![4347 Messages](/styles/XENTR/ReputationSystem/fullstar-7.png)
![حالت: آرام](/data/addonflare/moods/uploads/8.gif?1599250923)
نویسنده این موضوع
#پارت249
محمد آقا لیوان خالی را بر روی جلومبلی کوچک کنارش میگذارد و از جا بلند میشود و میگوید:
- خوب دیگه من برم.
پدر سامان بلند میشود و میگوید:
- کجا؟ هنوز زوده که؟!
محمد آقا میگوید:
- نه دیگه باید برم.
مادر سامان از آشپزخانه بیرون میآید و میگوید:
- هنوز سر شبه که!
آقامحمد همانطور که به سمت در قدم...
محمد آقا لیوان خالی را بر روی جلومبلی کوچک کنارش میگذارد و از جا بلند میشود و میگوید:
- خوب دیگه من برم.
پدر سامان بلند میشود و میگوید:
- کجا؟ هنوز زوده که؟!
محمد آقا میگوید:
- نه دیگه باید برم.
مادر سامان از آشپزخانه بیرون میآید و میگوید:
- هنوز سر شبه که!
آقامحمد همانطور که به سمت در قدم...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸
![forum.roman98.com](https://forum.roman98.com/styles/default/xenforo/Roman98.png)
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
![roman98.com](https://roman98.com/wp-content/uploads/34.png)