رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
تیرالین اینبار به نام نامهای مرده و نوک جوهری بهر همان نامه برپای است.
آن نامه روزهاست که در چنگال مرگ آرمیده و جوهرش در کوچه پس کوچههای ویران و کهتر شهر، بیدادها میکند!
تو در بر دلداران پس در پس¹ کف میزنی و نشان هلهلهات از این سخن، در روزگاری که اشکهای پاره پاره چنگ بر گلوی آسایشم نهاده...
...اتاق سرپرست سام هیلدا
دو بازرس کوشا، آرام و هری، هر یک سویی از میز بنشستهاند؛ هری سپید پوش به گونهای که میکوشد خود را با پلو خوری و چند پاره گوشت سرگرم کند و آرام که با چشمانی گنگ و شگفت خیره بر ارمغان میز است.
***
1: تسلیم شدن
2: دو شخص که چهرهشان مشخص نیست
3: خیانَت
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...دیگر هیچگاه جامهی کهتران² نخواهیم پوشید.
نگاهبان ادوارد لَبخندی بر نیم چهرهی چپ مینشاند و میگوید:
- "رز بانو" نیز چون همین جامه است؛ تا هنگامی که سران نگویند، ما تنها میتوانیم گمانهای خود را در کنار یکدیگر نَهیم.
***
1: ناگهان
2: (اینجا) مردم عادی بدون نیروی فراطبیعی
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...دژ آن سران پنهان و نیرومند نرسیده باشند.
به ناگه شاخ گل از میان انگشتانش به پیش پای میاوفتد و دستاویز آن میشود، که هری کنجکاو و نگران بر او بنگرد و این افسونگر بیافسون، به خود آید و آهسته لَب گشوده شود:
- هری کلاری! باید به هنگامه و جایگاه این کاغذ رسی.
***
1: میانجی
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...هرگزت از درب سرای رهگذر نباشم.
پس بیا و از تبار شاهان یگانه باش؛ هنگامهای که جگر پاره پارهام باز پس فرستادی، چون آن کاوشگر رسوای³ نگار زیر پای و خوراک دیگر سربازان لشکری.
#تیرالین
#یخ_و_میخ
#تیغ_آفتاب
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
۱: به خاطرِ
۲: میراث قاجار؛ (اینجا): از نسل قاجار
۳: جاسوس...
...گفتهام.
سوگند بر اهورای هر خواننده! هرگزش بازخواهم گشت؛ او همنشین الن است یا بانوی دگر و یا تنهای تنها در گوشهای از ویرانهی بدرود²شهر، تیرالین از دستخونش به خون و خِرد و ابریشمِ باید رسیده و بر فراز بارگاه دادگاه، دادور چنین میراند:
- پایان یخ و میخ، سوگند³ به خَشا⁴.
#یخ_و_میخ
#تیرالین...
...آسمان، پارچهی خاکستری بسته به میان و چند شاخه گل رز در دست راست و چند گام دور از او ایستاده است.
هری بهر سخن لَب زیرین را تر میکند، که بانو رکسانا سخن نیامدهاش میبُرد:
- بازرس کوشای انجمن بازرسی ویانای الن، شگفت به بردگان مینگریستند.
***
1: رایج
2: شب گذشته
3: تیره: طایفه
#تیرالین...
اینجا، دیگر نشانی از آن گریههای ستمبار بهر دلبری نادلبر نیست.
نه! تیرالین اگر هم بر لَبهی پرتگاه خونگر به دستان و افسونگران ایستاده باشد، سینِهستبر و آرمانگراست؛ نه از بر اشکانی پاره پاره.
داستانی رسا و ریشخند شد، نه والا؟ میتوانی یکان یکان دوستان و آشناترانت را بگویی، که آن یخ، آن دخت...
...به آرامی و رو به این دو، دَمی ژرف از کلافگی میگیرد، به هولناکی گامی به پیششان مینهد و نخست، رو به مهراز، با آوایی نیرومند و فرمانوار میگوید:
- برای بزم نوتَنان¹ آماده شوید.
یکایک² به چشمان تیرانا مینگرد.
- رز بانو تنی نَو در پرچمداران هستند.
***
1: افراد جدید
2: ناگهان
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...که میخم بنگریست از گوشهی چشم و اینک پس از لَخت روزها، خم و گام دوست همراز، سخنهایی فزونتر از گوشهی چشم میگویند؛ آشکار چون آفتاب تیر!
تیرالین آن سخنهای فزون را از زبان خویش و رویاروی، بر جوهر میراند.
" من بهر بیباکیِ سرشتِ خویش گام پیش نهادم و وارسته چون گوارای فرزانگان پیش آمدم، او...
...که بر دیوار میرسد.
واپسین باری که با سامنیا سخن گفت، پس از آنکه با دیدار چهرهی تیرانا الن از آداب گسلی پرچمداری بهر آن دخت بگفت؛ ملورین با نگرانی پرسید:
- سرورم! از بهر آرتور چه روی خواهد داد؟
***
1: ( اینجا ): پدر
2: ناگهان
3: مادیگرا، شیفتهی پول و مقام
4: بیموقع
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...و سرانجام من نیز به واپسین دستخونت شناختم و باخت و گریز را برگزیدم. چرا که نه خواهان شیدایی کودک نیرنگم و نه رویارویی با دشمنی که در زندگی پیشین زهرها در جامش کردم و نوش جان.
#تیرالین
#یخ_و_میخ
#تیغ_آفتاب
#جوانان_تاریکی_فرزندان_سرنیزه
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
1: جامهها
2: نیزه
3: استعاره از...