- عضویت
- 3/2/22
- ارسال ها
- 259
- امتیاز واکنش
- 1,519
- امتیاز
- 178
- محل سکونت
- نورِماه!
- زمان حضور
- 2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
با قلبی که اندکی حال خوب نصیبش شده بود، نی را به لـ*ـبهایش نزدیک کرد و تمام آبمیوه را یک نفس سر کشید.
بعد از اتمام آبمیوهاش، آنرا درون سطل زبالهی سبزرنگی که کنارش قرار داشت انداخت.
دیوانه شده بود، وگرنه کدام آدم عاقلی بعد از شنیدن کلی حرف، اینگونه لبخند میزد؟
موهای ریخته شده بر پیشانیاش را به داخل...
بعد از اتمام آبمیوهاش، آنرا درون سطل زبالهی سبزرنگی که کنارش قرار داشت انداخت.
دیوانه شده بود، وگرنه کدام آدم عاقلی بعد از شنیدن کلی حرف، اینگونه لبخند میزد؟
موهای ریخته شده بر پیشانیاش را به داخل...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان په ژاره | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: