خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

آیاز

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/2/23
ارسال ها
113
امتیاز واکنش
1,735
امتیاز
168
محل سکونت
تبعیدگاه...
زمان حضور
2 روز 8 ساعت 40 دقیقه
نویسنده این موضوع
زمان داشت به سرعت سپری میشد و هیچکس کنترلی رو خودش نداشت. نه اشتباه می‌کنی! سامان نباید الان بمیره، نه تا وقتی که حساب همه‌ی کارهاش رو پس نداده! نمی‌ذارم به همین راحتی بمیره! سریع به همون طرف رفتم اما مثل اینکه دیر رسیدم! احمد خونین و مالین افتاده‌ بود کف زمین و سامان چاقو تو دستش بود! اما معلوم بود احمد فقط با کتک کاری به این روز...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان شرط نابودی | آیاز کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: YaSnA_NHT๛، Mobina.85، Tabassoum و 8 نفر دیگر

آیاز

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/2/23
ارسال ها
113
امتیاز واکنش
1,735
امتیاز
168
محل سکونت
تبعیدگاه...
زمان حضور
2 روز 8 ساعت 40 دقیقه
نویسنده این موضوع
با آخرین سرعت یکی یکی در اتاق‌ها رو باز می‌کردم و چشم می‌چرخوندم ببینم اونجاست یا نه هر دفعه نا امیدتر می‌شدم اعصابم بدجور خورد بود که یهو صدای جیغ یکی رو شنیدم! گوشام رو تیز کردم صدا از اتاق تهِ راهرو میومد با عجله قدم برداشتم و رفتم سمت اتاقی که از توش صدا میومد دستگیره در رو کشیدم پایین ولی در باز نشد از تو قفلش کرده بودن! دو قدم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان شرط نابودی | آیاز کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: YaSnA_NHT๛، Mobina.85، Tabassoum و 8 نفر دیگر

آیاز

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/2/23
ارسال ها
113
امتیاز واکنش
1,735
امتیاز
168
محل سکونت
تبعیدگاه...
زمان حضور
2 روز 8 ساعت 40 دقیقه
نویسنده این موضوع
با گریه بلند شد و با حال زارش روبروم ایستاد یواش با صدایی که با گریه زیاد دورگه شده بود گفت:
- نمی‌تونم بیام! حالم خوب نیست، نمی‌دونم چمه ولی سرم داره گیج میره!
با انگشت شصت و اشاره‌اش سرش رو نگه داشت! چشم‌های خمارش هر لحظه بسته و بسته تر میشد بازوهاش رو گرفتم تکونش‌ دادم ولی چشم‌هاش بسته شد و داشت می‌افتاد زمین که سریع مانعش شدم و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان شرط نابودی | آیاز کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YaSnA_NHT๛، Mobina.85، Tabassoum و 8 نفر دیگر

آیاز

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/2/23
ارسال ها
113
امتیاز واکنش
1,735
امتیاز
168
محل سکونت
تبعیدگاه...
زمان حضور
2 روز 8 ساعت 40 دقیقه
نویسنده این موضوع
قبل از اینکه بخوام حرفاش رو تحلیل کنم، سرم رو محکم چند باری تکون دام که تا دیدم واضع‌تر بشه. خمار نگاهش کردم که گفت:
- رئيس تو نباید بیشتر از این اینجا بمونی و باید هر چه زودتر از اینجا بری! دیگه اینجا موندن فایده‌ای نداره هیچکس زنده نمونده! خیلیا فرار کردن و خیلیا مُردن و از دست‌شون دادیم، پلیس‌ها خیلی زود به اینجا میان پس بهتره همین...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان شرط نابودی | آیاز کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YaSnA_NHT๛، Matiᴎɐ✼، YeGaNeH و 8 نفر دیگر

آیاز

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/2/23
ارسال ها
113
امتیاز واکنش
1,735
امتیاز
168
محل سکونت
تبعیدگاه...
زمان حضور
2 روز 8 ساعت 40 دقیقه
نویسنده این موضوع
پرهام
همین که به پایین پله‌ها رسیدم امیر رو دیدم که داشت بدو میومد به این طرف و با دیدنم از حرکت ایستاد با اخم و تعجب به من نگاه کرد بدون اینکه نزدیک‌تر بیاد از همونجا صدام کرد:
- بیا دنبالم؟ زود!
و دوید به طرف راه‌پله‌‌ی مارپیچی که به پایین راهرو ختم میشد و من نمی‌دونستم کجاست. به حرف امیر گوش کردم و دنبالش رفتم از پله‌ها که پایین...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان شرط نابودی | آیاز کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YaSnA_NHT๛، Matiᴎɐ✼، YeGaNeH و 8 نفر دیگر

آیاز

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/2/23
ارسال ها
113
امتیاز واکنش
1,735
امتیاز
168
محل سکونت
تبعیدگاه...
زمان حضور
2 روز 8 ساعت 40 دقیقه
نویسنده این موضوع
پرهام
همین که به پایین پله‌ها رسیدم امیر رو دیدم که داشت بدو میومد به این طرف و با دیدنم از حرکت ایستاد با اخم و تعجب به من نگاه کرد بدون اینکه نزدیک‌تر بیاد از همونجا صدام کرد:
- بیا دنبالم؟ زود!
و دوید به طرف راه‌پله‌‌ی مارپیچی که به پایین راهرو ختم میشد و من نمی‌دونستم کجاست. به حرف امیر گوش کردم و دنبالش رفتم از پله‌ها که پایین...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان شرط نابودی | آیاز کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YaSnA_NHT๛، Matiᴎɐ✼، YeGaNeH و 8 نفر دیگر

آیاز

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/2/23
ارسال ها
113
امتیاز واکنش
1,735
امتیاز
168
محل سکونت
تبعیدگاه...
زمان حضور
2 روز 8 ساعت 40 دقیقه
نویسنده این موضوع
- خوبه، دمت گرم. مطمئن باش خان هوای آدمایی رو داره که بهش کمک می‌کنن و خوبیه تو هم بی جواب نمی‌مونه!
حالا تندتر برون تا زودتر به مقصدی که بهت گفتم برسیدم رئیس داره از درد می‌میره، زخمش زیادی خونریزی داره.
- من چیزیم نیست! الکی شعر نگو.
و بازم خان بود که غرورش رو حتی زمانی که داشت از درد میمرد هم به رخ می‌کشید.
پام رو برای بارِ چندم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان شرط نابودی | آیاز کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YaSnA_NHT๛، Matiᴎɐ✼، YeGaNeH و 8 نفر دیگر

آیاز

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/2/23
ارسال ها
113
امتیاز واکنش
1,735
امتیاز
168
محل سکونت
تبعیدگاه...
زمان حضور
2 روز 8 ساعت 40 دقیقه
نویسنده این موضوع
رو به امیر کردم که نشسته بود کنار سامان و بازم پارچه رو روی زخمش فشار می‌داد! سر در نمیارم این چرا هیچ کاری نمی‌کنه؟
همون‌طور ایستاده و کلافه رو به عسل کردم:
- هی؟ ببین زود برو یه انبر به همراهِ ماده شوینده، پماد، گاز استریل و هر چی کمک‌های اولیه هست بیار.
رو به امیر ادامه دادم:
- باید گلوله رو دربیاریم و زخم رو ببندیم، این‌جوری با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان شرط نابودی | آیاز کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YaSnA_NHT๛، Saghár✿، Matiᴎɐ✼ و 8 نفر دیگر

آیاز

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/2/23
ارسال ها
113
امتیاز واکنش
1,735
امتیاز
168
محل سکونت
تبعیدگاه...
زمان حضور
2 روز 8 ساعت 40 دقیقه
نویسنده این موضوع
یک قدم رفتم جلو، امیر ایستاد و به یارو دست داد. خواستم بهش سلام بدم ولی یادم افتاد دستام خونیه پس سر جام ایستادم و فقط سر تکون دادم که خیلی محترمانه زیر ل*ب سلام کرد و به طرف خان رفت:
- خان؟ تو باز با خودت چیکار کردی!
نشست کنار خان که دیگه چشم‌هاش بسته بود و خواست زخم رو چک کنه امیر هم پشتش ایستاده بود:
- امیر داداشم؟ زخمش رو چرا بستی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان شرط نابودی | آیاز کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YaSnA_NHT๛، Saghár✿، Matiᴎɐ✼ و 8 نفر دیگر

آیاز

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/2/23
ارسال ها
113
امتیاز واکنش
1,735
امتیاز
168
محل سکونت
تبعیدگاه...
زمان حضور
2 روز 8 ساعت 40 دقیقه
نویسنده این موضوع
استرس توی نگاهِ عسل بیشتر شد.
وقتی با دقت عسل رو نگاه کردم هیچ کدوم از چیزهایی که احسام گفته بود رو تو صورتش ندیدم به جز اظطراب! مطمئناً احسام خیلی ریزبینه که سریع متوجه این موضوع شد.
عسل سرش رو به حالت منفی تکون داد ولی من خودم شاهد بودم که یک ساعت پیش تو چه وضعی بود! چقدر اضطراب داشت، گیج بود و توهم میزد.
- پس یک ساعت پیش چِت بود؟...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان شرط نابودی | آیاز کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YaSnA_NHT๛، Saghár✿، Matiᴎɐ✼ و 9 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا