خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
کوله‌ش رو روی شونه‌ش درست می‌کنه و جلوتر از من قدم برمی‌داره. پلاستیک توی دستم رو جابه‌جا می‌کنم و پشت سر صبا قدم برمی‌دارم. برخلاف چند دقیقه قبل، نگاهم رو بین مردم نمی‌چرخونم تا فرد آشنایی که چشم انتظار دیدنش بودم رو ببینم.
اون پیامک تمام ذهنم رو درگیر خودش کرده و فرصت حضور احساسی که توی قلبم حاکم بود رو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، YeGaNeH، MaRjAn و یک کاربر دیگر

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
پلاستیک رو روی ترازوی دیجیتالی کنارش می‌ذاره و بعد از وزن کردن سبزی‌ها به سمت سبد سیرها می‌ره.
نگاهم رو به اطراف بازار می‌چرخونم. تمام مغازه‌ها بسته‌ان و تنها مغازه‌ای که توی این راسته باز، همین مغازه‌ست‌.
- بفرمایید خانوم.
کارت رو به سمت زن می‌گیرم و پلاستیک‌ها رو با یک دست برمی‌دارم. بعد از گفتن رمز و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، YeGaNeH و M O B I N A

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
دستم رو مُشت می‌کنم و نگاه پُر از نفرتم رو بهش می‌دوزم. یزدان ماسکش رو روی صورتش می‌زنه و قدمی به جلو برمی‌داره. نفسم رو توی سـ*ـینه‌م حبس می‌کنم، روی پاشنه‌ی پا می‌چرخم و به سمت ورودی بازار پرواز می‌کنم.
سرم رو پایین می‌ندازم و تندتند قدم برمی‌دارم تا یزدان بهم نرسه. با دیدن تابلوی کوچه‌مون، ثابت سرجام...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، YeGaNeH و M O B I N A

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
لبخندی روی لـ*ـب‌هام می‌نشونم و بعد گیره‌ای از داخل جعبه بیرون میارم و به موهام می‌زنم.
کتاب اقتصادم رو از روی میز برمی‌دارم و صفحه‌ی اولش رو باز می‌کنم. ناخودآگاه چشمم به آی‌دی می‌خوره که ترنم خیلی وقت پیش داخل کتابم نوشته بود و ازم خواسته بود پیج طرف رو چک کنم.
دکمه‌های مانتوم رو باز می‌کنم و گوشیم رو از...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، YeGaNeH و M O B I N A

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
بدون این‌که جوابی بدم تنها با چشم‌های اشک‌آلود به صفحه‌ی چت چشم می‌دوزم. یزدان هم‌چنان درحال تایپه و قلب من انگار توی دهنم داره می‌تپه. فکر این‌که چه درخواستی می‌تونه ازم داشته باشه از سرم بیرون نمی‌ره و باعث می‌شه به دیوار گچی روبه‌روم نگاه کنم و توی فکر فرو برم!
با قفل شدن صفحه، سریع گوشی رو به دست...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، YeGaNeH و M O B I N A

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
نگاه حاج بابا به سمت دستم کشیده می‌شه و تنها به تکون دادن سرش اکتفا می‌کنه.
در اتاق کناری رو باز می‌کنه و با قدم‌های آروم وارد اتاق می‌شه. دستم رو به گردنم می‌کشم و بعد به سمت آشپزخونه قدم برمی‌دارم.
صبا درحال ریختن چایی توی استکان‌های کمر باریکه و مامان پلاستیک‌های سبزی رو روی میز می‌ذاره.
دستی به داخل...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، YeGaNeH و M O B I N A

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
کف دستم رو روی زمین می‌زارم و بلند می‌شم. به اطراف اتاق نگاه می‌کنم و با لرزیدن گوشی توی دستم، چشم از دیوارهای ترک خورده می‌گیرم و به اسم لاتین ترنم که روی صفحه گوشی نقش بسته، خیره می‌شم.
انگشت اشاره‌م رو روی آیکون سبز رنگ قرار می‌دم و بعد سلام می‌کنم. صدای پُر از ناز ترنم توی گوشم می‌پیچه و برخلاف تصورم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، YeGaNeH و M O B I N A

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
مامان کنارم می‌شینه و شروع به ریختن عدس‌پلو داخل بشقاب‌ها می‌کنه. صبا به صفحه‌ی تلویزیون چشم دوخته و حاج بابا تمام حرکاتمون رو زیر نظر گرفته.
مثل همیشه بشقاب اول جلوی حاج بابا قرار می‌گیره و بشقاب بعدی هم سهم صبا می‌شه. با قرار گرفتن بشقاب جلوم، قاشق رو به دست می‌گیرم و کمی برنج‌ها رو زیر و رو می‌کنم. با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، YeGaNeH و M O B I N A

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
با شنیدن صدای پیام گوشی، دستم رو به سمتش می‌برم و به پیام ترنم که روی صفحه‌ی قفل نقش بسته بود خیره می‌شم.
- وقتشه با اکانت اینستاگرامت، یه‌کاری کنی تا بابات مجبور بشه با خواسته‌ت کنار بیاد!
گوشه‌ی لـ*ـبم رو گاز می‌گیرم، رمز گوشی رو می‌زنم و وارد چت ترنم می‌شم. اگه می‌فهمید که دیگه اکانتی ندارم چی‌کار می‌کرد؟...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، YeGaNeH و M O B I N A

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
به پهلو می‌چرخم و به باندی که دور دستم پیچیده شده بود نگاه می‌کنم. انگشت اشاره‌ام رو روی باند می‌کشم و ذهنم به زمانی‌که هومان این باند رو دور دستم پیچید پرواز می‌کنه.
لبخند روی لـ*ـبم عمیق‌تر می‌شه، پلک‌هام رو می‌بندم و نفس عمیقی می‌کشم. حس می‌کنم ادکلن هومان درون ریه‌هام حبس شده و من هربار، با هر تنفس بوی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، YeGaNeH و M O B I N A
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا