خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

~MobinA~

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
1,247
امتیاز واکنش
4,626
امتیاز
153
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
56 روز 12 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
ای ملک گیتی گیتی تر است

حکم تو بر هرچه تو خواهی رواست

در خور تو وزدر کردارتست

هرچه درین گیتی مدح و ثناست

نام تو محمود بحق کرده اند

نام چنین باید با فعل راست

طاعت تو دینست آنرا که او

معتقد و پاکدل و پارساست

هر که ترا عصیان آرد پدید

کافر گردد اگر از اولیاست

از پی کم کردن بد مذهبان

در دل تو روز و شب اندیشه هاست

سال و مه اندر سفری خضر وار

خوابگه و جا یتو مهد صباست

ایزد کام تو بحاصل کناد

ما رهیانرا شب و روز این دعاست

تا سر آنان چو گیا بدروی

کایشان گویند جهان چون گیاست

ای ملکی کز تو بهر کشوری

بهره بیدینان گرم و عناست


اشعار فرخی سیستانی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و -FãTéMęH-

~MobinA~

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
1,247
امتیاز واکنش
4,626
امتیاز
153
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
56 روز 12 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
گرد سپاه تو کجا بگذرد

چشم مسلمانانرا توتیاست

هرکه وفادار تو باشد بطبع

هر چه امیدست مر او را رواست

وانکه دو تاباشد با تو به دل

تا دل فرزندان با او دوتاست

گرچه حریصی تو بجنگ ملوک

ورچه ترا پیشه همیشه وغاست

تیغ تو روی ملکان دیده نیست

طاقت پیکار تو ای شه کراست

هر که بنگریزد و شوخی کند

مستحق هر بدی و هر بلاست

میرری از بهر تو گم کرده راه

ورچه بهر گوشه ری رهنماست

جز در تو راه گریزش نیست

آمدن او نه بکام و هواست

جز در تو راه گریزیش نیست

آمدن او نه بکام و هواست

نعمت ایزد را شاکر نبود

گفت چنین نعمت زیبا مراست


اشعار فرخی سیستانی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و -FãTéMęH-

~MobinA~

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
1,247
امتیاز واکنش
4,626
امتیاز
153
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
56 روز 12 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
کافر نعمت شد و نسپاس گشت

کافر نعمت را شدت جزاست

ایزد بگماشت ترا تا بتو

نعمت او کم شد و دولت بکاست

هیچکسی راز تو بد نامده ست

کونه بدان و به بتر زان سزاست

حصن خداییست شها حصن تو

حصن تو دور از در قدر و از قضاست

بسته ایزد بود از فعل خویش

هرکه ببند تو ملک مبتلاست

ملک ری از قرمطیان بستدی

میل تو اکنون به مناو صفاست

آنچه به ری کردی وهرگز که کرد

یا بتمنا که توانست خواست

لاف زنانی را کردی بدست

کایشان گفتند جهان زان ماست

شیر ندارد دل و بازوی ما

کوشش ما بر دل و بازو گواست

روز مصاف و گه نامـ*ـوس و ننگ

هر یکی از ما چو یکی اژدهاست


اشعار فرخی سیستانی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و -FãTéMęH-

~MobinA~

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
1,247
امتیاز واکنش
4,626
امتیاز
153
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
56 روز 12 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
هر که بما قصد کند پیش ما

زود جهدگر که عمدیا خطاست

از بن دندان بکند هر که هست

آنچه بدان اندر مارا رضاست

اینهمه گفتند ولیکن کنون

گفته و ناگفته ایشان هباست

حاجب تو چون بدر ری رسید

هیچکس از جای نیارست خاست

همچو زنانشان بگرفتی همه

اشتلم ایشان اکنون کجاست

آنکه سقط گفت همی بر ملا

اکنون از خون جگر اوملاست

دار فرو بردی باری دویست

گفتی کاین در خور خوی شماست

هر که از ایشان بهوی کار کرد

بر سر چوبی خشک اندر هواست

بسکه ببینند و بگویند کاین

دار فلان مهتر و بهمان کیاست

اینرا خانه بفلان معدنست

وانرا اقطاع فلان روستاست


اشعار فرخی سیستانی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و -FãTéMęH-

~MobinA~

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
1,247
امتیاز واکنش
4,626
امتیاز
153
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
56 روز 12 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
هیچ شهی با تو نیارد چخید

گرچه که با لشکر بی منتهاست

تهنیت آوردن نزدیک تو

از قبل مملکت ری خطاست

تهنیت گیتی گویم ترا

زانکه همه گیتی چون ری تراست

گرچه نخواهد دل تو آن تست

هر چه بر از خاک و فرود از سماست

دانم و از رای تو آگه شدم

کاین ز توانگر دلی و از سخاست

هیچ ملک نیست در ایام تو

کان ملکی نزتو مر او را عطاست

خانه بیدینان گیری همه

راست خوی تو چو خوی انبیاست

تو چو سلیمانی و روی چون سبا

حاجب تو آصف بن بر خیاست

نی نی این لفظ نیاید درست

معنی این لفظ نه بر مقتضاست

آصف تختی ز سبا بر گرفت

تو ملکی کاو را صد چون سباست

معجزه دولت تست او و باز

دولت تو معجزه مصطفاست

دولت و اقبال و بقای تو باد

چندان این چرخ فلکرا بقاست

گم باد از روی زمین آنکسی

کاورا مهر تو ز روی ریاست


اشعار فرخی سیستانی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و -FãTéMęH-

~MobinA~

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
1,247
امتیاز واکنش
4,626
امتیاز
153
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
56 روز 12 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
ای فعل تو ستوده و گفتارهات راست

دایم ترا بفضل و بآزادگی هواست

از کوشش تو شاه، بهر جای هیبتست

وز بخشش تو میر بهر خانه یی نواست

فضل ترا همی نبود منتهی پدید

آنرا که از شماره برون شد چه منتهاست

چوگان زدی بشادی با بندگان خویش

چوگان زدن ز خلق جهان مر ترا سزاست

گوی ترا ستاره نیایش کندهمی

گوید که قدر و منزلت و مرتبت تراست

من خواهمی که چون تو بمیدان شتابمی

کانجای جای مرتبت و عز و کبریاست

گر اختیار مابود آنجای جای ماست

آنجایگاه بودن ما نه بدست ماست

گوی تو بر ستاره شرف دارد ای امیر

گوی به از ستاره، به جز مر ترا کراست

این جاه و این شرف ز تو گوی ترا فزود

تو آگهی که این سخن بنده است راست

پیدا بود که گوی ترا تا کجاست قدر

پیدا بود که گوی ترا تا کجا بهاست


اشعار فرخی سیستانی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و -FãTéMęH-

~MobinA~

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
1,247
امتیاز واکنش
4,626
امتیاز
153
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
56 روز 12 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
گویی بخدمت تو بدین جایگه رسید

گو را بر آسمان سخن افتاد و نام خاست

گرماکه بندگان تو باشیم بگذریم

از آسمان بمنزلت و مرتبت رواست

آنکس که بنده تو شد ای شاه بنده نیست

آنکس که بنده تو شد ای شاه پادشاست

ای میزبان لشکر سلطان و آن خویش

امروز میزبان چو تو اندر جهان کجاست

مهمان تو به خوان تو برحق گمان برد

گوید که از خدای مرا این شرف عطاست

چون بنگرد بزرگی بیند بدست چپ

چون بنگرد سعادت بیند بدست راست

تا این سمای روی گشاده نه چون زمی است

تا این زمین باز کشیده نه چون سماست

اندر جهان تو باش او پدر میزبان خلق

کاین عادت از ملوک جهان خاصه شماست


اشعار فرخی سیستانی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و -FãTéMęH-

~MobinA~

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
1,247
امتیاز واکنش
4,626
امتیاز
153
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
56 روز 12 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
گر چون تو بترکستان ای ترک نگاریست

هر روز بترکستان عیدی و بهاریست

ور چون تو بچین کرده ز نقاشان نقشیست

نقاش بلا نقش کن و فتنه نگاریست

آن تنگ دهان تو ز بیجاده نگینیست

باریک میان تو چو از کتان تاریست

روی تو مرا روز و شب اندوه گساریست

شاید که پس از انده اندوه گساریست

بر ماه ترا دو گل سیراب شکفته ست

در هر دلی از دیدن آن دو گل خاریست

تو بار خدای همه خوبان خماری

وز عشق تو هر روز مرا تازه خماریست

از بهر سه بـ*ـو*سه که مرا از تو وظیفه ست

هر روز مرا باتو دگر گونه شماریست

سه بـ*ـو*سه مرا برتو وظیفه ست ولیکن

آگه نیی کز پس هر بـ*ـو*سه کناریست

ای من رهی آن رخ گلگون که تو گویی

در بزم امیرالامرا تازه نگاریست

یوسف پسر ناصر دین آنکه مر او را

بر گردن هر زایرش از منت باریست


اشعار فرخی سیستانی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و -FãTéMęH-

~MobinA~

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
1,247
امتیاز واکنش
4,626
امتیاز
153
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
56 روز 12 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
از بخشش او در کف هر زایر گنجیست

وز هیبت او در دل هر حاسد ماریست

در بزم، درم باری و دینار فشانیست

در رزم، مبارز شکر و شیر شکاریست

در چاکرداری و سخا سخت ستوده ست

او سخت سخی مهتری و چاکرداریست

بر درگه او بودن هر روزی فخریست

بیخدمت او رفتن هر گامی عاریست

ای بار خدایی که ز دریای کف تو

دریای محیط ارچه بزرگست کناریست

جیحون بر یکدست تو انباشته چاهیست

سیحون بر دست دگرت خشک شیاریست

چتر سیه و رایت تو سایه فکنده ست

درهند بهر جای که حصنی و حصاریست

از تیر تو درباره هر حصنی راهیست

وز خشت تو اندر بر هر کوهی غاریست

شمشیر تو پشت سپه شاه جهان را

از آهن و از روی برآورده جداریست

از هیبت تو خصم ترا بر سر و بر تن

هر چشم یکی چشمه و هر مویی ماریست


اشعار فرخی سیستانی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و -FãTéMęH-

~MobinA~

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
1,247
امتیاز واکنش
4,626
امتیاز
153
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
56 روز 12 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
بد خواه تو چون ناژ ببیند بهر اسد

پندارد کان از پی او ساخته داریست

ور خاربنی ببیند در دشت بترسد

گوید مگر آن خار ز خیل تو سواریست

ور ذره بچشم آیدش آسیمه بماند

گوید مگر آن از تک اسب تو غباریست

در هر سخنی زان تو علمی وسخاییست

در هر نکتی زان تو حلمی و وقاریست

کوهی که بر او زلزله قادر نشد او را

از حلم تو یکذره سکونی و قراریست

ای نیزه تو همچو درختی که مر او را

در هر گرهی از دل بدخواه تو باریست

هنگام خزانست و خزان را برز اندر

نونو ز بتی زرین هر جای بهاریست

بنموده همه راز دل خویش جهان را

چو ساده دلان هر چه بباغ اندر ناریست

بر دست حنا بسته نهد پای بهر گام

هر کس که تماشاگه او زیر چناریست

رز لاغر و پژمرده شد و گونه تبه کرد

غم را مگر اندر دل رز راهگذاریست


اشعار فرخی سیستانی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و -FãTéMęH-
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا