- عضویت
- 31/1/24
- ارسال ها
- 176
- امتیاز واکنش
- 1,249
- امتیاز
- 118
- سن
- 24
- زمان حضور
- 1 روز 20 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
این دیگر چه گرفتاری بود؟ چرا حرفم را باور نمیکرد؟ خاک بر سر بیعرضهام کنند که یک اینترنت نمیتوانم برای موبایلم بزنم! در همین حین مادر داخل اتاق آمد:
- لباسهاتون رو جمع کردین؟
- آره.
و لباسها و وسایل مورد نیازی که جمع کرده بودم، درون دستهایش قرار دادم تا در چمدان بگذارد. تا سر حد امکان سعی میکردم به...
- لباسهاتون رو جمع کردین؟
- آره.
و لباسها و وسایل مورد نیازی که جمع کرده بودم، درون دستهایش قرار دادم تا در چمدان بگذارد. تا سر حد امکان سعی میکردم به...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com