- عضویت
- 11/2/23
- ارسال ها
- 113
- امتیاز واکنش
- 1,735
- امتیاز
- 168
- محل سکونت
- تبعیدگاه...
- زمان حضور
- 2 روز 8 ساعت 40 دقیقه
نویسنده این موضوع
از فکر بیرون اومدم و سرم رو بعد از برگردوندن به طرفش، به حالت تأیید تکون دادم.
پیرهن قهوهای رنگی که تنم کرده بودم رو تکوندم و با قدمهای محکم و مقتدر به راهم ادامه دادم. مهدی پشت فرمون نشست، خان از قبل روی صندلی کمک راننده نشست بود رایان هم عقب نشسته بود و چشمهاش رو بسته بود.
کنارش نشستم و درب رو محکم کوبیدم نبضش رو گرفتم که...
پیرهن قهوهای رنگی که تنم کرده بودم رو تکوندم و با قدمهای محکم و مقتدر به راهم ادامه دادم. مهدی پشت فرمون نشست، خان از قبل روی صندلی کمک راننده نشست بود رایان هم عقب نشسته بود و چشمهاش رو بسته بود.
کنارش نشستم و درب رو محکم کوبیدم نبضش رو گرفتم که...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان شرط نابودی | آیاز کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com