خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,239
امتیاز واکنش
26,385
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 13 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
بولینگ،یک مشت جنس مذکر کنار هم جمع شده و توپ را به سمت ده عدد شیشه شیر پرتاب می کردند...تنها برداشتی که می توانستم در آن لحظه از بولینگ داشته باشم ، همین بود.کیاوش سریع کت اسپرتش را در آورد و به سمت یک میز قرمز رنگ که شبیه پذیرش بود، رفت.آرنجش را به میز تکیه داد و گفت:
- سامیار...کوشی دادا؟
انتظار داشتم سامیار یک پسر تقریبا هم قد و هم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان این مرد ویران است | سنآتور[SheRviN DoKhT] کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: varesh، MĀŘÝM، FaTeMeH QaSeMi و 5 نفر دیگر

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,239
امتیاز واکنش
26,385
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 13 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
سعی کردم با نگاه کردن، حداقل چیزی که می توانم را بفهمم؛ اما متاسفانه پرتاب بولینگ قلق داشت که من از فهمیدن آن قلق، عاجز بودم.کیاوش دستش را عقب کشید و بعد با تمام توان روی صفحه رها کرد.توپ به آن اجسام گلابی مانند برخورد کرد و صفحه ای پائین آمد:10!
و این یعنی که کیاوش توانسته بود همه ی آنها را بیندازد! کیاوش جلو آمد و رو به من گفت:
-...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان این مرد ویران است | سنآتور[SheRviN DoKhT] کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: varesh، FaTeMeH QaSeMi، Narges_Alioghli و 4 نفر دیگر

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,239
امتیاز واکنش
26,385
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 13 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
جلوتر رفتم که کیاوش با دیدنم گفت:
- تازه باید برای سیما هم بخری.
پسر به سمت من برگشت.آه این بنده خدا هم مانند من عجب قیافه ی ساده ای دارد! مانند من یک قیافه ی بی نمکِ سردِ خسته کننده ی تکراری.قیافه ام به هیچ عنوان،خاص نبود. فِیک برابر اصلم در بازار ریخته بود!آن وقت با این قیافه ی نزار سام می گفت:
- عاشق چهره ی شیطون و بی مانند مامانت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان این مرد ویران است | سنآتور[SheRviN DoKhT] کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: varesh، FaTeMeH QaSeMi، Narges_Alioghli و 4 نفر دیگر

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,239
امتیاز واکنش
26,385
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 13 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
و بعد بولینگ را برداشت.دوست داشتم بزنم بیخ گوش کیاوش تا دهانش را.ببندد . ان شاء الله که می بازد و ضایع می‌شود.کیاوش در یک سمت و دماوند در یک سمت دیگر.هر دو تایشان بولینگ را محکم گرفتند.همزمان دستهایشان را عقب کشیدند و به سمت جلو پرتاب کردند.صد رحمت به کیاوش؛این دماوند و افاده هایش را کجای دلم می گذاشتم؟! پرستیژش مرا کشته است.کیاوش و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان این مرد ویران است | سنآتور[SheRviN DoKhT] کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: varesh، FaTeMeH QaSeMi، Narges_Alioghli و 4 نفر دیگر

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,239
امتیاز واکنش
26,385
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 13 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
دماغم را بین دو انگشتش گرفت و کمی کشید که اخم هایم در هم فرو رفتند:
- نه خانم کوچولو.فقط خواستم بگم فکر نکن خیلی باهوشی.
و چشمکی زد و گفت:
- آدم خوب نیست باباش رو بذاره سرکار.اونم یه بابایی مثل سام که فکر می کنه همه ی آدما قدیسه ان.
پوزخندی زدم:
- تو که از این اخلاق سام ضرر ندیدی.برعکس،به نفعت هم بوده؛اینطور نیست؟
در لفافه به البرز...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان این مرد ویران است | سنآتور[SheRviN DoKhT] کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: varesh، FaTeMeH QaSeMi، Narges_Alioghli و 4 نفر دیگر

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,239
امتیاز واکنش
26,385
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 13 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
از بولینگ بیرون زدیم. دماوند هم همراهمان آمد. بعد از دیدن البرز،کمی گرفته شده بود که این اساساً برای من و کیاوش مهم نبود. می توانم اعتراف کنم بستنی ورزشکاری بهترین بستنی عمرم بود. تازه آن بستنی با آن حجم زیادش را تمام کردم. دماوند که اصلا نخورد و خرچران عزیز،علاوه بر سهم خودش،بستنی دماوند را هم نوش جان کرد.کیاوش به سمت دماوند چرخید و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان این مرد ویران است | سنآتور[SheRviN DoKhT] کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: varesh، FaTeMeH QaSeMi، Narges_Alioghli و 4 نفر دیگر

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,239
امتیاز واکنش
26,385
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 13 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
از مرام و معرفت کیاوش خوشم می آمد. اینکه نمی گذاشت دلم از او چرکین شود، خوب بود.با اصرارش قبول کردم و بالاخره من و دماوند کوتاه آمدیم و هر سه تایی مان به سمت اسپورتیج به راه افتادیم.برایم مهم نبود اما صرفا جهت تلافی،به قدم هایم سرعت بخشیدم و در جلو را باز کردم و نشستم.دیدم که دماوند بی خیال عقب نشست.خب اشکال ندارد.مثل اینکه عزیزکمان...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان این مرد ویران است | سنآتور[SheRviN DoKhT] کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: varesh، FaTeMeH QaSeMi، Narges_Alioghli و 4 نفر دیگر

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,239
امتیاز واکنش
26,385
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 13 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
موهایم را زیر کلاه بوقی پنهان کرده بودم،کت اسپرت دماوند را هم روی جین مشکی رنگم پوشیده بودم و ردِ دو انگشت قرمز روی گونه ام خودنمایی می کرد.اینکه چطور دماوند کتش را به من داده بود،نقشه ها و زبان بازی های کیاوش باعثش شده بود. البته هوا سرد نبود.کیاوش یک پارچه ی بزرگ قرمز رنگ را روی گردنش پیچانده بود، پلیورش را هم با یک تی شرت آستین...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان این مرد ویران است | سنآتور[SheRviN DoKhT] کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: varesh، FaTeMeH QaSeMi، Narges_Alioghli و 4 نفر دیگر

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,239
امتیاز واکنش
26,385
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 13 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
دماوند به سمت جلو نگاه کرد. بازی شروع شد. تیم های قرمز سمت راست و آبی سمت چپ...دماوند در میان ما که همه قرمز رنگ بودیم، مانند تافته ی جدا بافته بود.صدا،صدا را نمی شنید.من و دما و کیا بی وقفه شیپور می زدیم و من قاه قاه می خندیدم.گوش هایم کر شده بودند؛ اما مهم نبود.مهم هیجان بود.آنقدر تنه به من خورد که له شدم. جا نبود و در شرایط سختی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان این مرد ویران است | سنآتور[SheRviN DoKhT] کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: varesh، FaTeMeH QaSeMi، Narges_Alioghli و 4 نفر دیگر

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,239
امتیاز واکنش
26,385
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 13 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
ثانیه های پایانی بازی...استرس من و کیاوش...امیدواری دما... شادی و شور بقیه ی تماشاچی ها که در این لحظه ی حساس به سکوت تبدیل شده بود...چشم های گرد شده ی من...صدای کوبش قلبم....همگی ختم شدند به فریاد هوادارانِ آبی ها:
- گُل !
سوت پایانی بازی و من شرط را باختم! کیاوش و تمام هوادارانِ قرمز، با ناراحتی به صحنه خیره بودند و دماوند که تنها...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان این مرد ویران است | سنآتور[SheRviN DoKhT] کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: varesh، FaTeMeH QaSeMi، Narges_Alioghli و 4 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا