خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Sajede Khatami

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/23
ارسال ها
241
امتیاز واکنش
2,088
امتیاز
203
سن
20
زمان حضور
2 روز 13 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت صد و نوزده
با رفتن ارمیا نفس عمیقی بیرون دادم و قدم سوی در برداشتم که با دیدن دوباره‌ی یلدا ابرو بالا انداخته و گفتم:
- چی شد چیزی لازم داری؟
سر به نفی تکان داد و لـ*ـب‌هایش را گوشه‌ای جمع کرد:
- نه راستش دیگه حوصلم سر رفته بود بس که صدف مدام از خریدها و سفرهایی که رفته و میخواد بره تعریف می‌کرد!
دستی به شقیقه‌هایش برد:
- اون واقعا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان ماهیت نهفته | Sajede Khatami کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، MaRjAn و -FãTéMęH-

Sajede Khatami

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/23
ارسال ها
241
امتیاز واکنش
2,088
امتیاز
203
سن
20
زمان حضور
2 روز 13 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت صد و بیست
یلدا شانه‌ای بالا انداخت:
- ولی فکر می‌کنم که دیگه وقتش باشه ها!
صدف همان‌طور که دستانش را درهم می‌برد لـ*ـب زد:
- عزیزم وقتی‌که خودت مادر بشی می‌فهمی که یه مادر نمی‌تونه اذیت شدن بچش رو ببینه!
یلدا بی حرف نگاهش کرد و خانم‌جان برای ختم این قائله همان‌طور که آب جوشیده‌ی داخل لیوان را به سوی صدف می‌گرفت گفت:
- بیا عزیزم!
صدف...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان ماهیت نهفته | Sajede Khatami کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، -FãTéMęH- و MaRjAn

Sajede Khatami

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/23
ارسال ها
241
امتیاز واکنش
2,088
امتیاز
203
سن
20
زمان حضور
2 روز 13 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت صد و بیست و یک
تک خنده‌ی غمگینش گوش‌هایم را پر کرد:
- ماهی این عجیبه که دلم برای اینکه حالم رو بپرسی تنگ شده بود؟
نگران لـ*ـب زدم:
- اتفاقی افتاده؟
آهی کشید:
- برای شنیدن صدات باید حتما اتفاق خاصی افتاده باشه؟
سر به نفی تکان دادم:
- نه اما لحنت نگرانم می‌کنه!
با صدای تحلیل رفته‌ای گفت:
- نگران نباش حالم روبراهه!
چیزی نگفتم و او بعد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان ماهیت نهفته | Sajede Khatami کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، -FãTéMęH- و MaRjAn

Sajede Khatami

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/23
ارسال ها
241
امتیاز واکنش
2,088
امتیاز
203
سن
20
زمان حضور
2 روز 13 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت صد و بیست دو
به سوی در برگشتم اما رویارویی با او چیزی بود که اصلا انتظارش را نداشتم.
جا خورده قدمی به عقب برداشته و از ترس هین کوتاهی کشیدم!
دست‌هایش را به حالت تسلیم بالا آورد و با صدای آرامی لـ*ـب زد:
- ببخشید واقعا قصد نداشتم بترسونمت!
کم کم وحشت از چشمانم رنگ باخت؛ اما فکر به اینکه آیا مکالمه‌ام با پرهام را شنیده باعث می‌شد معذب...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان ماهیت نهفته | Sajede Khatami کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، -FãTéMęH- و MaRjAn

Sajede Khatami

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/23
ارسال ها
241
امتیاز واکنش
2,088
امتیاز
203
سن
20
زمان حضور
2 روز 13 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت صد و بیست و سه
در لحظه‌ی آخر هنگامی‌که از در حیاط خارج می‌شد نگاهمان به هم رسید.
به نشانه‌ی احترام سری تکان داد و من هم با لبخندی ملیح به او نگریستم.
حالا دیگر همه رفته بودند؛ ارمیا و خانواده‌اش آخرین کسانی بودند که خانه را ترک می‌کردند.
خانم‌جان و آقاجان تا آخرین لحظه مقابل در ایستاده بودند و با لبخندی رضایت بخش به رفتن آن‌ها...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان ماهیت نهفته | Sajede Khatami کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، -FãTéMęH- و MaRjAn

Sajede Khatami

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/23
ارسال ها
241
امتیاز واکنش
2,088
امتیاز
203
سن
20
زمان حضور
2 روز 13 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت صد و بیست و چهار
دیدن آن چهره‌ی آشفته نگرانم می‌کرد؛ ابرو درهم کشیدم و مقابلش ایستادم:
- پرهام؟
نگاهش از ماشین خانم شمس که دور و دور‌تر می‌شد بر چهره‌ام نشست!
لحظاتی گنگ خیره‌ام بود؛ بی حرف و با نگاهی مشوش!
موهای خرمایی اش لشکرکشی کرده بودند بر پیشانی بلندش و آن نگاه عسلی رنگ نا امیدتر از همیشه به نظر می‌رسید؛ دیگر مطمئن بودم که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان ماهیت نهفته | Sajede Khatami کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، -FãTéMęH- و MaRjAn

Sajede Khatami

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/23
ارسال ها
241
امتیاز واکنش
2,088
امتیاز
203
سن
20
زمان حضور
2 روز 13 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت صد و بیست و پنج
با توقف ماشینی مقابلمان، اشاره‌ای به من زد و گفت:
- سوار شو!
نیم‌نگاهی به او انداختم و قدمی سوی ماشین برداشتم؛ در را برایم گشوده و با صدایی آرام لـ*ـب زد:
- خداحافظ!
نگاهی متعجب به او انداختم و بالاخره لـ*ـب‌هایم برای حرف زدن باز شدند:
- پس تو چی؟
سر به بالا پرتاب کرد:
- تنها برو!
در ماشین را بستم و گفتم:
- بدون تو؟...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان ماهیت نهفته | Sajede Khatami کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، -FãTéMęH- و MaRjAn

Sajede Khatami

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/23
ارسال ها
241
امتیاز واکنش
2,088
امتیاز
203
سن
20
زمان حضور
2 روز 13 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت صد و بیست و شش
لبخندی که روی لـ*ـب‌هایش می‌نشست قابلیت این را داشت که چهره‌اش را مغموم‌تر از قبل کند؛ آهی کشید و نگاه از من جدا کرد.
به خود جرئت دادم و به آرامی پرسیدم:
- دیشب چی باعث شده بود که حالت بد بشه؟
بی توجه به سوالم گفت:
- نظرت راجع‌ به خوردن بستنی چیه؟
نگاهم را به او سپردم و در همان حال لـ*ـب زدم:
- نمی‌خوای جواب بدی نه؟
کلاه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان ماهیت نهفته | Sajede Khatami کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، -FãTéMęH- و MaRjAn

Sajede Khatami

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/23
ارسال ها
241
امتیاز واکنش
2,088
امتیاز
203
سن
20
زمان حضور
2 روز 13 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت صد و بیست و هفت
چند روز بعد همان‌طور که خانم‌جان می‌گفت او به خانه آمد؛ در حالی‌که همان چمدان مشکی رنگ را به دنبال خود می‌کشید خاطره‌ی روز اول دیدارمان را در ذهنم تداعی می‌کرد؛ حالا می‌دانستم چرا آن روز بی مقدمه با چمدانش به اینجا آمده بود.
ایستاده بودم پشت پنجره و می‌نگریستم به او که همراه خانم‌جان طول حیاط را برای رسیدن به خانه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان ماهیت نهفته | Sajede Khatami کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشویق
Reactions: -FãTéMęH- و MaRjAn

Sajede Khatami

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/23
ارسال ها
241
امتیاز واکنش
2,088
امتیاز
203
سن
20
زمان حضور
2 روز 13 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت صد و بیست و هشت
ساعتی بعد به خواست خانم‌جان برای بردن میوه راهی اتاقش شدم؛ مقابل در نفس عمیقی کشیدم و با نشاندن لبخندی روی لـ*ـب‌هایم دستم را بالا کوبیدن در بالا بردم.
اما دستم به در نرسید وقتی که در به وسیله‌ی او کنار رفت!
نگاهمان درهم نشسته بود که بالاخره به خود آمدم و همان‌طور که به میوه‌ها چشم داده بودم گفتم:
- من... یعنی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان ماهیت نهفته | Sajede Khatami کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، -FãTéMęH- و MaRjAn
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا