نویسنده این موضوع
شمارهٔ ۲۳۷
گفتم از عشقش مگر بگریختم
خود به دام آمد کنون آویختم
گفتم از دل شور بنشانم مگر
شور ننشاندم که شور انگیختم
بند من در عشق آن بت سخت بود
سختتر شد بند تا بگسیختم
عاشقان بر سر اگر ریزند خاک
من به جای خاک آتش ریختم
بر بناگوش سیاه مشک رنگ
از عمش کافور حسرت بیختم
عاجزم با چشم رنگ آمیز او
گر چه از صد گونه رنگ آمیختم
گفتم از عشقش مگر بگریختم
خود به دام آمد کنون آویختم
گفتم از دل شور بنشانم مگر
شور ننشاندم که شور انگیختم
بند من در عشق آن بت سخت بود
سختتر شد بند تا بگسیختم
عاشقان بر سر اگر ریزند خاک
من به جای خاک آتش ریختم
بر بناگوش سیاه مشک رنگ
از عمش کافور حسرت بیختم
عاجزم با چشم رنگ آمیز او
گر چه از صد گونه رنگ آمیختم
غزلیات سنایی
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com