خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

~MobinA~

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
1,247
امتیاز واکنش
4,626
امتیاز
153
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
56 روز 12 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
بهار تازه دمید ای بروی رشک بهار

بیا و روز مرا خوش کن و نبید بیار

همی بروی تو ماند بهار دیبا روی

همه سلامت روی تو و بقای بهار

بهار اگر نه ز یک مادرست باتو، چرا

چو روی تست بخوشی و رنگ و بوی و نگار

بهار تازه اگر داردی بنفشه و گل

ترا دو زلف بنفشه ست و هر دو رخ گلزار

رخ تو باغ منست و تو باغبان منی

مده بهیچکس از باغ من گلی زنهار

غریب موی که مشک اندر و گرفته وطن

غریب روی که ماه اندر و گرفته قرار

همیشه تافته بینم سیه دو زلف ترا

دلم ز تافتنش تافته شود هموار

مگر که غالیه میمالی اندرو گه گاه

وگر نه از چه چنان تافته ست و غالیه بار

نداد هرگز کس مشک را به غالیه بوی

مده تو نیز، ترا مشک و غالیه بچه کار

ترا ببوی و بپیرایه هیچ حاجت نیست

چنانکه شاه جهان را گه نبرد به یار


اشعار فرخی سیستانی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

~MobinA~

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
1,247
امتیاز واکنش
4,626
امتیاز
153
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
56 روز 12 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
یمین دولت ابوالقاسم بن ناصر دین

امین ملت محمود شاه شیر شکار

فراشته بهنر نام خویش و نام پدر

گذاشته ز قدر قدر خویش و قدر تبار

بروز معرکه بسیار دیده پشت ملوک

بوقت حمله فراوان دریده صف سوار

هزار شهر تهی کرده از هزار ملک

هزار شاه پراکنده از هزار حصار

همیشه عادت او بر کشیدن اسلام

همیشه همت او پست کردن کفار

ز خوی خوبش هر روز شادمانه شوی

هزار بار روان محمد مختار

بزرگواری را رسمهای اوست جمال

چو مر شجاعت را تیغ تیز اوست شعار

ایا به رزمگه اندر چو ببر شور انگیز

ایا به بزمگه اندر چو ابر گوهر بار

عطای تو بهمه جایگه رسید و رسد

بلند همت تو بر سپهر دایره وار


اشعار فرخی سیستانی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

~MobinA~

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
1,247
امتیاز واکنش
4,626
امتیاز
153
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
56 روز 12 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
شجاعت تو همی بسـ*ـترد ز دفترها

حدیث رستم دستان و نام سام سوار

بسا کسا که مر او را نبود جیب درست

ز مجلس تو سوی خانه برد زر بکنار

حدیث جنگ تو با دشمنان و قصه تو

محدثان را بفروخت ای ملک بازار

کجا تواند گفتن کس آنچه تو کردی

کجا رسد بر کردارهای تو گفتار

تو آن شهی که ترا هر کجا روی شب و روز

همی رود ظفر و فتح بر یمین و یسار

همیشه کار تو غزوست و پیشه تو جهاد

ازین دو چیز کنی یاد، خفته گر بیدار

گواه این که سوی گنگ روی آوری

پی غزای بدانیدش فرقه کفار

طریقهاش چو برم آبهای سیل از گل

نباتهاش چو دندانهای اره ز خار

چه خارهایی کاندر سرینهای ستور

فرو شدی چو ببرگ اندر آهنین مسمار

بگونه شل افغانیان دو پره و تیز

چو دسته بسته بهم تیرهای بی سو فار

چو کاسموی و چو سوزن خلنده و سر تیز

که دیده خار بدین صورت و بدین کردار


اشعار فرخی سیستانی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

~MobinA~

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
1,247
امتیاز واکنش
4,626
امتیاز
153
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
56 روز 12 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
اگر بدست کسی ناگهان فرو رفتی

ز سوی دیگر ازو بهره یافتی دیدار

گذاره کرد سپه را ز ده دوازده رود

بمرکبان بیابان نورد کوه گذار

چه رود هایی هر یک چنان کجا افتد

گه گذشتن ازو هر دو بازوی طیار

بدان ره اندر، معروف شهرهایی بود

تهی ز مردم و انباشته زمال تجار

زهی قلاعی در هر یکی هزار طلسم

که خیره گشتی ازو چشم مردم هشیار

چنانکه مرد بهر در که برنهادی دست

گشاده گشتی و تیری تنبلی آرش وار

همی کشید سپه تا به آب گنگ رسید

نه آب گنگ، که دریای ناپدید کنار

نه بر کناره مر اورا پدید بود گذر

نه در میانه مر اورا پدید بود سنار

چو چرخ بر سر گردابهاش گشته زمین

چو پشته بر سر مردابهاش زاده بخار

ز تیغ کوه درختان فرو فکنده بموج

ازو کهینه درختی مه از مهینه چنار


اشعار فرخی سیستانی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

~MobinA~

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
1,247
امتیاز واکنش
4,626
امتیاز
153
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
56 روز 12 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
بد از کناره او لوره ای و زیر گلی

که تا بپالان پیل اندرو شدی ستوار

هزار بار ز دریا گذشته باشد خضر

ز آب گنگ همانا گذشته نیست دو بار

خدایگان جهان خسرو ملوک زمان

که روشنست بدو چشم عز و چشم فخار

ز آب گنگ سپه رابیک زمان بگذاشت

بیمن دولت و توفیق ایزد دادار

گذشتنی که نیالوده بود ز آب درو

ستور زینی زین وستور باری بار

خبر شنید که پیش از پی تو شار از گنگ

گذشت و پیل پس پشت او قطار قطار

بچاشتگاه ملک با کمر کشان سرای

برفت بردم آن جنگجوی کینه گزار

میان بیشه براه اندرون حصاری بود

گرفته هر شهی از جنگ آن حصار فرار

دلش نداد کز آن ناگشاده برگردد

سلیح داد سپه را و شد بپای حصار

بیکزمان در و دیوار آن حصار قوی

چو حله کرد و مر آن حله را ز خون آهار


اشعار فرخی سیستانی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

~MobinA~

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
1,247
امتیاز واکنش
4,626
امتیاز
153
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
56 روز 12 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
وز آن حصار سوی شار روی کردو برفت

سپاه را همه بگذاشت با سپهسالار

بیک شبانروز از پای قلعه سربل

برود راهت شد تازیان بیک هنجار

بپیش راه وی اندر پدیدشد رودی

هلال زورق وخور لنگرو ستاره سنار

چه صعب رودی، دریا نهاد و طوفان سیل

چه منکر آبی، پیل افکن و سوار اوبار

چو کوه کوه درو موجهای تند روش

چو پیل پیل نهنگان هول مردم خوار

کشیده صف ز لـ*ـب رود تا بدامن کوه

سپاه شار بمانند آهنین دیوار

چوکوه روی ،مصافی کشیده بر لـ*ـب رود

دراز و پیش مصاف ایستاده در پیکار

تروچپال سپه را بشب گذاشته بود

به پیل از آب و از آنسوگرفته راه گذار

نموده هیبت پیلان آهنین دندان

گشاده بازوی مرغان آهنین منقار

سر ملوک عجم چون بنزد کوه رسید

صف سپاه عدو دید باسکون وقرار


اشعار فرخی سیستانی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

~MobinA~

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
1,247
امتیاز واکنش
4,626
امتیاز
153
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
56 روز 12 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
زریدکان سرایی چو ژاله بر سر آب

بدان کناره فرستاد کودکی سه چهار

بنیزه هر یک ازیشان ستوده غزنین

بتیغ هر یک ازیشان بسنده بلغار

دلاورانی ز اشکال رستم دستان

مبارزانی ز اقران بیژن جرار

وزین کرانه کمان برگرفت و اندر شد

میان آب روان با سلیح وزین افزار

بسر کشان سپه گفت هر که روز شمار

ثواب خواهد جستن همی ز ایزد بار

بجنگ کافر ازین رود بگذرید بهم

که هم بدست شما قهرشان کند قهار

همه سپاه بیکبار با سلیح و سپر

فرو شدند بدان رود نا دهنده گذار

چو قوم موسی عمران زرودنیل، از آب

بر آمدند همه بی گزند وبی آزار

ز جامه بر تن کافر همی جدا کردند

بتیر تار زپود و بنیزه پود از تار

چو زین کرانه شه شرق دست برد بتیر

بر آن کرانه نماند از مخالفان دیار


اشعار فرخی سیستانی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

~MobinA~

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
1,247
امتیاز واکنش
4,626
امتیاز
153
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
56 روز 12 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
شه سپه شکن جنگجو ز پیش ملک

میان بیشه گشن اندرون خزید چو مار

بفر دولت او پشت آن سپاه قوی

شکسته گشت و ازین دولت این شگفت مدار

درشت بود و چنان نرم شد که روز دگر

بصد شفیع همی خواست از ملک زنهار

ملک ز پنج یک آنجا نصیب یافته بود

دویست پیل و دو صندوق لؤلؤ شهوار

دو دختر و دو زنش را فرو کشید از پیل

بخون لشکر او کرد خاکرا غنجار

چو شار را بزد و مال و پیل ازو بستد

کز آنچه زو بستد شاد باد و برخوردار

ز جنگ شار سپه را بجنگ رای کشید

ز خواب خواست همی کرد رای را بیدار

بدان ره اندر بگذشت ز آبهای بزرگ

چه آبهایی تا گنگ رفته از کهسار

چو آب سیلی گر ژاله برگرفتی مرد

چو آب جویی گر پیل برگرفتی بار

خبر دهنده خبرداد رای را که ملک

سوی تو آمده راه گریختن بر دار


اشعار فرخی سیستانی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

~MobinA~

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
1,247
امتیاز واکنش
4,626
امتیاز
153
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
56 روز 12 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
هنوز رای تمام این خبر شنیده نبود

که شد ز مملکت خویش یکسره بیزار

هزار پیل ژیان پیش کرد و از پس کرد

ولایتی چو بهشتی و باره ای چو بهار

چگونه جایی، جایی چو بـ*ـو*ستان ارم

چگونه شهری، شهری چو بتکده فرخار

چو شهر شهر بدی اندرو سرای سرای

چو کاخ کاخ بدی اندر و بهار بهار

سرایهای چو ار تنگ مانوی پر نقش

بهارهای چو دیبای خسروی بنگار

چو شهریار زمانه به باری اندر شد

خبر شنید که رفت او ز راه دریا بار

بخواست آتش و آن شهر پر بدایع را

به آتش و به تبر کرد با زمین هموار

سرایهاش چو کوزه شکسته کرد از خاک

بهار هاش چو نار کفیده کرد از نار

بسوخت شهر و سوی خیمه بازگشت از خشم

چو نره شیری گم کرده زیر پنجه شکار

خبر دهی ببر خسرو آمدو گفتا

که تیز گشت یکی جنگ صعب را بازار


اشعار فرخی سیستانی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

~MobinA~

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
1,247
امتیاز واکنش
4,626
امتیاز
153
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
56 روز 12 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
بر این کرانه ما خیل رای پیدا شد

همی کشید صفی همچو آهنین دیوار

چهل امیر ز هندوستان در آن سپه است

بزیر رایتشان سی و ششهزار سوار

علامتست در آن لشکر اندر و بر او

پیادگان گزیده صد و سی وسه هزار

قویست قلبگه لشکرش به نهصد پیل

چگونه پیلان، پیلان نامدار خیار

همه چو کوه بلندند روز جنگ و جدل

بلند کوه بدندانها کنند شیار

خدایگان زمانه چو این خبر بشنید

چه گفت، گفت همیخواستم من این پیکار

همه حدیث ز محمود نامه خواند و بس

همانکه قصه شهنامه خواندی هموار

خدایگانا! غزوی بزرگت آمد پیش

ترا فریضه ترست این ز غزو کردن پار

همی روی که جهان را تهی کنی ز بدان

ز مفسدان نگذاری تو در جهان دیار

برو بفرخی وفال نیک و طالع سعد

بتیغ تیز ز دشمن بر آر زود دمار


اشعار فرخی سیستانی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا