خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
258
امتیاز واکنش
1,517
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 38 دقیقه
نویسنده این موضوع
قطره اشکی از گوشه‌ی چشم کمند سر خورد و پایین آمد.
- نصفه جون شدم تا تونستم بهشون بگم مامانم هم ناشنواست و هم حرف نمی‌زنه!
- بیا به گذشته فکر نکنیم کمندم.
کمند لـ*ـب‌هایش را بر روی هم گذاشت و زمزمه کرد:
- ولی اون رد سوختگی پشت کمر مامانم، هیچ‌وقت از یادم نمیره!
بعد از اتمام حرفش، سرش را به پشتی مبل تکیه داد و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان په ژاره | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، Tabassoum، Mobina.85 و 7 نفر دیگر

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
258
امتیاز واکنش
1,517
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 38 دقیقه
نویسنده این موضوع
گوشه‌ی لـ*ـبش را بالا داد و زمزمه کرد:
- یعنی ازدواج کرده؟
انگشتش را از روی صفحه گوشی برداشت و استوری دوم او باز شد. یک کلیپ از بنیامین بود و او برای این‌که صدای او را بشنود، صدای گوشی‌اش را بیشتر کرد. تک‌تک کلمات بنیامین همسان گذشته، خنجری شد درون قلبش!
- سلام خدمت دنبال کننده‌های عزیزم، بالاخره بنده هم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان په ژاره | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، Tabassoum، Mobina.85 و 7 نفر دیگر

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
258
امتیاز واکنش
1,517
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 38 دقیقه
نویسنده این موضوع
بعد از اتمام خواندنش، با آستین لباسش اشک‌هایش را پاک کرد و دکمه‌ی ارسال پست را زد. ثانیه‌ای بعد، حین این‌که پست را استوری می‌کرد، از روی زمین برخاست.
آب دماغش را بالا کشید و با پیچیدن صدای درب خانه درون‌ گوشش، قید ایستادن در اتاق را زد و از درب رد شد.
قامت پدرش را که دید، لبخند بر روی لـ*ـب نشاند و دم عمیقی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان په ژاره | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و MaRjAn

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
258
امتیاز واکنش
1,517
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 38 دقیقه
نویسنده این موضوع
علی سکوت کرد و به غذا خوردنش ادامه داد و کمند، تنها دم عمیقی گرفت تا بغض نشسته در گلویش، پایین رود.
- دیگه نمی‌خوای بری مؤسسه آبرنگ؟
کمند بدون این‌که سرش را بالا بیاورد، تنها به بازی کردن با غذایش ادامه داد و لـ*ـب زد:
- نه.
- چرا؟
قلب کمند از تپش ایستاد. به دلیلی که برای نرفتن می‌بایست بیاورد، فکر نکرده بود...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان په ژاره | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و MaRjAn

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
258
امتیاز واکنش
1,517
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 38 دقیقه
نویسنده این موضوع
- چرا؟
با شنیدن صدای مردانه‌ای، سرش را به آرامی چرخاند و با دو گوی مشکی رنگ روبه‌رو شد. پلک آرامی زد و سپس، به تابلوی مؤسسه‌ای که در روبه‌رویش قرار داشت، چشم دوخت و گفت:
- عجیبه دیگه!
مرد که گویا، حرف کمند را به درستی متوجه نشده بود، مجدد تکرار کرد:
- چرا؟
- چون یه طرف این خیابون، مثل رنگین کمون پر از رنگه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان په ژاره | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و MaRjAn

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
258
امتیاز واکنش
1,517
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 38 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
راضی کردن پدرش، از آن‌چه که فکر می‌کرد راحت‌تر بود و او حال، روبه‌روی کمد اتاقش ایستاده و به دنبال مانتوی مناسبی می‌گشت.
دستش را جلو برد و دانه‌ به‌ دانه مانتوها را به سمت جلو هدایت کرد. می‌خواست امروز خودش باشد. برای همین، ساده‌ترین مانتویی که در کمد داشت را بیرون کشید و به سمت آینه گام برداشت.
مانتو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان په ژاره | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و MaRjAn

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
258
امتیاز واکنش
1,517
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 38 دقیقه
نویسنده این موضوع
آن‌قدر سریع قدم برمی‌داشت که وقتی به جلوی مؤسسه رسید، نفس‌ نفس می‌زد. دستش را بر روی قلبش گذاشت و نفس عمیقی کشید.
- مشکلی پیش اومده؟
چشم‌های کمند درشت شد و به آرامی به پشت سرش نگاه کرد. مرد مکانیکی که دو روز پیش او را دیده بود، پشت سرش قرار داشت. سریع دستش را پایین انداخت و حین این‌که نگاهش را از خال روی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان په ژاره | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و MaRjAn

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
258
امتیاز واکنش
1,517
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 38 دقیقه
نویسنده این موضوع
دختر با شنیدن این حرف، خودش را بر روی صندلی چرخ‌دار انداخت و دست‌هایش را در هم گره زد.
- صبر کنین باهاشون تماس بگیرم.
کمند به آرامی سرش را تکان داد و دختر، دستش را به سمت تلفن سیاه رنگ روی میز، دراز کرد و حین این‌که مشغول گرفتن شماره‌ای بود، کمند به سمت پنجره گام برداشت و به آن طرف خیابان، جایی که مکانیکی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان په ژاره | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و MaRjAn

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
258
امتیاز واکنش
1,517
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 38 دقیقه
نویسنده این موضوع
نگاه کمند بین منشی و مرد در نوسان بود و مانده بود که چه بگوید. برای همین تنها به زدن لبخندی کوتاه اکتفا کرد و نگاه توبیخ‌گرانه مرد را به منشی نادیده گرفت.
بعد از سکوت چند دقیقه‌ای، مرد دم عمیقی گرفت و گفت:
- بفرمایید.
سپس به سمت درب اتاق مدیریت گام برداشت و کمند با مکث کوتاهی به دنبالش به راه افتاد‌. فضای...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان په ژاره | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و MaRjAn

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
258
امتیاز واکنش
1,517
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 38 دقیقه
نویسنده این موضوع
مرد کلافه دستش را میان موهایش فرو برد و زمزمه کرد:
- بذارید آخرش رو بگم بهتون، خواهرم فوت کرد و چون علاقه‌ی زیادی به هنر داشت و یکی از آرزوهاش این بود که یه مؤسسه طراحی داشته باشه، من این‌جا رو تاسیس کردم!
کمند سرش را پایین انداخت و زیر لـ*ـب زمزمه کرد:
- متأسفم، خدا رحمتشون کنه.
- ممنون.
سکوت چند ثانیه‌ای که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان په ژاره | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و MaRjAn
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا