- عضویت
- 11/2/23
- ارسال ها
- 113
- امتیاز واکنش
- 1,735
- امتیاز
- 168
- محل سکونت
- تبعیدگاه...
- زمان حضور
- 2 روز 8 ساعت 40 دقیقه
نویسنده این موضوع
همونطور که موهاش تو چنگم بود اسلحهی کمریام رو از تو کمربند بیرون آوردم طبق عادتم پوزخند تمسخُرواری زدم:
- بچه حرف گوش کنی بنظر میومدی.
و با اسلحه زدم تو صورتش که صورتش از شدت ضربه به چپ متمایل شد! با پوزخند اسلحه رو یه دور، دور انگشت اشارهام چرخوندم و دوباره کارم رو تکرار کردم اما ایندفعه بلافاصله یقهاش رو گرفتم و صورت خونیش رو...
- بچه حرف گوش کنی بنظر میومدی.
و با اسلحه زدم تو صورتش که صورتش از شدت ضربه به چپ متمایل شد! با پوزخند اسلحه رو یه دور، دور انگشت اشارهام چرخوندم و دوباره کارم رو تکرار کردم اما ایندفعه بلافاصله یقهاش رو گرفتم و صورت خونیش رو...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان شرط نابودی | آیاز کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com