رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
...بر جایگاه شاه نشینان برسیده و در کنار مهربانو تینا، ایستاده است؛ با شنیدن چنین فراخوانی، ناخواسته ابرو درهم می برد و چشم شگفت زده اش را به تینا می دوزد.
شاهزاده ی لیدیان با این همه سخن در پشت سر، به راستی برازنده ی تیرانا است؟
+تیرداد!
***
می نماید: نشان می دهد
سودایی: دیوانگی
#تیرالین...
...جوان!
رو به آیرین می کند.
-برو و مهمانان را پذیرا باش!
آیرین نیز سری فرود می آورد و به شتاب می رود.
و بانو تینا به مهراز می نگرد.
-من نیز بردباری را در چنین روزگاری زهر می دانم.
آن سوی تالار، بر فراز پلکان مارپیچ، دستور تیرداد به همراه مهربانویی ایستاده اند.
***
درفشان: درخشان
#تیرالین...
...ریزد.
او، تینا الن، در جایگاه همسر یکی از دستوران والای الن و یک بزرگ زاده، از پرونده های انجمن بازرسی، بویژه انجمن ویانا بیزار است؛ چون افسانه هایی در کاخ می گردد، که می گویند، این پرونده ها نفرین پروردگار را با خود دارند.
***
همسران (اینجا): زوج
جامه آسمان: جامه به رنگ آسمان
#تیرالین...
...نیک شود.
مهراز اشکی از چای می نوشد و می گوید:
-به چهره ی خوش پیرایه* بانو ننگر؛ به راستی سخن، همنشین یک الن زاده بودم؛ بدان سان خود رای و ستیزه جوی.
+از برای خشنودی خدیو، پروا کن از چه کسی سخن می گویی.
***
نگار: نقش
الن زان: مخفف الن زادگان
کوشک: کاخ
خوش پیرایه اینجا منظور زیبا
#تیرالین...
...اگر نیک نام و نیک سرشت، چرا پیش از پاسخی از الن زادگان، نگهبانی از برای تیرانا الن گماشته است!
او هر چند اکنون، از تبار شبگردان، ولی در روزگار مهتری، کتیبان کهن و امروز کاخ را چنان از بر کرد، که می داند چنین پیشه ای دور از آداب الن است و امروز...
***
جامه گرداند: عوض کرد
شو: بیا
#تیرالین...
...-نیک بخت باشی، در بازی شمشیر رویاروی من نیفتی، نادان آشوبگر! مگر از پیکر من گذری، که همنشین شاه بانوی آینده مان شوی!
پس با ابروانی درهم تنیده می رود و مهراز نیز پس از او.
***
مهربان(اینجا):آقا
دِی: دیروز
پای بر گلیم خویش نهند: معادل ضرب المثل پایت را اندازه ی گلیمت دراز کن
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...ی در سر پشیمان می شود.
اوه، به پاس لیدیان هر روزِ خدیو*، باید به این سخن روی آورد، که گل بود به سبزه و سنبل نیز آراسته شد!
آن شاهزاده ی چرب زبان بس نبود، اینک این کاوشگر سبیل چخماقی نیز به دیدار او رسیده است!
***
میان: کمر
چشم گسترده می کند: چشم درشت می کند
کوشک: کاخ
خدیو: خدا
#تیرالین...
...موی پریشانِ...
والا تیرداد با لَبخندی لَب بسته از خشنودی، بر صندلی تکیه زد و گفت: پس به اندازه ای بی نیاز از زر و سیم است، که نخواهد دروغی به ما بگوید، نه؟
+با آنچه من به چشم دیده ام، آری بدین سان بی نیاز است.
***
گیهان: جهان
می نمود: نشان می داد
دره و آتش استعاره از خطر و ریسک
#تیرالین...
...می نهد و سوار بر اسب سپید خود می گردد و درست در کنارش، شاهزاده ی لیدیان، نخست، بر نیم رخ خودکامه ی سوگلی ماه روی الن در می نگرد و سپس با آنکه نمی خواهد، چشمش را می گیرد و افسار را می کشد، تا که اسب او و اسب تیرانا به راه می افتند.
***
کالای بی بها: استعاره از دروغ
رکیب: رکاب
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...و چشمگیر تمام زر، که با دیدار او چشمانش اندکی شادمان می شود و تکیه ی خسته اش را از صندلی می گیرد و راست می نشیند.
هری نیز بازدمش را کلافه از دهان برون می فرستد، قوری و فنجان را بر میز می نهد و خود نیز از برای نشستن، صندلی را به پشت می راند.
***
پور: پسر
اندیشه: ترس، نگرانی
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...دخت شما و شاهزاده ی لیدیان است! این چه کاری است؟
تیرداد الن، دَمی به فنجان پر چای پیش روی خود می نگرد؛ سپس با ابروانی تنیده درهم، اندکی چشمش را بالا می دهد و با گویشی آرام تر از پیش، پاسخ می گوید:
-نیک گفتید! سخن از برای همین پیوند است.
***
از در: شایسته
کوشک: کاخ
پیرایه: زیور
#تیرالین...
...کاری از پیش بردن، شاهزاده ی لیدیان، سخنان مهراز، به راستی باید همراه این شاه نشین گنگ باشد؟
+ چه کاری، سرورم؟
***
پایون: نام یکی از محله های ویانا که عوام و اشراف در آن زندگی می کنند.
بوقلمون: رنگارنگ اینجا کنایه از نیرنگ باز
باره: اسب
میان: کمر
بار: اجازه
نِماید: نشان دهد
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...و در کوشش دم و بازدم سزاوار، چشم در پیرامون می گرداند، تا این شاهزاده را می یابد، که دست یاری به سویش دراز کرده است.
***
اورنگ: تَخت
زخم: ضربه
کنه: هویت
خستید: خسته شدید
جنگل میانه: نام جنگلی بزرگ و بی کران است، که در کشور های منطقه قرار دارد. از جانداران معروف آن قو می باشد.
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...تاکنون، به این سرای آمده بودید، مهربانو الن؟
تیرانا الن، بر صندلی تکیه می دهد و رو به شاهزاده، می گوید:
-نه، سرورم! من نیز نخستین بار است، که در این سرای هستم.
شاهزاده سری تکان می دهد و همگام با آن، فنجان را بر می آورد و اشکی از چای می نوشد.
***
مایر یاد: یادآور مایر
آهنگ: قصد
#تیرالین...
...بر پیشکاری، می نگرد، که پیش روی او، میز گرد میان تالار را می آراید و گل و شیرینی، بر آن، می نهد؛ سپس، در آن سوی، درب تالار، گشوده می گردد و تا تیرانا، سر و چشم، می گرداند، شاهزاده ی لیدیان و همراهان، از درب، به این سوی، می آیند.
***
گواه: شاهد
مهربان (اینجا): عمو
دِی: دیروز
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...آرامی و گاه، به هول و هراس، از پشت میز چهار گوشه، بر می خیزند و سر، فرود می آورند.
بازرس هیلدا نیز، در آغاز، با چشمان از کاسه برون زده و ابروان تنیده، نگاهی نیم رخ*، به ایشان می کند.
***
گوهر:جواهر
وز: مخفف و از
گوار: مخفف گوارا
چاشت: نزدیک ظهر
مهربان (اینجا): عمو
نیم رخ: سطحی
#تیرالین...
...شاهزاده ی لیدیان را چه، به تماشای این شهر فرنگ؟
دامن، در مشت، می فشارد و اینبار، با گام هایی پیوسته و چون کودکان کنجکاو، همگام با گذر از راهرو، از درب های نیمه بار اتاق ها، سری می کشد.
***
نیروی فراسرشت: نیروی فرا طبیعی
از پدید روی می گیرد: ناپدید می شود
گاه شناس: وقت شناس
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...دربار و جشن شما، کارم نیست. آنان، کاوشگری*، از پیش، فرستاده اند، تا ویانا را زیر و زبر* کند. شما، به سان کوته اندیشان باستانید، که با این رویداد، گوهرشان می دهید... آنان، کاوشگری...کاوشگری... کاوشگری...
***
زخم:ضربه
بار مجاز از اجازه
واژ: واژه
کاوشگر: جاسوس
زیر و زبر: زیر و رو
#تیرالین...
...اش، هویدا، سرانجام، بالاپوشی کِرِم رنگ، بر می گزیند؛ خود، آن را بر می دارد و روی، برمی گرداند، تا که دستور الن، همگام با آراستن ریش و مو، لَبخندی، می زند و می گوید:
-چشم به راه چه هستید، مهربانو؟
***
رسته: رها
لَختی: اندکی
لَب گشودن کنایه از سخن گفتن
تَخت و قلم: وسایل
آهنگ: قصد
#تیرالین...
...می آورد و پس از نگریستی نیم رخ*، بر جامه ی قهوه و گران شاهزاده، سر بلند می کند و می گوید:
-درود، سرورم، شاهزاده! زین روی، پوزش از شما!
***
درفشان: درخشان
فراز: بالا
درخش: درخشان
کلاف کن: کلافه کننده
شاخ پرسشش، سر به فلک می نهد: پرسش هایش درباره ی او بسیار می شود.
نیم رخ: سطحی
#تیرالین
#دم_نیک_پی