خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

~MobinA~

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
1,247
امتیاز واکنش
4,626
امتیاز
153
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
56 روز 12 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
لا جرم بر تن و بر جان امیر از همه خلق

روز تا روز به نیکی ز دگرگونه دعاست

گر کسی گوید کافی تر و کامل تر ازو

هیچ مهتر بود این لفظ چنان دان که خطاست

در جهان با نظر او نه بلاماند و نه غم

نظر نیکوی او نفی غم و دفع بلاست

از حلیمی چو زمینست و به رادی چو فلک

از تمامی چو جهانست و بپاکی چو هواست

تا فلکها را دورست و بروجست و نجوم

تا کواکب را سیرست و فروغست و ضیاست

تا بسال اندر سه ماه بود فصل ربیع

نه مه دیگر صیفست و خریفست و شتاست

مجلس و پیشگه از طلعت او فرد مباد

که ازو پیشگه و مجلس با فر و بهاست

شادمان باد و نصیبش ز جهان نعمت و ناز

نعمت و نازی کانرا نه زوال و نه فناست

دیدن ماه نو و عید بدو فرخ باد

که همایون پی و فرخ رخ و فرخنده لقاست


اشعار فرخی سیستانی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و -FãTéMęH-

~MobinA~

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
1,247
امتیاز واکنش
4,626
امتیاز
153
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
56 روز 12 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
دل آن ترک نه اندر خور سیمین بر اوست

سخن او نه ز جنس لـ*ـب چون شکر اوست

با لـ*ـب شیرین با من سخنان گوید تلخ

سخن تلخ نداند که نه اندر خور اوست

نه باندازه کند کار و نگویم که مکن

چکنم پس که مرا جان جهان در بر اوست

از همه خلق دل من سوی او دارد میل

بیهده نیست پس آن کبر که اندر سر اوست

سرو را ماند کآورده گل سوری بار

بینی آن سرو که خندان گل سوری بر اوست

مادرش گفت پسر زایم سرو و مه زاد

پس مرا این گله و مشغله با مادر اوست

آن رخ چون گل بشکفته وبالای چو سرو

خواجه دیده ست همانا که رهش بردر اوست

خواجه سیدبوبکر حصیری که خدای

هرچه داده ست بدو، در خور او، وز در اوست

مهتر محتشمانست بحشمت نه بزاد

از همه محتشمان هر که بود کهتر اوست

هر که از چاکری و خدمت او رنج برد

رنج نادیده جهان چاکر و خدمتگر اوست


اشعار فرخی سیستانی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و -FãTéMęH-

~MobinA~

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
1,247
امتیاز واکنش
4,626
امتیاز
153
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
56 روز 12 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
چاکری کردن او در شرف از میری به

ورنه چون چشم همه میران بر چاکر اوست

دشمنی کردن با مرد چنو بیخردیست

خرد دشمن او در سخن مضمر اوست

دشمن خواجه ببال و پر مغرور مباد

که هلاک و اجل مورچه بال و پر اوست

هر مخالف که بدو قصد کند نیست شود

ور مثل سعد فلکها همه از اختر اوست

آتشی دان تو خلافش را در سوزش و تف

که مثل چرخ اثیر از تف خاکستر اوست

مهر فرزندی بر خواجه فکنده ست جهان

زانکه چون مادرانده خوروانده براوست

دشمن ار مهر طمع دارد ازو بیهدگیست

که جهان مادر او نیست که مادندر اوست

کس در این گیتی با دشمن او دوست مباد

کاژدهاییست جهان دشمن خواجه خور اوست

او کریمیست عطا بخش و کریمی که مدام

روزی خلق بدان دست ولی پرور اوست

دل او وقت عطا دادن بحریست فراخ

که مه زود رو اندر طلب معبر اوست


اشعار فرخی سیستانی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و -FãTéMęH-

~MobinA~

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
1,247
امتیاز واکنش
4,626
امتیاز
153
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
56 روز 12 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
دل او وقت عطا دادن بحریست فراخ

که مه زود رو اندر طلب معبر اوست

نتوان گفت که دریای دمان را دگرست

نتوان گفت که درهای دگر جز در اوست

از کریمی دل او سیر شود هرگز نه

این سرشتیست که در خلقت و در گوهر اوست

دست او همچو درختیست که چشم همه خلق

ببهار و بخزان برگل و برگ و بر اوست

برتن هیچکس از هیچ ستمگر نبود

آن ستم کز کف بخشنده او برزر اوست

گر بکف گیرد ساغر بخروش آید زر

آن خروش از کف او ناید کز ساغر اوست

هر چه در گیتی از معنی خواهند گیست

نام او با صلت نیکو در دفتراوست

این عطا دادن دایم خوی پیغمبر ماست

ای خنک آنکس کورا خوی پیغمبر اوست

سببی باید تا فخر توان کرد بدان

رادی و فخرو بزرگی سبب مفخر اوست

مخبری باید بر منظر پاکیزه گواه

مخبری در خور منظر بجهان مخبر اوست

همه خوبی و نکویی بود او را ز خدای

وین رهی را که ستایشگر و مدحتگر اوست

عید او فرخ و او شاد بفرخنده بتی

که گه استاده می اندر کف و گه در بر اوست


اشعار فرخی سیستانی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و -FãTéMęH-

~MobinA~

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
1,247
امتیاز واکنش
4,626
امتیاز
153
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
56 روز 12 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
همی تا خسرو غازی خداوند جهان باشد

جهان چون ملکش آبادان و چون بختش جوان باشد

چنان باشد جهان همواره تا شاه اندران باشد

ازیرا کو فرشته ست و فرشته در جنان باشد

بهار از عارض خوبش همانا نسبتی دارد

که ایدون دلگشا و دلپذیر و دلستان باشد

بهار امسال پنداری که از بزمش برون آید

که خوب آید چنان چون مهر یکدل دوستان باشد

گلستان بهرمان دارد همانا شیر خوارستی

لباس کودکان شیر خواره بهرمان باشد

کنون کوه و بیابانرا نبات از عودتر باشد

کنون شاخ درختانرا لباس از پرنیان باشد

کنون بلبل بشاخ سرو برتو راه خوان گردد

چرای آهوان هر ساعتی در گلستان باشد

سحرگاهان هزار آوا ز گلبن ناله برگیرد

چو بیدل عاشقی کز عشق یار اندر فغان باشد

درخت گل سپیده دم بهر بیننده بنماید

هر آنچ اندر دل پر خون او راز نهان باشد

خجسته باد بر شاه، این بهار و خرم و دایم

همه آن باد کو را جان و دل زان شادمان باشد


اشعار فرخی سیستانی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و -FãTéMęH-

~MobinA~

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
1,247
امتیاز واکنش
4,626
امتیاز
153
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
56 روز 12 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
شه لشکر شکن محمود کشور گیر کز بیمش

رخ اعدای دین دایم برنگ زعفران باشد

برنگ زعفران باشد رخ اعدای دین زانکس

کجا تیغش ز خون حلقشان چون ارغوان باشد

تنی کز طاعت اوسر بپیچد خیره سر باشد

سری کز خدمتش بی بهره باشد بر سنان باشد

همه شاهان بزرگی زوهمی جویند و او زایزد

ازین باشدکه دایم بر هواها کامران باشد

بجز دریا نخواندی کس کف گوهر فشانشرا

اگر نز بهر آن بوید که دریا را کران باشد

همانا دست گوهر بار او جانست ورادی تن

بلی رادی باو زنده ست و تن زنده بجان باشد

اگر بر چیز بخشیده ز بخشنده نشان بودی

نبینی هیچ دیناری کزو بی صد نشان باشد

چهارم آسمان گویی ز رایش نسبتی دارد

که خورشید درخشان برچهارم آسمان باشد

گران کوه از گران حلمش پدید آمد و گر نامد

چرا ماننده حلم گران سنگش گران باشد

بنازد گوهر پولاد برهر گوهر و زیبد

بدان مفخر که از پولاد رمحش را سنان باشد


اشعار فرخی سیستانی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و -FãTéMęH-

~MobinA~

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
1,247
امتیاز واکنش
4,626
امتیاز
153
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
56 روز 12 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
همی تا خسرو غازی خداوند جهان باشد

جهان چون ملکش آبادان و چون بختش جوان باشد

چنان باشد جهان همواره تا شاه اندران باشد

ازیرا کو فرشته ست و فرشته در جنان باشد

بهار از عارض خوبش همانا نسبتی دارد

که ایدون دلگشا و دلپذیر و دلستان باشد

بهار امسال پنداری که از بزمش برون آید

که خوب آید چنان چون مهر یکدل دوستان باشد

گلستان بهرمان دارد همانا شیر خوارستی

لباس کودکان شیر خواره بهرمان باشد

کنون کوه و بیابانرا نبات از عودتر باشد

کنون شاخ درختانرا لباس از پرنیان باشد

کنون بلبل بشاخ سرو برتو راه خوان گردد

چرای آهوان هر ساعتی در گلستان باشد

سحرگاهان هزار آوا ز گلبن ناله برگیرد

چو بیدل عاشقی کز عشق یار اندر فغان باشد

درخت گل سپیده دم بهر بیننده بنماید

هر آنچ اندر دل پر خون او راز نهان باشد

خجسته باد بر شاه، این بهار و خرم و دایم

همه آن باد کو را جان و دل زان شادمان باشد

شه لشکر شکن محمود کشور گیر کز بیمش

رخ اعدای دین دایم برنگ زعفران باشد

برنگ زعفران باشد رخ اعدای دین زانکس

کجا تیغش ز خون حلقشان چون ارغوان باشد

تنی کز طاعت اوسر بپیچد خیره سر باشد

سری کز خدمتش بی بهره باشد بر سنان باشد

همه شاهان بزرگی زوهمی جویند و او زایزد

ازین باشدکه دایم بر هواها کامران باشد

بجز دریا نخواندی کس کف گوهر فشانشرا

اگر نز بهر آن بوید که دریا را کران باشد

همانا دست گوهر بار او جانست ورادی تن

بلی رادی باو زنده ست و تن زنده بجان باشد

اگر بر چیز بخشیده ز بخشنده نشان بودی

نبینی هیچ دیناری کزو بی صد نشان باشد

چهارم آسمان گویی ز رایش نسبتی دارد

که خورشید درخشان برچهارم آسمان باشد

گران کوه از گران حلمش پدید آمد و گر نامد

چرا ماننده حلم گران سنگش گران باشد

بنازد گوهر پولاد برهر گوهر و زیبد

بدان مفخر که از پولاد رمحش را سنان باشد

ولی چون روی او بیند فزون سازد خدا عمرش

وگرچه زین جهان تا آن جهانش یکزمان باشد

عدو چون تیغ او بیند بجان او را زیان آید

اگرچه چشمه حیوان عدو را در دهان باشد

خدنگش تیز رو پیکی که از رفتن نیاساید

ولیکن منزلش تاباشد اندر استخوان باشد

عدوی شاه مشرق را بسوزد هر زمانی دل

بسوزد آن دلی کآتش مر او را در میان باشد

دل اعدای او سنگست از آنست اندرو آتش

نبینی کآتش سوزان بسنگ اندر نهان باشد

دل اعداش از آن آتش که دارد سوخته گردد

ولیکن سنگ از آن آتش که دارد بی زیان باشد

نباید جست جز مهرش کسی را کش خرد باشد

نباید خواند جز مدحش کسی را کش زبان باشد

اگرچه شاعر بسیار دان آسان سخن گوید

جز اندر مدحت او آن سخنها ناروان باشد

سخن آن خوبتر باشد که اندر مدح او باشد

گل آن بوینده تر باشد که اندر بـ*ـو*ستان باشد

مدیحش گوهرست و طبع مداحان مر آنرا کان

گرامی گوهر آن باشد که آنرا طبع کان باشد


اشعار فرخی سیستانی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و -FãTéMęH-

~MobinA~

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
1,247
امتیاز واکنش
4,626
امتیاز
153
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
56 روز 12 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
ندیده ست اندر اخبار ملوک او را قرین هرگز

کسی کو را حدیث از خسروان باستان باشد

نه هر کس کو بملک اندر مکین باشد ملک باشد

نه نیلوفر بود هر گل که اندر آبدان باشد

ملک باید که اندر رزمگه لشکر شکن باشد

ملک باید که اندر بزمگه گوهر فشان باشد

ملک با راستی باید ملک با داد و دین باید

ملک باید که اندر هر طریقی نکته دان باشد

ملک دین ورز باید چون نظام الدین که همواره

ز بهر دین، بجنگ، اندر دل هندوستان باشد

ملک باید که چون محمود باشد تا گه دعوی

همه کردار او برهان و معنی و بیان باشد

شکار گرگ کس کردست جز محمود لاوالله

جز اورا با چنان کوهی کرا زور و توان باشد

چگونه هول حیوانی چو بالاور ژیان پیلی

کجا پیلی ژیان زو تا جهان باشد جهان باشد

نه با دست و برفتن همسر باد سبک باشد

نه پیلست و ببالا همبر پیل دمان باشد

بکردار درخت سوخته شاخی به بینی بر

سیاه و سخت چونانچون دل نامهربان باشد


اشعار فرخی سیستانی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و -FãTéMęH-

~MobinA~

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
1,247
امتیاز واکنش
4,626
امتیاز
153
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
56 روز 12 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
به سیلی ماند ار مرسیل را یشک و سرو باشد

به کوهی ماند ار مرکوه را جان و روان باشد

ز دشمن کین کشد گر دشمنش چرخ برین باشد

بخصم اندر رسد گر خصم او باد وزان باشد

بتن بر پوست چون بینی ورا بر گستوان باشد

که دید آن جانور کورا بتن برگستوان باشد

چه دانم گفت آن شه را که اندر صید گه اورا

کمینه صید کرگ وحشی و شیر ژیان باشد

بیکروز اندرون سی کرگ بگرفت ویکایک را

بزیر زین کشید، این در کدامین داستان باشد

غلامانرا به کرگان بر نشاند و کس جز او دارد

غلامانی کشان کرگان وحشی زیر ران باشد

شه نندا و رام و رای و گور از بیم شمشیرش

بر آن رایند کاندر گورشان خوشتر مکان باشد

شهان هند را از تیغ او آن رستخیز آید

که فردا بر خدیو مصر و بر قومش همان باشد

ز جنگ رام و جنگ رای و نندا نام کی جوید

کسی کز جنگها او را کمینه جنگ خان باشد

چنانچون میزبان باشد همیشه خلق را جودش

همیشه فتح را شمشیر تیزش میزبان باشد

حصاری کاندر آن مر خصم او را مسکنی دیدی

بویرانی و پستی چون حصار سیستان باشد

عجب دارم از آنکس کونه محمودی بودزیرا

که محمود آن کسی باشد که از محمودیان باشد

هر آنکس کو نه محمودیست مذمومی بود بیشک

که باشد آنکه زین جمله تواند بود آن باشد

همی تا جاودان را نام در تازی ابد باشد

ملک محمود را شاهی و شادی جاودان باشد

همی تا خلق را از ملت تازی خبر باشد

امین ملت تازی ز هر بد در امان باشد

همی تا در جهان از دولت عالی اثر باشد

یمین دولت عالی خداوند جهان باشد


اشعار فرخی سیستانی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و -FãTéMęH-

~MobinA~

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
1,247
امتیاز واکنش
4,626
امتیاز
153
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
56 روز 12 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
یمین دولت شاه زمانه با دل شاد

بفال نیک کنون سوی خانه روی نهاد

بتان شکسته و بتخانه ها فکنده ز پای

حصارهای قوی بر گشاده لاد از لاد

هزار بتکده کنده قوی تر از هرمان

دویست شهر تهی کرده خوشتر از نوشاد

گذارده کرده بیابانهای بی فرجام

سپه گذاشته از آبهای بی فرناد

گذشته بابنه ز آنجا که مایه گیرد ابر

رسیده با سپه آنجا که ره نیابد باد

ز ملک و ملکت چندین امیر یافته بهر

ز گنج بتکده سومنات یافته داد

کنون دو چشم نهاده ست روز وشب گویی

به فتح نامه خسرو خلیفه بغداد

خلیفه گوید کامسال همچو هر سالی

گشاده باشد چندین حصار و آمده شاد

خبر نداردکامسال شهریار جهان

بنای کفر فکنده ست و کنده از بنیاد

بقاش باد که از تیغ او و بازوی اوست

بنای کفر خراب و بنای دین آباد


اشعار فرخی سیستانی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و -FãTéMęH-
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا