رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
...میگوید:
- بفرمایید، والاگهر!
- به یاد داشته باشید آن گردنبند دیگر نابوده گشته است!
بانو نیز چشم به زیر می اندازد و اندکی آهسته تر از پیش میگوید:
- همین گونه است.
سپس سری کوته فرود میآورد.
- بدرود، والاگهر!
و بی درنگ یادبود را بدرود میگوید.
***
1: صاحب
2: نخست وزیر
#تیرالین
#نقاب_خط_سرخ
...سپس سیمگون!
این نگاره ناخودآگاه او را به یاد گردنبند شیر و خورشید شاهنشاهی میاندازد، که هنگام برخورد با آب از سیمگونی به زر میگراید.
پس هان مردم! گُناه بزرگ و نابخشودنی به ارمغان آوردهاید! آری! همینگونه است!
***
1: فصل اول
2: طبیعت
3: منظور از پسر اهورامزدا همان آتش است.
#تیرالین...
...پایکوفتم و نیک گذراندم.
و اکنون به جامهای درمینگرم که باورم نمیآید تویَش با نقاب دوستی دریدی تا جگرم بر دندان کشی!
ولی باور نیامدن بهر تیرالین آیا این سخن را دگرگون میکند که تو بهر پایکوبی و دگرش دست به سوی هر شاهدختی دراز میکردهای؟! و به راستی که آن شاهدختان را سزا بود، تا مگر از...
...بیدرنگ دستش را پایین میآورد، سرش را تا میان خم میکند و با شتاب این اتاق و سرپرستش را بدرود میگوید.
سام نیز تنها پوفی میکند و لَب میگزد.
آه مهرازِ دیوانه! به سپاست این بازرس کاردان یک سر پرونده را به افسونگران باخته است!
پیرامون دروازهی جنوبی کاخ ویانا
***
1: لازم، واجب
#تیرالین...
...چشمانی بسته با پارچهای سپید پیش میرفتم تا هنگامی که خون گریان از دیدگان چندان برآمد تا پارچه بر پیراهن بیفتاد و شمعدان بر زمین.
نیک درنگر، تیرالینِ من! تو با چشمانی نیکاو خون میگریی بهر دلی که ماری خوشنگار با دندانهای تیزش دریده است.
به پیراهن دریدهات درنگر! مار خوشپولکی که به پندار...
...سر بدرود تو و کوزهی دلباختگیات سر دادم. ولی هربار به نیرنگ گوشه چشمی بازآمدم و اکنون نیز زبانِ بیباک بر گواه و گویش این خودباختگیست، خزانتبارم!
مرا به پاسخی راست و سزا چه در حقّه پیشکش خواهی کرد؟
#تیرالین
#تیغ_و_شکاف
#بزم_خون
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
1: غروب آفتاب
2: سالهای گذشته...
...جامهی آبی کهتران، پارچهی خاکستری بسته بر میان، دست آویخته کنار تَن و مُشت گونه.
آه، رکسانا! اگر چون این روزها بیباکی در خون و جان میپروردی، شاید میتوانستی دستکم پیکر مُردهی همسرت را از چنگ پرچمداران برهی، نه؟
***
1: ساکت باشید، در مورد این موضوع با کسی صحبت نکنید.
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...یادش آوردم.
همان را که به مُهرهی خِرَد بسته بر دستش پیمان بستم که هیچگاه همپیمانهاش مینَشَوم، زخم بهمنش در برم گرفت و به تیغش دلم گسست و تیرالین گذشته از آن زخمِ درمانگشته، چندانش مینگریست که لیلی بر مجنون درنمینگریست!
" به راستی گوهر خِرد از سر گریزان کردهام! به راستیِ راست جان از...
...گامی بر پشت برانم و از جای گیسوان پریشان، زلف بر بافت و از جای جامهی بزم، رزم بر تن آرم که ایزد همان موسای والایش نیک میداند بهر کاوش بسیار تو، جانِ خویش و دنبالهی این ره، تیغِ بر دست و خِردِ زلف بیش از ناز بزم به کار آید!
#تیرالین
#بزم_خون_بزم_آتش
#تیغ_و_شکاف
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
1...
...جانان من؟ آیا رَواست که از دیگری ریسمان چنین و چرایت بخوانم، یا که بر فراز این بنشسته بر زمین تنهایی برمیآیی و دستِ روشنایم⁴ دراز میکنی؟"
#تیرالین
#بزم_خون_بزم_آتش
#تیغ_و_شکاف
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
1: بزمی شامل افراد مختلف
2: آتش
3: هیجان زدگی بسیار
4: روشنا (اینجا): آشکار، رفع ابهام
به فرود آن ماه تابان در ژرفای شب پایها میکوفتم، تا مگر روز دیدار و وصال برآید، تا مگر رویاروی خورشید تابانت چندان در آ*غو*ش کشم، که سر و گیسو همنشین آن گوهر تبنده در سینِهات میشود و تو نیز چانه بر فراز و نوازشگر گیسوانم میسپاری!
#تیرالین
#بزم_خون
#تیغ_و_شکاف
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
...نوای زبانت گفته از مهر و دستیاریات سپاسگزار بودهام، ولی آن کهننشانان نیک گفتهاند که مرهمی پَست به کار زخم ژرف و شکاف آلوده مینیاید.³"
#تیرالین
#بزم_خون
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
1: جعبهای رنگین
2: آبی نماد صداقت و یاس نماد هیجان و کششهای لازم
3: اشاره به سنگینی آسیبهای انسانها بر...
تیرالین اینجاست رویاروی تو، ای دلبر تیغ و شکاف!
همان که دوش¹ از دیدار دوبارهی آهویت دل بر خون سپرده و آهنگ آن کرده بود که دستکم لَختی این دلِ راستروی و مهربان را از دستخونِ دلها دور سازد، همان که کیمیاگریِ گریز از رشک به سوی شور و زیبایی را به یاری فرشتهی پاییزیاش بر دوش میکشید، اکنون...
...روزهای روز از عسل بردباریاش بنوشم، خواهان گریز از آن آهویم که نه نیکش بخواهم، نه دوزخش و نه پهلوی راست گیر و دارش با دلدار سرخجامهام⁴!
#تیرالین
#بزم_خون
#تیغ_و_شکاف
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
1: برگرفته از آهنگ Dear reader by Taylor Swift
2: پروردگار از اندوه نهفته در دلم آگاه شود.
3...
...دل به هزار زور و زخم برانده، به شکوه شاهانه بازگرداند!
پس از چشمان خونخواهم یاد گیر و پند، که دلگاه مردمان کاروانسرای بهاریات نیست!³"
#تیرالین
#بزم_خون
#یخ_و_میخ
#تیغ_آفتاب
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
1: لازم و واجب است.
2: با خود چه اندیشیدی؟
3: دل انسان کاروانسرایی نیست که هرگاه...
...که ما این تَن را به تماشاییم و او به سر و جامهی سیاه و آسوده از رود درمیگذرد، از آن است که به بار مرزبانان درمیگذرد و نه...
دمی به ملورین مینگرد.
- چون دزدان و کاوشگرانِ راز⁵.
***
1: مرز لیدیا و الن و کمی هم سرزمین میدیا.
2: شرط بندی
3: کفِ دست
4: تصویر زنده و متحرک
5: مرموز
#تیرالین...
در این روزها که آتش مهرِ هُردات¹ سر و دست میگسلد، قلم در نهادن، دستکم به یاد آن دلبر سرخوش نیز به آسانی مینباشد.
باری! تیرالین در این نام و جای است، تا مگر از دل آتشبار سخنهای چندگانه به میان آورد.
روی سخن من، دلبریست که پایکوبیهایش در دل و سر و چشم، بر دروازهی پایان همینرسد.
او دستکم...
...ژرف آن تیغِ بر شکاف و به هنگامهی بهبودی، در نمای بزمنشینان تیغی بر میان بندم و از شنیدن پرس و جوی دلبر میترازاد، شهد شیرین شور میبنوشم.
#تیرالین
#یخ_و_میخ
#بزم_خون
#تیغ_و_شکاف
#تیغ_آفتاب
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
1: خرداد
2: آیا این موضوع در ذهنت پرورش پیدا کرده.
3: نام ماه اول تابستان...
...پیشروی چشمانش، فرود گیسوان پریشان و روبافتهی تیرانا الن، به آرامی بر رنگ زرّ ناب میگرایند.
پلکی میزند و ره خویش به سوی چپ کج میکند.
این چندان از بر شگفتی نیست، که دلبر آرتور شیدا روزهاست نوتنی از پرچمداران و نیز پدرام کجخوی، او را "رز بانو" میبخواند!
***
1: بیخبر
#تیرالین
#دم_نیک_پی
...چشمان روانه کن، که بازتابش در شبی پر بزم و پایکوب، بر زیور زرّ دستانم بنشیند و زان پس، سوگند بر ایزدی که در حُقّهی باور پنهان میسپاری، تیرالین شور تو را از جای غبار اندوهت در جان تعبیه³ خواهد کرد!
#تیرالین
#بزم_خون
#تیغ_و_شکاف
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
1: اشاره به موضوع سیاه شدن رنگ خون...