
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...- برگیر!
مهراز نیز پارچه را می گیرد و مهربانو با نگاهی افسوس بار، دامنش را در مشت می گیرد و همان گونه که به پلکان روان می شود، زیر لَب به ریشخند می گوید:
- فرزند گرامی من، روشن نیست سودا در کجا دارد...
***
چکیده: خلاصه
آهنگ زر اندوزی: قصد ثروت بدست آوردن
آهنگ: قصد
میان: کمر
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...به درب چشم می دوزد.
سام هیلدا با چشمان ریزبین و درشت قهوه رنگ درون می آید، رو به دستور سر فرود می آورد، سپس همان گونه که نزدیک به دستور ایستاده است، رو به شاهزاده ی گشاده روی سر خم می دارد و می گوید:
- درود!
***
گاه: زمان
مهربانش(اینجا): عمویش
می بخوانند: بخوانند
نشانه: اشاره
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...آتنا با ابروانی در هم تنیده چشم از آینه می گیرد و رو به او می گوید:
- گوشَت که درست است و سخنان مرا نیکو می شنوی؛ چشمانت چه؟ این دو را از دست داده ای، که ندیدی شب گذشته چگونه آشفته شد و تا به امروز، سپیده، چشمانش...
***
آراد کریست فرزند دستور کریست است.
بی سامان: بی نظم، درهم
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...درشت و سرخ با ردایی قهوه رنگ و گران درون می آید و همان گونه که درب را فرو می بندد، می گوید:
- سخن چیست، هیلدا زاده؟
مهراز کیسه را به زیر پیراهنش می برد، از سنگ واره تکیه می گیرد و موذیانه می گوید:
- درود، کدیور مهمانسرای بهار!
****
دُژَم: خشمگین
زبان آوری: حاضر جوابی
پور: پسر
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...و گام های آهسته می گذرد؛ آرام هیلدا با جامه ی بنفش و سپید پارچه دوخت، گیسوان بافت و کلاهی حصیری بر سر، از بر ایشان می گذرد و با پروا چشمان قهوه رنگش را در پیرامون می گرداند.
***
پَست: ناچیز
واخواهی: اعتراض
دِی: دیروز
مهتر (اینجا): والامقام تر، قدرتمند تر
بادپا: اسب
هموخ: هیزم
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...در پس گوش هایش شنیده می شود، که می گوید:
- بانو تیرانا! بار است، دَمی نزد من باشید؟
اوه، پروردگار! نفرین بر این سیاسَت، که هر دَم خِرد به کارش آید و بس!
از بهر فرو بردن خشم، دستانش را مشت می دارد و با گویشی خونسرد می گوید:
- آری، شاهزاده!
***
نامور: معروف
تنگنا: سختی، دردسر
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...دستور تیرداد:
- پوزش به نیاز است. پادشاه مرا هشدار دادند، که زنهار* این پیوند را از هم گسلیم. ولی آسوده باش! تا به پایان بازرسی انجمن و پس از آن، ما و خاندان شاهنشاهی پشتیبانت خواهیم بود.
***
یگانه: یکسان
مهتر: بهتر (در این متن کنایی به کار برده شده است)
زنهار: پرهیز، هشدار
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...آوازه اش، نهاده و رفته است.
بالای پلکان و تکیه زده بر درب فرو بسته، هری کلاری همگام با نوشیدن چای به او می نگرد و با گویشی شِکوه گر و مزیح می گوید:
- هی، جوان افسون!
سری از افسوس تکان می دهد.
- آفرین بر شما مهتران، که سپیده دم نیز مِهری بر جای نگذاشته اید!
***
بوقلمون: رنگارنگ
#تیرالین...
...دیوار زرین می گذارد.
همه شب پشت درب اتاق تیرانا چشم به راه بود؛ چشم به راه سخنی گوارا برای این شاهزاده که می کوشد، برای به دست آوردن آن سوگلی الن هر چه توان است، به کار گیرد.
دستش به دستگیره ی زرین اتاقی برخورد می کند و او مَست اندیشه سر بر می آورد.
***
دوش: دیشب
دژم: خشمگین
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...شما و سرزمینتان را به گونه ای دگر دیده بود، که چنین برآشفته و درب بسته. به آن است بردبار باشید، تا خودش گام پیش نهد.
نگاهی بر سراپای شاهزاده می اندازد.
+ اکنون نیز به تالار خویش روید و آرام گیرید*. تیرانا برای نیایش در آتشکده است.
***
دوش: دیشب
آرام گیرید: بخوابید
فراز: بالا
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...آن شاهزاده سرگردان گشته.
گوشه ی چپ لَبش را به نشانه ی لَبخند بالا می دهد.
- آن روز در بازار، هنگامی که سخنانم را بی ارزش کردی و به کاخ بازگشتی، دانستم از گریز بیزاری؛ درست چون دستور الن. اکنون نیز راهی که من می گویم، با خوی شما بیگانه نیست.
***
فراز: بالا
مهتر(اینجا): بهتر
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...می دارد و پا به درون حیاط سرای سرو می نهد.
واپسین بار که به این سرای آمد، همره آن شاهزاده بود و توانش نبود، که نیک تر به این سرای بنگرد.
به راستی باید هم سرو نام گیرد...
+ بانوی الن! نمی خواهید سخن بگویید؟
***
گِیهان: جهان، کیهان
خدیو: خدا
میان: کمر
مهتر(اینجا): بهتر
دوش: دیشب
#تیرالین...
...و شانه زده، جامه ی بلند کهتران و بی پیرایه به رنگ سیاه و سرخ، شلوار سیاه، چکمه ی تیره و همان گونه که سرشانه اش را آراسته می سازد، پلکان را می پیماید و با دیدار او لَبخندی می زند؛ که او اینگونه به سخن می آید:
- اوه، سرورمان از خواب نوشین برخاسته اند!
***
پیرایه: زیور
دوش: دیشب
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...گوید:
- آری! نشان من است و کسی مگر من نشانش را گم نکرده بود.
آرام هیلدا رو به سام پوزخندی می زند و رو به او با چشمانی از کاسه برون زده و ابروان بالا داده می گوید:
- و در مهمانسرای بهارِ ویانا؟
***
بی خویش: بی خود
جامه گرداندن: جامه عوض کردن
دُژَم: خشمگین
بار: اجازه
رَسته: رها
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...رو به آنان می گوید:
- سخن چیست، مهتران؟
سام هیلدا با شنیدن آوای شاهزاده روی به سوی او می دارد، همگام با مهراز سری به سویش فرود می آورد و می گوید:
- درود، شاهزاده آرتور! بازرس هیلدا از انجمن بازرسی ویانا هستن و از سوی پادشاهی الن نگهبانی در تالار.
***
زخمه: ضربه
دُژَم: خشمگین
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...و خیره بر موزونگری شمشیر هایی که همگان با یکدیگر بالا و پایین می روند؛ سخن آرام را با گویشی اندیشمند می درد و می گوید:
- نیست، مگر مهرازِ آسوده و تیرانا النی که آشفتگی در چشمانش بیداد می کند.
***
رسته: رها
کدیور: صاحب
ابزار: وسیله
پوران: پسران
گره: مشکل
گرد دروغین: دایره ی فرضی
#تیرالین...
...دَمی که تیرانا و شاهزاده برای واپسین* بار در نزدیکی یکدیگر گردی بر خود می گردند؛ نشان های بند دارشان از بند بر یکدیگر می آویزند.
و اکنون است، که مهراز با لَبی بی خند، چشمانی شگفت و درخشان و تکیه گرفته از صندلی به آن نشان ها می نگرد.
***
ریشه: ذات، منشا
فراز: بالا
واپسین: آخرین
#تیرالین...
...شاهزاده سامیار از پلکان بالا می آیند، می گویند:
- بار است، جوان! بی گمان از برای شماست، که جشن بدین گونه باشکوه و نوزاد به جهان آمده بدین گونه زیباست!
***
کاوشگران: جاسوسان
دست شستن کنایه از رها کردن
نیک پِی: خجسته، خوش یمن
به کردار: مانند
آراد شاه موسس سلسله ی الن
بار: اجازه
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...است، مهربانو!
- ما تو را اینگونه بالیده ایم؟!
بر صندلی تکیه می زند.
- بازرسان بویژه سام و سپس هری آماده اند، با خون سوگند یاد کنند، که جان ستان* آن پیکران تو نیستی. با این هشدار ها و بیزاری از کاخ، تنها خود را بدنام الن می کنی، مهراز!
***
اورنگ: تَخت
پور: پسر
جان ستان: قاتل
#تیرالین
#دم_نیک_پی