رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
...می گوید:
- می توان در این دَم فرمان دستگیری و به سیاه چال اندازی آن مرد را داد؟! ما هنوز سخن و نشانی فرزانه در این باره نداریم.
به تینا می نگرد.
- و افزون بر آن، این بخت و زندگی از آن تیرانا است و من پاسخ را به خودش سپرده ام. هوشمند باشد یا که نه، بهر خودش است.
***
میان: کمر
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...جان ستان* او نیست؛ در آن روز ارزشمند با تنی دیوانه تر از خود گلاویز گشت و به پیروزی های خود افزود، شاهزاده و تیرانا را به آن سرای پذیرا شد.
سری از افسوس تکان می دهد.
- آن دیوانه ی پست به کجاست!
***
روزک چند: چند روز
یکایک: ناگهان
گیهان: جهان
بی داد: ناعادلانه
جان ستان: قاتل
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...کوچک و سپید در چارچوب درب افتاده است.
بودن در گروه و انجمنی بدان سان، چنین نشانه های رازآلودی هم در پی دارد.
بازدمش را ژرف تر برون می فرستد و برای آن کاغذ گامی به پیش می نهد، که از درد زخم های پا چشمانش بر یکدیگر فشرده می شوند.
****
شکن در شکن: موج در موج
بهار: مهمانسرای بهار
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...مهراز چگونه و چرا آن سرای را به شما دو تن سپرد؛ ولی از خواب نوشین برخیز، تیرانا الن! شاهزاده ی چشم رنگین و برازنده ی لیدیان که می پنداری یگانه شیدای تو است، تو را برای آرمانی نهان دروغ گفته و فریب داده است!
***
جامه گرداندن: لباس عوض کردن
حقه: جعبه
کهن نامه: تاریخ
دژم: خشمگین
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...دستور الن و شاهزاده ی لیدیان، چون کودکان سر کج کرده و از سرای بیرون زده ای...
+ تو نیز آمده ای، مرا به طوفان ریشخند و سخنان گهربار بزرگان بسپاری، هری کلاری؟!
****
نوش: نوشیدن
خورد: خوردن
پور: پسر
سیاهه: فهرست
باز می گردد: لَبانش را به حالت اول باز می گرداند.
مهربان(اینجا): پدر
#تیرالین...
...آتنا سر از خم بر می دارد و بی درنگ می گوید:
- آلیس پوزش خواست و گفت، هنگامی دیگر شما را دیدار خواهد کرد.
تیرانا سری تکان می دهد و می گوید:
- بسیار نیک! هم اینک که پیشکاران بروند، با یکدیگر خوراک نیم روز می خوریم.
***
رَسته: رها
بار: اجازه
جامه گرداندن: جامه عوض کردن
ناب: اصیل
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...دهد و زین خنده سرش به پشت رانده می شود.
به راستی ریشخندبار ترين پندار درباره ی مهرازی که پیوسته به داد و ستد و معرکه های خون بار، همین است و بس!
و مهراز رو به آرام می گوید:
- زندگی در دربار الن، با آن روزمره های گزاف و بیهوده، سرانجامی بدین سان دارد.
****
در اوفته: در افتاده
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...و برادر چون یکدیگر سخنان مرا به برگ و کاه می سپارید.*
با دست درب را نشانه می کند.
- بفرمایید، مهربانو! درب بزنید و برادرتان را دیدار کنید.
****
میان باریک: قد و قامت متوسط
شیدایی بازاری: عاشقانه ی الکی و کلیشه ای
سخنان مرا به برگ و کاه می سپارید: به سخنان من اهمیتی نمی دهید.
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...بسته ی بافته، چشمان آبی پر گمان، لَب سرخ از سرخاب، جامه ی سپید و آبی رنگ بلند و بی چین و والا تیرداد با جامه ی سپید دستوری و چهره ای در نمایش آرام و خشنود در سوی چپ پادشاه ایستاده اند و همگی به یک سوی می نگرند.
***
حقه: جعبه
میان: کمر
والاگُهر: عالیجناب
فراسرشت: ماوراءالطبیعه
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...رنگ ایستاده است و در اندیشه ای ژرف، با آستین های آبی و بنفش، دست به پرده می کشد.
اوه، خدیو*! این چه روزگاری است!
پیش از شب گاه، مادرش، مهربانو تینا او را بگفت:
- اگر تو به راستی خواهان این پیوندی، چرا پیش از آمدن لیدیان، از کاخ برون رفتی؟
***
شکن در شکن: موج در موج
خدیو: خدا
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...روی از آینه می گیرد و رو به تیرانا، که گردنبند های زر و مروارید را با شور در دست گرفته است، می گوید:
- ما پاسخ را به خودت سپرده ایم؛ پس هر آنچه با این گوهران می کنی نیز، با توست. و من از برای این به اتاقت نیامده ام.
***
مهربان(اینجا): عمو
میان: کمر
گواهی کدیوری: سند مالکیت
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...دیوانگان رهسپار کاخ زندان وار الن شده بود و نگاهی آرمانگرا، در میانه ی بازار و بی گوشه ی چشمی به کودکان سر به هوا و پرهیاهویی، که از کنارش می گذرند، به سوی پایانه ی بازار، مهمانسرای بهار می رود.
***
رکیب: رکاب
زخم: ضربه
دو سه پیمودن پله: دو تا سه تا کردن پله ها برای زودتر رسیدن
#تیرالین...
...لیدیان نمایشی نیک داشته و نوزاد این گونه رها نگذارید.
پادشاه سام عاج های اورنگ را بر کف دست می فشارند و با گویشی خشمگین و ریشخند بار می گویند:
- دختر جان! تو از سیاسَت و فرمانروایی چه می دانی، که به این گونه فرمان می دهی!
***
اورنگ: تَخت
پروانگی: مانند پروانه دور چیزی چرخیدن
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...گوید:
-آری! من این سرای را نیاراستم.
به مهرداد می نگرد.
- روز گذشته، سرای سرو به دست شاهزاده ی لیدیان و مهربانو الن بوده است.
و با نگاهی گذرا به چشمان شگفت زده ی میترا، روی بر می گرداند و به سرای می رود.
***
میان باریک: لاغر اَندام
می کاود: جستجو می کند
پور: پسر
آتش دان: آشوبگر
#تیرالین...
...می نگرد؛ اندیشه اش را رها می کند و بی هیچ سخنی، سر فرود می آورد و به گونه ای که چشمان تیره اش را از سرگردانی در پیرامون می گرداند، با دو دلی، گامی به سوی دستور مهرداد بر می دارد؛ که پدر به سخن می آید:
- این شرم و سرگردانی، از آن مهراز نیست!
***
گیهان: جهان
دوش:دیشب
سپیده: صبح
#تیرالین...
...هنگام که با شنیدن دم و بازدم موزون و دیدار چشمان بسته اش، کتیب را بست و از جای برخاست، تا که اتاق را بدرود گوید، شاهزاده مچ دستش را در بند کرد و با آوایی آهسته، او را گفت:
-تیرانا بانو! مرا باور کن، چون از آن روز، که شما را به چشم دیدم، به راستی شیفته ی روزگارم.
****
پور: پسر
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...چه؟ با او چه خواهیم کرد؟
با پریشانی به تیرداد می نگرد.
-از روز گذشته، پیوسته همنشین آن شاهزاده است. والا تیرداد! اگر، اگر به راستی نیرنگی به کار خاندان لیدیا باشد و او تا هنگام پایان وارسی، دلبسته ی شاهزاده شده باشد...
***
به دیوانگان ماننده: شبیه دیوانگان شده
تنی چند: چند تن
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...تینا که از سخنان او چشمانش لَبریز از شگفتی بود، تنها توانست بپرسد:
-تیرانا... که پیش از آن، شما را نمی شناخت؟!
و مهراز با آرامش لَبخندی نیمه زد و گفت:
-نه، سرورم!
سپس سری فرود آورد و برفت و تا پایان جشن، دیگر یارای سخن گفتن با آن جوان نیامد.
****
اندیشه: نگرانی، غم
گِیهان: جهان
#تیرالین...
...می گرداند و می گوید:
-مهراز راست می گوید. هیچ خِردی این را نمی پذیرد، که آن هنگام ایشان در بازار بودند. ولی گویا ما فریب خوردیم، مهراز!
مهراز بر صندلی تکیه می زند.
-شاهزاده و مهربانو، از دِی* به نیکوترین همسران آوازه یافته اند.
***
کلاف کُن: کلافه کننده
پور: پسر
دِی: دیروز
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...که در آغاز بازار، شاهزاده آرتور لیدیان، گلی یاس را به سوی هم سوار خود گرفته است و آن همسوار مهربانوی الن بود، که با نیم رخی خوش خند، دست بر آورد و گل در دستش نهاده شد.
***
اندیشه مدار: نگران و غمگین مباش.
واپس: واپسین، آخرین
کهن نگاران: مورخان
اورنگ: تَخت
مهربان(اینجا): پدر
#تیرالین
#دم_نیک_پی