خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Usage for hash tag: دم_نیک_پی

  1. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...می گوید: - می توان در این دَم فرمان دستگیری و به سیاه چال اندازی آن مرد را داد؟! ما هنوز سخن و نشانی فرزانه در این باره نداریم. به تینا می نگرد. - و افزون بر آن، این بخت و زندگی از آن تیرانا است و من پاسخ را به خودش سپرده ام. هوشمند باشد یا که نه، بهر خودش است. *** میان: کمر #تیرالین #دم_نیک_پی
  2. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...جان ستان* او نیست؛ در آن روز ارزشمند با تنی دیوانه تر از خود گلاویز گشت و به پیروزی های خود افزود، شاهزاده و تیرانا را به آن سرای پذیرا شد. سری از افسوس تکان می دهد. - آن دیوانه ی پست به کجاست! *** روزک چند: چند روز یکایک: ناگهان گیهان: جهان بی داد: ناعادلانه جان ستان: قاتل #تیرالین #دم_نیک_پی
  3. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...کوچک و سپید در چارچوب درب افتاده است. بودن در گروه و انجمنی بدان سان، چنین نشانه های رازآلودی هم در پی دارد. بازدمش را ژرف تر برون می فرستد و برای آن کاغذ گامی به پیش می نهد، که از درد زخم های پا چشمانش بر یکدیگر فشرده می شوند. **** شکن در شکن: موج در موج بهار: مهمانسرای بهار #تیرالین #دم_نیک_پی
  4. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...مهراز چگونه و چرا آن سرای را به شما دو تن سپرد؛ ولی از خواب نوشین برخیز، تیرانا الن! شاهزاده ی چشم رنگین و برازنده ی لیدیان که می پنداری یگانه شیدای تو است، تو را برای آرمانی نهان دروغ گفته و فریب داده است! *** جامه گرداندن: لباس عوض کردن حقه: جعبه کهن نامه: تاریخ دژم: خشمگین #تیرالین #دم_نیک_پی
  5. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...دستور الن و شاهزاده ی لیدیان، چون کودکان سر کج کرده و از سرای بیرون زده ای... + تو نیز آمده ای، مرا به طوفان ریشخند و سخنان گهربار بزرگان بسپاری، هری کلاری؟! **** نوش: نوشیدن خورد: خوردن پور: پسر سیاهه: فهرست باز می گردد: لَبانش را به حالت اول باز می گرداند. مهربان(اینجا): پدر #تیرالین...
  6. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...آتنا سر از خم بر می دارد و بی درنگ می گوید: - آلیس پوزش خواست و گفت، هنگامی دیگر شما را دیدار خواهد کرد. تیرانا سری تکان می دهد و می گوید: - بسیار نیک! هم اینک که پیشکاران بروند، با یکدیگر خوراک نیم روز می خوریم. *** رَسته: رها بار: اجازه جامه گرداندن: جامه عوض کردن ناب: اصیل #تیرالین #دم_نیک_پی
  7. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...دهد و زین خنده سرش به پشت رانده می شود. به راستی ریشخندبار ترين پندار درباره ی مهرازی که پیوسته به داد و ستد و معرکه های خون بار، همین است و بس! و مهراز رو به آرام می گوید: - زندگی در دربار الن، با آن روزمره های گزاف و بیهوده، سرانجامی بدین سان دارد. **** در اوفته: در افتاده #تیرالین #دم_نیک_پی
  8. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...و برادر چون یکدیگر سخنان مرا به برگ و کاه می سپارید.* با دست درب را نشانه می کند. - بفرمایید، مهربانو! درب بزنید و برادرتان را دیدار کنید. **** میان باریک: قد و قامت متوسط شیدایی بازاری: عاشقانه ی الکی و کلیشه ای سخنان مرا به برگ و کاه می سپارید: به سخنان من اهمیتی نمی دهید. #تیرالین #دم_نیک_پی
  9. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...بسته ی بافته، چشمان آبی پر گمان، لَب سرخ از سرخاب، جامه ی سپید و آبی رنگ بلند و بی چین و والا تیرداد با جامه ی سپید دستوری و چهره ای در نمایش آرام و خشنود در سوی چپ پادشاه ایستاده اند و همگی به یک سوی می نگرند. *** حقه: جعبه میان: کمر والاگُهر: عالیجناب فراسرشت: ماوراءالطبیعه #تیرالین #دم_نیک_پی
  10. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...رنگ ایستاده است و در اندیشه ای ژرف، با آستین های آبی و بنفش، دست به پرده می کشد. اوه، خدیو*! این چه روزگاری است! پیش از شب گاه، مادرش، مهربانو تینا او را بگفت: - اگر تو به راستی خواهان این پیوندی، چرا پیش از آمدن لیدیان، از کاخ برون رفتی؟ *** شکن در شکن: موج در موج خدیو: خدا #تیرالین #دم_نیک_پی
  11. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...روی از آینه می گیرد و رو به تیرانا، که گردنبند های زر و مروارید را با شور در دست گرفته است، می گوید: - ما پاسخ را به خودت سپرده ایم؛ پس هر آنچه با این گوهران می کنی نیز، با توست. و من از برای این به اتاقت نیامده ام. *** مهربان(اینجا): عمو میان: کمر گواهی کدیوری: سند مالکیت #تیرالین #دم_نیک_پی
  12. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...دیوانگان رهسپار کاخ زندان وار الن شده بود و نگاهی آرمانگرا، در میانه ی بازار و بی گوشه ی چشمی به کودکان سر به هوا و پرهیاهویی، که از کنارش می گذرند، به سوی پایانه ی بازار، مهمانسرای بهار می رود. *** رکیب: رکاب زخم: ضربه دو سه پیمودن پله: دو تا سه تا کردن پله ها برای زودتر رسیدن #تیرالین...
  13. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...لیدیان نمایشی نیک داشته و نوزاد این گونه رها نگذارید. پادشاه سام عاج های اورنگ را بر کف دست می فشارند و با گویشی خشمگین و ریشخند بار می گویند: - دختر جان! تو از سیاسَت و فرمانروایی چه می دانی، که به این گونه فرمان می دهی! *** اورنگ: تَخت پروانگی: مانند پروانه دور چیزی چرخیدن #تیرالین #دم_نیک_پی
  14. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...گوید: -آری! من این سرای را نیاراستم. به مهرداد می نگرد. - روز گذشته، سرای سرو به دست شاهزاده ی لیدیان و مهربانو الن بوده است. و با نگاهی گذرا به چشمان شگفت زده ی میترا، روی بر می گرداند و به سرای می رود. *** میان باریک: لاغر اَندام می کاود: جستجو می کند پور: پسر آتش دان: آشوبگر #تیرالین...
  15. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...می نگرد؛ اندیشه اش را رها می کند و بی هیچ سخنی، سر فرود می آورد و به گونه ای که چشمان تیره اش را از سرگردانی در پیرامون می گرداند، با دو دلی، گامی به سوی دستور مهرداد بر می دارد؛ که پدر به سخن می آید: - این شرم و سرگردانی، از آن مهراز نیست! *** گیهان: جهان دوش:دیشب سپیده: صبح #تیرالین...
  16. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...هنگام که با شنیدن دم و بازدم موزون و دیدار چشمان بسته اش، کتیب را بست و از جای برخاست، تا که اتاق را بدرود گوید، شاهزاده مچ دستش را در بند کرد و با آوایی آهسته، او را گفت: -تیرانا بانو! مرا باور کن، چون از آن روز، که شما را به چشم دیدم، به راستی شیفته ی روزگارم. **** پور: پسر #تیرالین #دم_نیک_پی
  17. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...چه؟ با او چه خواهیم کرد؟ با پریشانی به تیرداد می نگرد. -از روز گذشته، پیوسته همنشین آن شاهزاده است. والا تیرداد! اگر، اگر به راستی نیرنگی به کار خاندان لیدیا باشد و او تا هنگام پایان وارسی، دلبسته ی شاهزاده شده باشد... *** به دیوانگان ماننده: شبیه دیوانگان شده تنی چند: چند تن #تیرالین #دم_نیک_پی
  18. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...تینا که از سخنان او چشمانش لَبریز از شگفتی بود، تنها توانست بپرسد: -تیرانا... که پیش از آن، شما را نمی شناخت؟! و مهراز با آرامش لَبخندی نیمه زد و گفت: -نه، سرورم! سپس سری فرود آورد و برفت و تا پایان جشن، دیگر یارای سخن گفتن با آن جوان نیامد. **** اندیشه: نگرانی، غم گِیهان: جهان #تیرالین...
  19. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...می گرداند و می گوید: -مهراز راست می گوید. هیچ خِردی این را نمی پذیرد، که آن هنگام ایشان در بازار بودند. ولی گویا ما فریب خوردیم، مهراز! مهراز بر صندلی تکیه می زند. -شاهزاده و مهربانو، از دِی* به نیکوترین همسران آوازه یافته اند. *** کلاف کُن: کلافه کننده پور: پسر دِی: دیروز #تیرالین #دم_نیک_پی
  20. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...که در آغاز بازار، شاهزاده آرتور لیدیان، گلی یاس را به سوی هم سوار خود گرفته است و آن همسوار مهربانوی الن بود، که با نیم رخی خوش خند، دست بر آورد و گل در دستش نهاده شد. *** اندیشه مدار: نگران و غمگین مباش. واپس: واپسین، آخرین کهن نگاران: مورخان اورنگ: تَخت مهربان(اینجا): پدر #تیرالین #دم_نیک_پی
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا