- عضویت
- 11/2/23
- ارسال ها
- 113
- امتیاز واکنش
- 1,735
- امتیاز
- 168
- محل سکونت
- تبعیدگاه...
- زمان حضور
- 2 روز 8 ساعت 40 دقیقه
نویسنده این موضوع
- مامان تورو خدا، حداقل به دایی بگو دست از سر من برداره چرا من باید کمک دستش باشم چرا هر جایی میره باید پیشش باشم من نمیخوام مامان، من این زندگی لعنتی رو نمیخوام!
تمام مدتی که داشتم باهاش حرف میزدم سرش رو به معنی منفی تکون میداد!
دوباره نتونستم جلوی اشکهام رو بگیرم ایندفعه بدتر زدم زیر گریه!
چقدر سخت بود... .
حتی مادرمم...
تمام مدتی که داشتم باهاش حرف میزدم سرش رو به معنی منفی تکون میداد!
دوباره نتونستم جلوی اشکهام رو بگیرم ایندفعه بدتر زدم زیر گریه!
چقدر سخت بود... .
حتی مادرمم...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان شرط نابودی | آیاز کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش: