خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

crying_lollipop

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/24
ارسال ها
150
امتیاز واکنش
1,134
امتیاز
118
سن
23
زمان حضور
1 روز 18 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
پنج دقیقه نشد که جوابم را داد:
- سلام، وای...وای... خوبی؟ خداروشکر. خیلی استرس داشتم. همه‌اش فکر می‌کردم که می‌برتت خونه دوستاش و بلایی سرت می‌آرن.
- وا... این چه فکریه می‌کنی. من حالم خوبه. یه خونه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: daryam1، YeGaNeH، Mitra_Mohammadi و 3 نفر دیگر

crying_lollipop

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/24
ارسال ها
150
امتیاز واکنش
1,134
امتیاز
118
سن
23
زمان حضور
1 روز 18 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
تقریبا ساعت یازده شب بود که تصمیم گرفتیم بخوابیم. بعد از خاموش کردن همه‌ی برق‌ها، به اتاق رفتیم. پتو را از روی تـ*ـخت کنار زدم و لبه‌ی تـ*ـخت نشستم. سیاوش از پنجره‌ی داخل اتاق به بیرون خیره شد و گفت:
- داره بارون میاد....

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: daryam1، YeGaNeH، Mitra_Mohammadi و 3 نفر دیگر

crying_lollipop

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/24
ارسال ها
150
امتیاز واکنش
1,134
امتیاز
118
سن
23
زمان حضور
1 روز 18 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
- نه، فقط..‌.
بغض در گلویم اجازه نداد بقیه‌ی حرفم را بگویم. او مرا در آ*غو*ش امن خود گرفت و موهایم را نوازش کرد:
- من این‌جام عزیزم، از چیزی نترس. هر چیزی بشه من کنارتم....

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: daryam1، YeGaNeH، Mitra_Mohammadi و 3 نفر دیگر

crying_lollipop

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/24
ارسال ها
150
امتیاز واکنش
1,134
امتیاز
118
سن
23
زمان حضور
1 روز 18 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
سریع‌تر گام برداشته و داخل کوچه‌ی تاریک شدیم. زیر چشمی نگاهی به پشت سر انداختم و چشم هایم در حدقه گرد شدند. ماشین پلیس بود. آرام لـ*ـب زدم:
- پلیسه!
- آروم باش....

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: daryam1، ~MobinA~، YeGaNeH و 3 نفر دیگر

crying_lollipop

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/24
ارسال ها
150
امتیاز واکنش
1,134
امتیاز
118
سن
23
زمان حضور
1 روز 18 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
درب کابینت زیر سینک را باز کرد و یکی‌یکی ساک‌هایمان را بیرون آورد. خم شدم ساکم را بردارم که دستش را بر روی دستم نهاد:
- تو کوله‌پشتی رو بیار، سبک‌تره.
سرم را تکان دادم و کوله را برداشته و روی دوشم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: daryam1، ~MobinA~، YeGaNeH و 3 نفر دیگر

crying_lollipop

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/24
ارسال ها
150
امتیاز واکنش
1,134
امتیاز
118
سن
23
زمان حضور
1 روز 18 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
- آره خوبه.
و از آشپزخانه خارج شد. دو طرف گونه‌هایم را با دست‌هایم قاب گرفته و نفس عمیقی کشیدم. دوتا تخم‌مرغ برداشته و روی اپن گذاشتمش. تابه را هم از کابینت برداشته و کمی روغن داخلش ریختم و روی شعله‌ی گاز گذاشتمش. بعد از اتمام کار‌هایم سفره را داخل سالن...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: daryam1، Mitra_Mohammadi، ~MobinA~ و 3 نفر دیگر

crying_lollipop

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/24
ارسال ها
150
امتیاز واکنش
1,134
امتیاز
118
سن
23
زمان حضور
1 روز 18 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
و چشم‌هایش را در حدقه گنده کرد. خندیدم:
- پرو!
رفتم جلوتر و همین که خواستم گونه‌اش را ببوسم، سرش را برگرداند و لـ*ـب‌هایمان با هم یکی شدند. چشم‌هایم گرد شدند. درسته که بارها هم دیگر را بـ*ـو*سیده بودیم؛ اما...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: daryam1، Mitra_Mohammadi، MaRjAn و 2 نفر دیگر

crying_lollipop

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/24
ارسال ها
150
امتیاز واکنش
1,134
امتیاز
118
سن
23
زمان حضور
1 روز 18 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
- باشه عزیزم.
از روی صندلی قهوه‌ای رنگ چرم بلند شد و سمت پیشخوان رفت و سفارش داد. خانم دوباره گفت:
- سـ*ـینه‌ی مرغ بزارم یا رون؟
سیاوش نگاهم کرد و گفت:
-...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: daryam1، ~MobinA~، -FãTéMęH- و یک کاربر دیگر

crying_lollipop

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/24
ارسال ها
150
امتیاز واکنش
1,134
امتیاز
118
سن
23
زمان حضور
1 روز 18 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
سرم را تکان دادم و قدم‌زنان به سمت خانه به راه افتادم. تا چند روز قرار بود این‌جا بمانیم؟ باید با سیاوش صحبت می‌کردم، چون ماندن‌مان در این خانه مجانی نبود و کرایه‌ی هر شب چهل‌ هزار تومان بود. با امشب می‌شود دو شب که در این‌جا می‌ماندیم. اگر اوضاع در خانه‌ی خودش مسائد بود، باید به آنجا برویم تا کمتر هزینه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Mitra_Mohammadi، daryam1، ~MobinA~ و 2 نفر دیگر

crying_lollipop

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/24
ارسال ها
150
امتیاز واکنش
1,134
امتیاز
118
سن
23
زمان حضور
1 روز 18 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
- آخه کلی لباس پوشیدم و چادر. حوصله ندارم همه‌اش رو در بیارم و دوباره بپوشم.
- اذیت نکن دیگه عشقم... بخاطر من.
با حرص لـ*ـبم را جویدم و شلوار را برداشتم و داخل اتاق پرو رفتم. انگار به عذاب الهی گرفتار شده بودم. با هر زوری بود شلوار را...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: MaRjAn، Mitra_Mohammadi، -FãTéMęH- و 2 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا