خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
258
امتیاز واکنش
1,517
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 38 دقیقه
نویسنده این موضوع
کمند دست مشت شده‌اش را باز کرد و نفس عمیقی کشید. کاش می‌توانست قید همه چیز را بزند و از این مؤسسه دور شود، آن‌قدر دور که حتی اسمش را هم بر روی کاغذهای تبلیغاتی نبیند.
گامی به جلو برداشت و تقریباً کنار بنیامین ایستاد. قدش تا کنار بینی خوش فرم او می‌رسید و از این بابت راضی بود، راضی از این‌که قرار نیست از...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان په ژاره | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، FaTeMeH QaSeMi، YeGaNeH و 5 نفر دیگر

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
258
امتیاز واکنش
1,517
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 38 دقیقه
نویسنده این موضوع
بر روی صندلی که متعلق به معلم بود نشست و فضای اتاق را زیر نظر گرفت. فکر چشم‌های بنیامین از سرش بیرون نمی‌رفت و حتی نمی‌توانست به درستی تمرکز کند.
با شنیدن صدای در، نفس عمیقی کشید و سرش را به راست چرخاند. دو‌ دختر جلوی در ایستاده بودند، حین این‌که از روی صندلی بلند می‌شد، لبخندی بر روی لـ*ـب نشاند و گفت:
- خوش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان په ژاره | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، FaTeMeH QaSeMi، YeGaNeH و 5 نفر دیگر

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
258
امتیاز واکنش
1,517
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 38 دقیقه
نویسنده این موضوع
برخلاف خواسته‌اش، انگشت شستش را بر روی لیست پخشی قرار داد که متعلق به خواننده‌های دیگر بود.
صدای خواننده که به گوشش رسید، گوشی را روی میز گذاشت و با برداشتن قلم‌مو، چیزی را کشید که قلبش می‌گفت.
***
یک هفته از رفتنش به مؤسسه می‌گذشت. همه‌چیز ظاهراً خوب بود، اما در باطن ذهنش پی مادری بود که می‌بایست پنج روز...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان په ژاره | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، FaTeMeH QaSeMi، YeGaNeH و 5 نفر دیگر

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
258
امتیاز واکنش
1,517
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 38 دقیقه
نویسنده این موضوع
کمند بدون این‌که پلک بزند به او خیره شد، هم متوجه شد چه می‌گوید و هم نه.
تمام نیرویش را در عضلات گردنش جمع و سرش را به سمت چپ متمایل کرد. دست بنیامین از روی گونه‌اش برداشته شد و نفس حبس شده‌اش را آزاد کرد. زبانی بر روی لـ*ـب‌هایش کشید و گفت:
- یعنی چی؟
بنیامین دست‌هایش را درون جیب شلوارش مخفی کرد و حین این‌که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان په ژاره | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، FaTeMeH QaSeMi، YeGaNeH و 4 نفر دیگر

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
258
امتیاز واکنش
1,517
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 38 دقیقه
نویسنده این موضوع
این تاخیر از بنیامینی که به سر وقت رسیدن اهمیت می‌داد، بعید بود.
استرس به جانش افتاد و با خیال این‌که ممکن است اتفاقی برایش رخ داده باشد، گوشی‌اش را از روی میز برداشت و بعد از زدن رمزش، انگشت اشاره‌اش را بر روی شماره‌ی بنیامین نگه داشت.
همین‌ که صدای دومین بوق را شنید، شاخه‌ی گل رزی جلوی صورتش قرار گرفت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان په ژاره | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، FaTeMeH QaSeMi، YeGaNeH و 4 نفر دیگر

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
258
امتیاز واکنش
1,517
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 38 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
پاهایش را بر روی هم انداخت و به صفحه‌ی چتش با بنیامین چشم‌ دوخت. برخلاف همیشه، جمعه‌هایی که صرف خانه‌ی ماه‌جبین می‌شد را با بودن کنار پدربزرگ نمی‌گذراند؛ داخل حیاط نشسته بود و با بنیامین چت می‌کرد. باد گرم تابستان میان درخت انگور پیچید و آن‌ها را تکان داد، اما او آن‌قدر سرگرم بنیامین و حرف‌هایش شده بود...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان په ژاره | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، FaTeMeH QaSeMi، YeGaNeH و 4 نفر دیگر

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
258
امتیاز واکنش
1,517
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 38 دقیقه
نویسنده این موضوع
کمند به فکر فرو رفت و اولین چیزی که به ذهنش رسید را به زبان آورد.
- اگه بره چی؟
زهرا دستش را جلو آورد و بر روی دست او گذاشت. سرش را کمی خم کرد تا بتواند چشم‌های کمند را به راحتی ببیند. برق اشک چشم‌های کمند از نگاهش دور نماند، لبخند دلگرم‌ کننده‌ای به او زد و گفت:
- قرار نیست بخاطر نگه داشتن آدم‌ها توی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان په ژاره | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، FaTeMeH QaSeMi، YeGaNeH و 4 نفر دیگر

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
258
امتیاز واکنش
1,517
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 38 دقیقه
نویسنده این موضوع
کمند لبخند روی لـ*ـبش را امتداد داد و بدون این‌که صبحانه بخورد از خانه بیرون آمد. سکوت خیابان را دوست داشت، چون می‌توانست به راحتی در دنیای فکر و خیال خودش غرق شود.
مچ دستش را بالا آورد و به عقربه‌های ساعت چشم‌ دوخت. هنوز دو ساعت وقت داشت تا راس ده به مؤسسه برسد. برای همین تصمیم گرفت به بازار برود و با خرید...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان په ژاره | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، FaTeMeH QaSeMi، YeGaNeH و 4 نفر دیگر

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
258
امتیاز واکنش
1,517
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 38 دقیقه
نویسنده این موضوع
گامی به راست برداشت و تا خواست از پشت در فاصله بگیرد، شنیدن اسمش از زبان بنیامین باعث شد ثابت بایستد.
- آره کمند.
گوش‌هایش تیز شدند تا مکالمه‌ای که ظاهراً به او مربوط بود را بشنود. صدای دخترانه‌ای به گوشش خورد و ثانیه‌ای بعد، صاحب آن صدا را تشخیص داد؛ بهار.
- مطمئنی؟
هوم کشیده‌ای که بنیامین گفت باعث شد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان په ژاره | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، FaTeMeH QaSeMi، YeGaNeH و 4 نفر دیگر

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
258
امتیاز واکنش
1,517
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 38 دقیقه
نویسنده این موضوع
سرش را به چپ چرخاند و با دیدن پله‌های جلوی بانک، بدون مکث به سمت‌شان حرکت کرد و روی آن‌ها نشست. نگاه خیره‌ی آدم‌هایی که به بانک می‌رفتند، برایش مهم نبود، چون فقط جسمش در آن‌جا حضور داشت.
دستمالی از جیب کیفش بیرون آورد و با آن نم زیر چشم‌هایش را پاک کرد. خسته بود و دلش آ*غو*ش ماه‌جبین را می‌خواست، اما از...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان په ژاره | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، FaTeMeH QaSeMi، YeGaNeH و 4 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا