- عضویت
- 3/2/22
- ارسال ها
- 259
- امتیاز واکنش
- 1,519
- امتیاز
- 178
- محل سکونت
- نورِماه!
- زمان حضور
- 2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
چانهاش را بر روی شانهی مرضیه قرار داد و گفت:
- دلم برات تنگ شده بود.
مرضیه دستش را پشت کمر کمند گذاشت و با مهربانی ذاتیاش لـ*ـب زد:
- منم همینطور، عجیبه بوی رنگ نمیدی.
تکخندهای کرد و از آ*غو*ش مرضیه بیرون آمد، نگاهش را به کابینتهای قهوهای دوخت و گفت:
- قبل از اینکه بیایم مامانم مجبورم کرد یه چند ساعتی...
- دلم برات تنگ شده بود.
مرضیه دستش را پشت کمر کمند گذاشت و با مهربانی ذاتیاش لـ*ـب زد:
- منم همینطور، عجیبه بوی رنگ نمیدی.
تکخندهای کرد و از آ*غو*ش مرضیه بیرون آمد، نگاهش را به کابینتهای قهوهای دوخت و گفت:
- قبل از اینکه بیایم مامانم مجبورم کرد یه چند ساعتی...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان په ژاره | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: