خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

کدوم یک از گزینه‌ها در رمان خوب اعمال شده؟

  • جمله‌بندی و شیوه بیان

    رای: 8 61.5%
  • خط داستانی جدید و جذاب

    رای: 7 53.8%
  • توصیفات

    رای: 8 61.5%
  • واقعیت مداری رمان

    رای: 4 30.8%
  • غیرقابل پیش‌بینی بودن

    رای: 5 38.5%
  • زاویه دید مناسب

    رای: 7 53.8%

  • مجموع رای دهندگان
    13

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
2,769
امتیاز واکنش
10,741
امتیاز
328
محل سکونت
بوشهر
زمان حضور
44 روز 17 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت239

نگاهش می‌کنم و می‌گویم:
- مغازه‌ای یا فروشگاهی سراغ نداری؟
کمی فکر می‌کند و می‌گوید:
- چرا اتفاقا، چند روز پیش دیدم. ببین برو سمت...
بعد از آدرس دادن اردلان، بلاخره به یک پاساژ بزرگ می‌رسیم. همان طور که کمربند ماشین را باز می‌کنم، به اردلان نگاه کرده و می‌گویم:
- امیدوارم این آدرس مثل اون یکی آدرس نشه.
با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، SelmA، مبینا زارع و 8 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
2,769
امتیاز واکنش
10,741
امتیاز
328
محل سکونت
بوشهر
زمان حضور
44 روز 17 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت240

هیچ وقت فکر نمی‌کردم یک روز از بی‌توجهی یک دوست این گونه حالم دگرگون شود. انتظار بی‌جایم باعث این حالم شده بود. دیگر نباید انتظاری از کسی داشته باشم. از هیچ کس نباید انتظاری داشته باشم.
زمزمه می‌کنم:
- توقع داشتن فقط حال خودمو بد می‌کنه.
با صدای اردلان به سمتش می‌چرخم:
- بیا اینو ببین آرمان.
با لبخندی بزرگ...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، SelmA، مبینا زارع و 9 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
2,769
امتیاز واکنش
10,741
امتیاز
328
محل سکونت
بوشهر
زمان حضور
44 روز 17 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت241

این بار او اخم می‌کند:
- معلومه که فرق می‌کنه.
پوزخند می‌زنم و با سری افتاده می‌گویم:
- کیه که از من خوشش بیاد، اونم دختری که از همه نظر از من بهتره.
صدای اردلان را می‌شنوم:
- از خداشم باشه، بابا خودتو دست کم نگیر.
به سمت پله برقی می‌روم و می‌‌گویم:
- مطمئن باش بهتر از من براش پیدا میشه و حتما اونا رو به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، SelmA، مبینا زارع و 9 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
2,769
امتیاز واکنش
10,741
امتیاز
328
محل سکونت
بوشهر
زمان حضور
44 روز 17 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت242

با تکان شدیدی که می‌خورم، صحنه‌ی مقابل چشمانم شروع به تغییر می‌کند و کودک چشم عسلی پنج ساله مقابل چشمانم محو می‌شود و جایش را اردلان با صورتی پریشان و نگران می‌گیرد. گیج و منگ فقط نگاهش می‌کنم و او با نگرانی دست بر روی شانه‌ام می‌گذارد و می‌گوید:
- چندین بار صدات زدم، ولی انگار اینجا نبودی.
دستم را روی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • خنده
Reactions: YeGaNeH، Tiralin، SelmA و 8 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
2,769
امتیاز واکنش
10,741
امتیاز
328
محل سکونت
بوشهر
زمان حضور
44 روز 17 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت243

تند تند پله‌ها را طی می‌کنم و پا در سالن می‌گذارم. صدای میو میوی گربه، باعث می‌شود سنگ‌کوب کنم. به آرامی سر می‌چرخانم و او را روی کانتر می‌یابم. نشسته و سرش را به اطراف تکان می‌دهد. چرا صاحبش برنمی‌گشت تا سایه‌ی نحسش از این خانه بریده شود؟!
با حرص نگاه از او گرفته و به سمت در خانه می‌روم و کفش‌های سیاه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، Tiralin، SelmA و 9 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
2,769
امتیاز واکنش
10,741
امتیاز
328
محل سکونت
بوشهر
زمان حضور
44 روز 17 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت244

با صدای سامان به خود می‌آیم و نگاهش می‌کنم:
- چیزی گفتی؟
سامان ابرو بالا می‌اندازد و می‌گوید:
- گفتم کباب برگ می‌خوری یا کوبیده؟
سریع جواب می‌دهم:
- فرقی نداره.
سر تکان می‌دهد. از جا بلند می‌شود و به سمت پیشخوان می‌رود؛ پس آرام صادقی برنده شده و او را مجبور به رفتن برای سفارش کرده است.
- چیزی شده؟
نگاهش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، Tiralin، SelmA و 8 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
2,769
امتیاز واکنش
10,741
امتیاز
328
محل سکونت
بوشهر
زمان حضور
44 روز 17 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت245

تا انتهای شام، آرام صادقی کم حرف‌تر می‌شود و سامان در مورد این مدت می‌گوید. که چه قدر زندگی‌اش تغییر کرده و از این تغییر خیلی خوشحال است. دوستان تازه‌ای در تعمیرگاه ماشین پیدا کرده که خیلی بهتر از دوستان قبلش هستند. بعد از شام، آرام صادقی هر چه اصرار می‌کند، نمی‌گذارم او حساب کند و کارتم را به روی پیشخوان...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، Tiralin، SelmA و 9 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
2,769
امتیاز واکنش
10,741
امتیاز
328
محل سکونت
بوشهر
زمان حضور
44 روز 17 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت246

آرام صادقی بدون توجه به حرف او، با چشمانی ستاره باران کاسه بستنی توت فرنگی را برمی‌دارد:
- بستنی خوشگلم.
سامان سر به تاسف تکان می‌دهد و بستنی وانیلی پسته‌ای را به طرفم می‌گیرد:
- امیدوارم دوست داشته باشی.
با لبخند تشکر می‌کنم و بستنی را از او می‌گیرم. آرام صادقی به نیمکت قهوه‌ای در پیاده‌رو اشاره می‌کند و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، Tiralin، SelmA و 9 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
2,769
امتیاز واکنش
10,741
امتیاز
328
محل سکونت
بوشهر
زمان حضور
44 روز 17 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت247

لبخند کم رنگی بر لبانش نقش می‌بندد و راحت‌تر می‌نشیند. بعد از چند دقیقه بلاخره به کوچه‌ی مورد نظر می‌رسیم و آرام صادقی سریع می‌گوید:
- همین جا نگه‌دار.
سامان ناباور نگاهش می‌کند و می‌گوید:
- می‌خوای تا آخر کوچه پیاده بری؟
نگاهم می‌کند و ادامه می‌دهد:
- بی‌زحمت برو داخل کوچه.
از آینه وسط نگاهی به آرام صادقی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، Tiralin، SelmA و 8 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
2,769
امتیاز واکنش
10,741
امتیاز
328
محل سکونت
بوشهر
زمان حضور
44 روز 17 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت248

به محض ورود عطر خوش بهارنارنج در بینی‌ام می‌پیچد. نمی‌توانم زیاد به اطرافم توجه کنم و فقط مواظب هستم که یخچال از دستم نی‌افتد. صدای پدر سامان می‌آید:
- آرام درو باز کن.
سرامیک‌های حیاط تمام می‌شود و از در قهوه‌ای خانه داخل می‌شویم و مرد باریک انـ*ـدام می‌گوید:
- یا...
صدای زنی از گوشه‌ی سمت راست خانه به گوش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، Tiralin، SelmA و 8 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا