خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Usage for hash tag: دم_نیک_پی

  1. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...ژرف، می گوید: - بازرس کلاری! ریسمان را بگشایید! سپس باری دگر چشم می گشاید و با ژرف کاوی فزون، به آراد کریستی می نگرد، که هری کلاری به سویش می رود و گره ها را می گشاید و در کنارش می ایستد. بازرس هیلدا با لَبخندی خسته و ناگوار می گوید: - بسی نیک! می شنویم! *** ژرف کاو: بسیار دقیق #تیرالین...
  2. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...بر جای می نشیند و دستور هیلدای سر به زیر را می نگرد. - می دانند، که پورتان چون شما نیست، ولی پادشاه الن می خواستند فرمان دهند، شما به جای فرزند سزا بینیند و... به دستور تیرداد می نگرد. - دستور الن در برابر این فرمان ایستادند، تا راست سخن بر ما آشکار شود. *** آزرم: شرم و حیا #تیرالین #دم_نیک_پی
  3. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...ی زر دارند؛ به زیر آن ابروانشان از خشم و اندوه درهم تنیده، چشمان روشنشان خیره بر او، لَبان بی سرخابشان فشرده بر یکدیگر و با جامه ی آبی تیره و نگار زر رویاروی او هستند. سپس شاهزاده سری فرود می آورد و شهبانو بی درنگ می گویند: - به راستی، خواهان آن دخت الن هستید؟ *** هموخ: هیزم #تیرالین #دم_نیک_پی
  4. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...از پشت سر آرام می گذراند، بر شانه ی چپ آرام می رساند و می گوید: - آراد کریست را به زندان شاهنشاهی رسانده ایم و به زودی بازرسی آغاز می شود. آرام با اندوه و آشفتگی بسیار سر بر شانه ی سام می گذارد. - باید آرامش یابیم، تا این آشوب بی همتا از سر گذرد. سپیده دم گمنام جای ویانا *** #تیرالین #دم_نیک_پی
  5. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...نفرینی اند، چشمانش را بسته نگاه می دارد. دستاویز گشودن درب نیز پس از درون آمدن آن را فرو می بندد و با گام هایی پیوسته از کنار او می گذرد؛ سپس همان گونه که صندلی رویاروی هری ماری را از برای نشستن به پشت می راند، می گوید: - هری! در چه روزی؟ *** نیم رخ: سطحی پیمان دار: وفادار #تیرالین #دم_نیک_پی
  6. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...و پوزش خواه باشید، یا که نه. اکنون بگویید شما در آن مهمانسرا چه می کردید؟ شاهزاده سر در گریبان فرو می برد و می گوید: - مرا گفتند که بانویی با نمای مهربانو الن از کاخ به سوی بازار رفته، من نیز برای سرکشی رفتم، سرورم! ویانا *** تیره رایی: گمراهی دوش: دیشب دیناری پنهان: رِشوه #تیرالین #دم_نیک_پی
  7. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...و گونه ی راستش زخم هایی کوچک رخ نما می شود و از درب بدین سوی می آید. و پشت سر این بازرس آشفته روزگار و در میانه ی سربازان و بازرسان دیگر، شاهزاده آرتور ماری با جامه های زیبا و خاک خورده، زلف پریشان در پیشانی، چشمان سرخ و لَبان بی رنگ دگر ارمغان آن رویداد های مهمانسرا است. *** #تیرالین #دم_نیک_پی
  8. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...می زند و می گوید: - شگفت است، که بانوی دربار الن... چشم به سوی او می گرداند. - آن هم دخت دستور الن بدین گونه بی پروایند. دَمی ژرف می گیرد. - شما از برای نشان دادن خشم بیکران خویش یا هر اندیشه ی دیگر، به مهمانسرای بهار آمدید و اگر من یا آن شاهزاده نبودیم، به تاراج می رفتید. *** #تیرالین...
  9. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...از بار دنباله روی آن دو با چهره ای برافروخته آهنگ دوین می کند، که به زخم بر میز چوبین برخورد می کند و چشمانش از بهر هوشیاری به میز و هر آنچه بر آن است، می رسد. و مگر گوهرانی که از برای دلدادگی و نشان دادن آن به تیرانا پیشکش کرده بود، چیز دیگری به چشم است؟ *** رویاروی: مخالف #تیرالین #دم_نیک_پی
  10. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...سخنش را می درد و می گوید: - مهراز هیلدا! من نیک تر از تو به سرانجام اندیشیده ام. اگر با آرتور ماری بازگردم، برای من و خانواده ام و سپس تو جایی نخواهد بود. مهراز به کلافگی آهی می کشد و می گوید: - هم اکنون نیز به سپاس از شما یک گریخته ی شبگردم. *** مهتر(اینجا): بهتر یکایک: ناگهان #تیرالین...
  11. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...و کاردانی نامورم و تو به همان نادان و گستاخ. مهراز پوزخندی می زند، گریبان تنی که با همه ی توان در دستش دارد را به زخم رها می کند و می گوید: - اکنون خواهیم دید، آرتور ماری! *** آنجا چه روی است: آنجا چه خبر است. سبزه و سنبل بس نیست: اشاره به ضرب المثل گل بود به سبزه نیز آراسته شد #تیرالین...
  12. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...از ترس یاران آن مرد به پشت رانده می شوند و آن یاران گرداگرد او و تیرانا الن را می گیرند، به چشمان بی جان تیرانا می نگرد و می گوید: - بانو! اگر جان و خاندانتان برایتان ارزشمند است، از پیرامون من دور نشوید. تیرانا پوزخندی می زند و می گوید: - مهراز هیلدا! مگر دیوانه ی روزگاری؟ *** #تیرالین...
  13. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...همان گل و نگار است، که بود.* همان پیشکاران پیوسته به کار، سقف بلند، میزهای گرد و خنده های سرسام‌آور مهتر و کهتر و در این میانه چیزی دگرگون است. *** خرگه: خیمه ی بزرگ داد: عدالت برگرفته از این بیت حافظ: گوهرِ مخزنِ اسرار همان است که بود حُقِّهٔ مِهر بدان مُهر و نشان است که بود #تیرالین #دم_نیک_پی
  14. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...گیرد و شگفتی و هراس و خشم را به ابروانش می رساند. پروردگار باد و باران! تیرانا الن، به راستی تیرانا الن است؟ اگر آری، پس... و بی گوشه ی چشمی به هری که کنجکاو بدو می نگرد، از برش می دود و فریاد گویان دَم می زند: _ در پی ام نیا! نمی توانی مرا از رفتن باز داری! **** کارزار: نبرد #تیرالین #دم_نیک_پی
  15. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...می گوید: - برش بریزید و بروید. سپس به هنگام تماشای آنکه بازرس همه ی آب سرد بر زلف و جامه ی هری ماری، بر صندلی پشت سر خود می نشیند و می گوید: - پس اینگونه می گویی که خودت مهمانسرای بهار را خریدی، تا نگرانی و هراسی برای شاهدخت اِما نباشد. *** گاه: وقت ای بسا (اینجا): ای افسوس #تیرالین #دم_نیک_پی
  16. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...گشاید و می گوید: - نیازی نیست! همین گونه هیچ نکرده، آن ماری زاده ی لیدیایی همه چیز را به گردن تو آویخته. گام از این سرای بیرون مگذار، خود چندی دگر خواهم رفت. + ولی... هری با خشم و کلافگی می گوید: - خموش باش و یکبار به سخنم گوش فراده! کاخ الن اتاق دستور تیرداد الن *** کنه: هویت #تیرالین...
  17. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...می گوید: - ولی از نگون بختی، با دیدار گیسوی زر حلقه حلقه، چشمان آبی و لَبخند گیرای شاهدخت اِما، برانداختن این خاندان را از یاد بُردی و هنگامی که شاهدخت نیز... خم می شود و آهن را بر می دارد. *** مهربان (‌اینجا): عمو روشنا: پايتخت لیدیا زخم: ضرب یکایک: ناگهان بیداد: ناعادلانه #تیرالین #دم_نیک_پی
  18. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...و گزارش بنویسید... کنار میز می ایستد. - اگر سرانجامی نبود، خودتان سزایم دهید و از پرونده بیرونم بیندازید. بازرس سام با کلافگی فزون بر صندلی می نشیند و قلم را بر می دارد؛ که آرام باری دیگر به سخن می آید و می گوید: - پیش از نوشتن، نخست این لیدیایی را بیدار کنید. *** فراز: بالا #تیرالین #دم_نیک_پی
  19. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...به آرتور لیدیان می گوید: - شاهزاده ماری! نیک نمی دانم از کدام بهره گیری سخن می گویید؛ ولی چه باور دارید و چه نه، نه من همنشین شهبانوی شما هستم و نه از نام بانو بهره ای برده ام. اگر مرا ناراست می دانید، بروید و ویانا را زیر و رو کنید. *** زخم: ضربه بار: اجازه مهتر(اینجا): بهتر #تیرالین...
  20. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...و به سوی درب بیرون روی تالار می رود. و تیرانا الن هنگامی که شاهزاده از تالار بیرون می شود، با بیزاری به انگشت میانی دست چپ خود می نگرد و بی گوشه ی چشمی به مهتران پچ پچ گوی در پیرامون، بر زانو می شود و کتیبش را بر می دارد. آتروپات سرای داروغه *** دوش: دیشب جایگاه گزند: نقطه ی ضعف #تیرالین...
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا