خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,441
امتیاز واکنش
26,692
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 13 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
در حالیکه لقمه را می جویدم، به او نگاه کردم به معنی صبر کن لقمه ام رو بجوم؛ اما این فرمالیته بود و من تنها قصدم، کمی آزار و اذیت کردن سام بود وگرنه می توانستم به راحتی سرم را تکان دهم.تا من لقمه ام را با هزار ناز و ادا بجوم،سام سوالش را فراموش کرد و با کارد و چنگال به جان استیک افتاد. یک اخلاق مزخرف دیگر هم داشت؛ پیتزا را با کارد و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان این مرد ویران است | سنآتور[SheRviN DoKhT] کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، FaTeMeH QaSeMi، Narges_Alioghli و 5 نفر دیگر

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,441
امتیاز واکنش
26,692
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 13 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
اَه خز! اما چیزی نگفتم. نمی توانستم بی خیال استیک شوم. از طرفی دلم می خواست ضایعش کنم ؛ اما دهانم را جلو بردم و آن استیک براق را گاز زدم. مزه اش عالی بود! اما نه به خوبیِ پیتزا مخلوط.با دستمال گوشه ی لـ*ـبم را پاک کردم و گفتم:
- خوب بود.
از گوشه ی چشم به خرچران نگاه کردم که با دیدن فیگورش ابروهایم بالا پریدند.کیاوش، خر چران شهر پریون، یک...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان این مرد ویران است | سنآتور[SheRviN DoKhT] کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Narges_Alioghli، ^moon shadow^ و 4 نفر دیگر

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,441
امتیاز واکنش
26,692
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 13 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
به سمت سام برگشتم که غرق در فکر بود و دستش روی فرمان خشک شده بود. جلوی پارک نگه داشت. ساعت یک و نیم بود و مسلما یک نفر هم در پارک نبود و من عاشق پارکِ خلوت بودم !
ماشین را خاموش کرد و گفت:
- واقعا پارکِ خالی چه جذبیتی داره نمی فهمم!
خواستم بگویم تو چه چیزی را می فهمی؟اما نگفتم. به جایش گفتم:
- هر کس سلیقه ای داره!
و پیاده شدم.او هم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان این مرد ویران است | سنآتور[SheRviN DoKhT] کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Narges_Alioghli، ^moon shadow^ و 4 نفر دیگر

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,441
امتیاز واکنش
26,692
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 13 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
سام که رفت،انگار ارواح به پارک حمله ور شدند. من،یک دختر تنها،در پارکی به این خلوتی،حوالی ساعت دو، خیلی مجهول بودم. خوب شد که سام گیر سه پیچ نداد؛ چون اصلا حوصله ی بحث کردن با او را نداشتم. قدم زدن با او در این پارکِ خلوت، واقعا خسته کننده است. وقتی برگشت،می گویم برویم خانه.گوشی ام را بیرون کشیدم تا خبری از فاریای خانه به دوش بگیرم که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان این مرد ویران است | سنآتور[SheRviN DoKhT] کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، FaTeMeH QaSeMi، Narges_Alioghli و 4 نفر دیگر

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,441
امتیاز واکنش
26,692
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 13 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
آنها که جای من نبودند تا بفهمند در قلبم چه می گذرد.خارج از گود ایستاده اند و من را قضاوت می کنند. تنها خودم می دانم که چه چیزی از سام می خواستم و او به من نداد! دلیلش را هم در سیزده سالگی،ابتدای سن بلوغم، وقتی که حساس بودم،فهمیدم.وقتی که جوش هایم تازه درآمدند، وقتی که دلم شدیداً گرفته بود،آن وقت ها من همدم میخواستم و سام نبود.فقط تا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان این مرد ویران است | سنآتور[SheRviN DoKhT] کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، FaTeMeH QaSeMi، Narges_Alioghli و 5 نفر دیگر

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,441
امتیاز واکنش
26,692
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 13 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
در باز شد.یک مرد بلند قد وارد شد و پشت سرش ، در را بست. جلو که آمد، چشم هایش برق زدند. برقش مرا ترساند. لامپ را روشن کرد که نورش کمی چشمم را زد. با دیدن یک موجود کریه زشت،دلم می خواست باز هم گریه کنم.پوزخندی زد و گفت:
- چطوری جوجو؟
جواب ندادم. باز هم همانند لال ها به او نگاه کردم.جلو آمد.کاش یک نوجوان شانزده ساله نبودم! کاش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان این مرد ویران است | سنآتور[SheRviN DoKhT] کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، FaTeMeH QaSeMi، Narges_Alioghli و 4 نفر دیگر

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,441
امتیاز واکنش
26,692
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 13 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
سام در کما به سر می برد.درست در روز سوم، یک سکته ی ناقص را از سر گذراند. دکتر ها می گویند که احتمالا خوب می شود. وقتی به خانه برگشتیم و من تب کردم و هزیون گفتم، سام همه چیز را فهمید.از هزیون گفتن ها و حرف های دکتر مبنی بر اعصابِ نامیزان من،سام فهمید که من دیگر دختر نیستم و سکته زد. روز سوم گذشت و الان هم چهارده ساعت از روز ششم می...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان این مرد ویران است | سنآتور[SheRviN DoKhT] کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، FaTeMeH QaSeMi، Narges_Alioghli و 4 نفر دیگر

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,441
امتیاز واکنش
26,692
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 13 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
از زندگی بریده بودم.آن مرد کریه،تنهایم نمی گذاشت...سکوت خانه جانم را می گرفت. چرا مادر ندارم؟چرا سام پدر نیست؟ چرا شهلا رفته است؟چرا کسی فاریا را خبر نمی کند؟ چرا من انقدر تنها و بی کس آفریده شده ام؟ چرا انقدر نابودم؟
تکه شکسته ی آینه چشمک می زد و زمزمه وار می گفت:
- من دوای دردتم!
یکی از آن ها را برداشتم و روی شاهرگم گذاشتم و بی توجه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان این مرد ویران است | سنآتور[SheRviN DoKhT] کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، FaTeMeH QaSeMi، Narges_Alioghli و 4 نفر دیگر

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,441
امتیاز واکنش
26,692
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 13 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
بدون شک این یک هشدار بود! باید قبل از اینکه مهم ترین راز زندگی ام را می فهمید،کنارش می‌زدم.ولی قدرتی نداشتم. پس باید زودتر کاری می کردم تا کنار برود؛خودش با پای خودش! اما این یکی از مغز شانزده ساله ام بر نمی آمد، مخصوصاً حالا که اعصابم خرد و خاکشیر بود.ترجیحا باید از فاریا در این باره کمک می گرفتم...
باز که به اتاقم رفتم و شیشه خردها...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان این مرد ویران است | سنآتور[SheRviN DoKhT] کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Narges_Alioghli، Hediew و 3 نفر دیگر

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,441
امتیاز واکنش
26,692
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 13 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
دستی موهای کوتاهم را نوازش می کرد. به آرامی دستش را لای تار به تارش را جا به جا می کرد و پشت گوشم می زد و نفس هایش در صورتم فوت می شد. عطر آشنایی بود؛ چشم هایم با بوئیدن عطر سام باز می شدند. چشم هایش قرمز شده بودند. قلبم می کوبید. خاکستری چشم هایش در صلبیه قرمز رنگش، فرو رفته بودند. چهار روز بود که او را ندیده بودم. با غم وسیعی نگاهم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان این مرد ویران است | سنآتور[SheRviN DoKhT] کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Narges_Alioghli، Hamed.NM و 4 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا