خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
جلوی آیینه می‌ایستم و شال فندقی رنگم رو رو سرم مرتب می‌کنم. موهای بیرون اومده‌ام از شالم رو کمی به داخل می‌فرستم و لبخند رضایت روی لـ*ـبم نقش می‌بنده.
صدای پیامک گوشیم باعث میشه که دل از آیینه بکنم و به سمت میز قدم بردارم.
آستین لباس مشکی رنگم رو بالا می‌کشم و بعد گوشی رو از روی میز برمی‌دارم. وارد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، YeGaNeH و M O B I N A

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
با قلبی که لبریز از حس خوب شده، پیامش رو باز می‌کنم و می‌نویسم «ممنون». انگشت شستم رو روی دکمه‌ی ارسال می‌ذارم و قبل از این‌که پیام رو ارسال کنم، یه سوال توی ذهنم جرقه می‌خوره. شماره‌ی من رو از کجا پیدا کرده بود؟
گوشه‌ی لـ*ـبم رو به دندون می‌گیرم و بعد نوشته‌ام رو پاک می‌کنم و سریع می‌نویسم:
- شماره‌ی من رو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، YeGaNeH و M O B I N A

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
بدون این‌که نگاهم رو از زن‌ها بردارم میگم:
- صابر کجاست؟
پوزخند صدا دار صبا به گوشم می‌خوره و کمی بعد میگه:
- با حاج بابا رفت مغازه.
آهان آرومی زمزمه می‌کنم و از درخت فاصله می‌گیرم. با دیدن چهره‌ای آشنا، لبخند واقعی روی لـ*ـبم می‌شینه. از کنار زن همسایه رد میشم و به یاسمن که جلوی در ایستاده بود نگاه می‌کنم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، YeGaNeH و M O B I N A

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
دستم رو روی قلبم می‌ذارم و سریع به سمت نشیمن قدم برمی‌دارم.
یاسمن مشغول دیدن عکس‌های رو دیواره و متوجه‌ی حضور من نمیشه. لبخند زورکی روی لـ*ـبم قرار میدم و دست‌هام رو توس سـ*ـینه‌ام جمع می‌کنم.
نفس عمیقی می‌کشم تا ذهنم از هرچی که شنیده بود پاک بشه و بعد از آروم شدن تپش قلبم، میگم:
- من به این دیوار میگم، دیوار...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، YeGaNeH و M O B I N A

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
با پیچیدن صدای بسته شدن در اتاق، سریع سرم رو به سمت راهرو می‌چرخونم. صبا با لبخندی که من خوب می‌دونم دلیلش چیه، بی‌توجه به حضور من و یاسمن وارد آشپزخونه میشه.
- صبا بود؟
سرم رو به معنی تایید تکون میدم و لـ*ـب می‌زنم:
- متاسفانه!
تک خنده‌ی یاسمن به گوشم می‌خوره، چشم از در آشپزخونه می‌گیرم و حین این‌که شالم رو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، YeGaNeH و M O B I N A

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
دست یاسمن رو توی دستم گرفتم و به سمت در حرکت کردیم.
با باز شدن در، هوای سرد خودش رو بهم می‌رسونه و لرز به بدنم می‌ندازه.
- خوبی؟
لبخند مصنوعی روی لـ*ـبم می‌نشونم و میگم:
- آره.
دمپایی‌هام رو می‌پوشم و مامان با دیدن من، صداش رو بلند می‌کنه و میگه:
- صنم بیا این سینی رو ببر پخش کن.
ماسکی که داخل جیب سارافونم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، YeGaNeH و M O B I N A

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
آهسته زیر لـ*ـب زمزمه می‌کنم:
- الهی زبونت از وسط دو نصف بشه تا دیگه نتونی بگی فرزندم.
یاسمن نگاهش رو به سمت راست می‌چرخونه و میگه:
- سلام بابابزرگ.
دهنم از تعجب باز می‌مونه و نگاهم بین یاسمن و یزدان در گردشه. یاسمن دستش رو پشت کمرم می‌ذاره و میگه:
- تو برو من الان میام.
نگاهی به فاصله‌ی باقی مونده تا کوچمون...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، YeGaNeH و M O B I N A

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
با حرص لـ*ـب می‌زنم:
- کاملا واضحه!
نفسم رو عصبی بیرون می‌فرستم و بعد وارد آشپزخونه میشم. ماسکم رو با خشونت از روی صورتم برمی‌دارم و باعث میشه گوشواره‌ام به بند ماسک گیر کنه و گوشم کشیده بشه.
شالم رو از روی سرم برمی‌دارم و سعی می‌کنم با آرامش گوشواره رو از بند ماسک جدا کنم. بعد از جدا شدن گوشواره، ماسک رو روی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، YeGaNeH و M O B I N A

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
دست‌گیره‌ی در رو پایین می‌کشم و بدون مکث دمپایی‌هام رو می‌پوشم. سرم رو بالا میارم و یاسمن رو می‌بینم که جلوی در ایستاده و مشغول خداحافظی کردنه.
با لبخند به سمتش میرم و بـ*ـغلش می‌کنم. سرم رو روی شونه‌اش می‌ذارم و میگم:
- دلم برات تنگ میشه.
دست‌هاش رو پشت کمرم می‌ذاره و با خنده میگه:
- قول میدم زود به زود بهت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، YeGaNeH و M O B I N A

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
- ولی ترنم من خیلی می‌ترسم!
ترنم کتاب تاریخ توی دستش رو می‌بنده و به سمت من می‌چرخه.
سرش رو کنار گوشم میاره و آروم می‌گه:
- این‌قدر بزدل نبودی صنم، این‌کار از تیغ زدن روی دستت هم آسون‌تره.
نگاهی به اطراف کلاس می‌ندازم و بعد لـ*ـب می‌زنم:
- یک هفته از آشنایی من و هومان می‌گذره و من همش به این فکر می‌کنم که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، YeGaNeH و M O B I N A
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا