خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

آیاز

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/2/23
ارسال ها
113
امتیاز واکنش
1,734
امتیاز
168
محل سکونت
تبعیدگاه...
زمان حضور
2 روز 8 ساعت 40 دقیقه
نویسنده این موضوع
مهمان‌ها هر لحظه بیشتر و بیشتر می‌شدن توی جمع همه جور آدمی دیده میشد از پیرمرد پیرزن گرفته تا دختر و پسر! با لباس‌های اسپرت و مجلسی.
ایستادم و خواستم دنبال دایی بگردم که چشمم به فخری افتاد. بهترین فرصت شاید همین باشه! لبخندی زدم و به سمتش قدم برداشتم.
من خون دایی تو رگ‌هام جریان داره و از پس این کار بر میام، برای خر کردنش باید مثل...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان شرط نابودی | آیاز کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • خنده
Reactions: YaSnA_NHT๛، Mahii، Tabassoum و 9 نفر دیگر

آیاز

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/2/23
ارسال ها
113
امتیاز واکنش
1,734
امتیاز
168
محل سکونت
تبعیدگاه...
زمان حضور
2 روز 8 ساعت 40 دقیقه
نویسنده این موضوع
چشمکی بهم زد سرش رو نزدیک گوشم آورد و زمزمه کرد:
- چون کارام داره به خوبی و طبق نقشه‌ام پیش میره! ببینم کاری که بهت گفتم رو انجام دادی؟
لـ*ـب‌هاش رو از گوشم جدا کرد و منتظر پاسخ من شد که من با مظلوميت بهش نگاه کردم و چیزی نگفتم خوب گرفت که چی شده! اخمی کرد، همون موقع چشمش به یکی از شریک‌هاش افتاد که کنار یه میز گوشه‌ی سالن، با یک نفر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان شرط نابودی | آیاز کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YaSnA_NHT๛، Mahii، Tabassoum و 9 نفر دیگر

آیاز

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/2/23
ارسال ها
113
امتیاز واکنش
1,734
امتیاز
168
محل سکونت
تبعیدگاه...
زمان حضور
2 روز 8 ساعت 40 دقیقه
نویسنده این موضوع
معلوم نبود چه خواسته‌ی احمقانه‌ای از من داشته باشه برای همین باید خودم‌ رو خاص و قوی جلوه بدم تا جرعت گفتن هر خواسته‌ای رو به نداشته باشه. سریع رنگ عوض کردم خندیدم و گفتم:
- شوخی می‌کنم دیوونه! باشه بگو، چی می‌خوای؟
اخمی کرد و لبخند زد:
- یک نوشیدنی مهمون منی.
به‌قدری تعجب کردم که با عجله گفتم:
- جانم؟!
این‌دفعه نوبت اون بود بخنده ولی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان شرط نابودی | آیاز کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • خنده
Reactions: YaSnA_NHT๛، Mahii، Tabassoum و 9 نفر دیگر

آیاز

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/2/23
ارسال ها
113
امتیاز واکنش
1,734
امتیاز
168
محل سکونت
تبعیدگاه...
زمان حضور
2 روز 8 ساعت 40 دقیقه
نویسنده این موضوع
اخم کردم:
- ولی تو همچین شرطی نذاشتی؟ این بی‌انصافیه! فکر کردم یک نوع معمولیشه.
- هیچ چیزِ من معمولی نیست.
لعنتی! خیلی دیر فهمیدم. نفسم رو تو سـ*ـینه‌ام حبس کردم و یک نفس محتویات داخل لیوان رو سرکشیدم لیوان رو گذاشتم روی میز و با کلافگی گفتم:
- اَخ، طعمش افتضاحه!
خندید!، انگار خیلی خوشحال بود ولی نمی‌دونستم برای چی.
ولی تو دلم جوابش رو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان شرط نابودی | آیاز کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YaSnA_NHT๛، Tabassoum، YeGaNeH و 8 نفر دیگر

آیاز

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/2/23
ارسال ها
113
امتیاز واکنش
1,734
امتیاز
168
محل سکونت
تبعیدگاه...
زمان حضور
2 روز 8 ساعت 40 دقیقه
نویسنده این موضوع
اینم از تهدیدِ دایی! من که مطمئناً زنده از این مهمونی بیرون نمیرم، دایی با خشم از زیر دندون‌های چفت شده‌اش چیزی گفت که به‌خاطر صدای بلند آهنگ و شلوغی جمیعت نشنیدم و حتی لـ*ـب خونی هم نتونستم بکنم. لیوان توی دستش رو بیشتر توی چنگ گرفت انگار می‌خواست خشمش فروکش کنه که به یک باره لیوان شکست!
من به‌خاطر خواسته‌ی خودش دارم با کیارش بگو بخند...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان شرط نابودی | آیاز کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YaSnA_NHT๛، Tabassoum، YeGaNeH و 8 نفر دیگر

آیاز

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/2/23
ارسال ها
113
امتیاز واکنش
1,734
امتیاز
168
محل سکونت
تبعیدگاه...
زمان حضور
2 روز 8 ساعت 40 دقیقه
نویسنده این موضوع
چشم‌هام پر از اشک بودن و این دیدم رو تار کرده بود امیر دوباره سریع شیر آب رو باز کرد:
- اول باید خونِش رو بند بیارم.
دوباره دست رو زیر آب برد دایی عرق کرده بود و معلوم بود دستش بدجور درد می‌کنه اما کوچیک‌ترین ناله‌ای نمی‌کرد! امیر شیر آب رو بست ولی بازم دست دایی خونریزی داشت که با نگرانی گفت:
- لعنتی حتماً رگت رو بريده، واگرنه تا الان...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان شرط نابودی | آیاز کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YaSnA_NHT๛، Tabassoum، YeGaNeH و 8 نفر دیگر

آیاز

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/2/23
ارسال ها
113
امتیاز واکنش
1,734
امتیاز
168
محل سکونت
تبعیدگاه...
زمان حضور
2 روز 8 ساعت 40 دقیقه
نویسنده این موضوع
امیر به دوروبر نگاه کرد:
- کیارش! خان؟ نکنه کیارش عسل رو از اینجا برده باشه، چند دقیقه پیش کیارش اومده بود پیش‌مون و همون موقع که عسل از دستشوئی بیرون رفت کیارشم دنبالش رفت.
با شنیدن حرف امیر عصبی شدم احتمالش بود چون از اون حیوون هر کاری بر میومد، مثل یک شیر زخمی نعره زدم:
- لعنتی!
دستم رو مشت کردم با تموم توان زدم به دیوار و از زیر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان شرط نابودی | آیاز کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YaSnA_NHT๛، Tabassoum، YeGaNeH و 8 نفر دیگر

آیاز

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/2/23
ارسال ها
113
امتیاز واکنش
1,734
امتیاز
168
محل سکونت
تبعیدگاه...
زمان حضور
2 روز 8 ساعت 40 دقیقه
نویسنده این موضوع
با این حرفش عصبی‌تر شدم و یقه‌اش رو گرفتم.
به هیچ کس و هیچ چیزی اهمیت ندادم! اون لحظه عسل حرف اول رو برام میزد بی‌توجه به جمع، کشیدمش دنبال خودم همه با بهت‌ نگام می‌کردن، چون زورم بیشتر از احمد بود نمی‌تونست از چنگالم فرار کنه مثل یک شیر زخمی بودم و اون زمان هیچ چیزی جلو دارم نبود کشوندمش تو راهرو که خلوت بود و مثل تهِ سالن، تاریک‌تر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان شرط نابودی | آیاز کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YaSnA_NHT๛، Tabassoum، YeGaNeH و 9 نفر دیگر

آیاز

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/2/23
ارسال ها
113
امتیاز واکنش
1,734
امتیاز
168
محل سکونت
تبعیدگاه...
زمان حضور
2 روز 8 ساعت 40 دقیقه
نویسنده این موضوع
خم شدم یقه‌ا‌ش رو گرفتم و یک مشت محکم زدم تو دهنش که دهنش پر از خون شد، شروع کردم به زدنش که یه لحظه حواسم پرت شد و اون مشتی زد تو دهنم که دردم اومد ولی عادی رفتار کردم. یقه‌ا‌ش رو گرفتم بلندش کردم و تو صورتش غریدم:
- خودم می‌کشمت عوضی، زنده‌ات نمی‌ذارم!
پرهام
نشسته بودم روی مبل و پام‌ رو انداخته بودم رو اون یکی پام با کمال خونسردی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان شرط نابودی | آیاز کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: YaSnA_NHT๛، Mobina.85، Tabassoum و 8 نفر دیگر

آیاز

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/2/23
ارسال ها
113
امتیاز واکنش
1,734
امتیاز
168
محل سکونت
تبعیدگاه...
زمان حضور
2 روز 8 ساعت 40 دقیقه
نویسنده این موضوع
منتظرِ یه دعوای جانانه بودم چون خلافکارها کارشون همینه ولی یک نفر دیگه از روی صندلیش بلند شد و خطاب به اون داد زد:
- هی تو؟ اگه این‌طوره پس من چی؟ منم جون کندم تا این معامله رو جور کنم ولی الان فخریه که صاحب چندین میلیارد پول میشه، منم از حقم نمی‌گذرم!
هوم، مثل اينکه اینجا هیچکس دلِ خوشی از فخری نداره!
همه یکی یکی بلند شدن و دعوا اوج...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان شرط نابودی | آیاز کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: YaSnA_NHT๛، Mobina.85، Tabassoum و 8 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا