خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
چادر روی سرش رو کمی جلوتر می‌کشه و بعد دستش رو جلو میاره و لُپم رو محکم می‌کشه. یک دفعه عقب گرد می‌کنه و وارد اتاق می‌شه، کنجکاو به داخل اتاق نگاهی انداختم.
فرش سرمه‌ای رنگی کف اتاق پهن شده بود و روی دیوار نزدیک در، عکس مادر یاسمن گذاشته شده بود. مادری که وقتی هفت سالش بود توی آتیش سوخت و اون رو تنها...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، M O B I N A، فاطمـ♡ـه و 4 نفر دیگر

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
حاج بابا استارت ماشین رو می‌زنه و‌ بعد توی خیابون دور‌ می‌زنه. ماسکم رو پایین می‌کشم و چادرم رو روی شونه‌م می‌ندازم.
زیر چشمی نگاهی به حاج بابا می‌ندازم، دست‌های بزرگ و گندمی رنگش رو روی فرمون گذاشته بود و چینی بین ابروهای پُرپشت و مشکی رنگش داده بود. کنار چشم‌های کشیدش چندتا چروک افتاده بود. هراز گاهی طبق...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، M O B I N A، فاطمـ♡ـه و 4 نفر دیگر

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
- باشه.
ظرف میوه رو جلوی حاج بابا می‌ذارم و با تعجب می‌گم:
- راست میگی حاج بابا؟
توی چشم‌های قهوه‌ای حاج بابا نگاه می‌کنم و دنبال ردپایی از تردید می‌گردم؛ اما هیچی نمی‌بینم. کنار میز، روی زمین می‌شینم و با شک نگاهم رو بین مامان و حاج بابا می‌چرخونم. مامان دستی به روسری بلند سفیدش می‌کشه و بعد میگه:
-...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، M O B I N A، فاطمـ♡ـه و 4 نفر دیگر

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
سرم رو به معنی تایید تکون میدم و بعد دستم رو به سمت کشو دراز می‌کنم و بعد از باز کردنش گوشیم رو از داخلش بیرون میارم.
مثل همیشه سریع اینترنتش رو روشن می‌کنم و بعد کمی منتظر می‌مونم تا سیل پیام‌ها بیاد.
به صفحه‌ی گوشی خیره می‌مونم تا پیامی از جانب ترنم برام ارسال شه؛ اما ناامید نگاهم رو از گوشی می‌گیرم و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، M O B I N A، فاطمـ♡ـه و 4 نفر دیگر

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
چادرم رو روی شال خاکستری رنگم مرتب می‌کنم و بعد خم می‌شم و بندهای کفش‌های مشکیم رو می‌بندم.
- صنم دیگه سفارش نکنم.
از روی چادر دستم رو به جیب مانتوم می‌کشم و بعد از این‌که مطمئن میشم گوشیم سرجاشه به چشم‌های مضطرب مامان نگاه می‌کنم و می‌گم:
- چشم مامان مراقبم.
با بلند شدن صدای در، دستم رو برای مامان به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، Matiᴎɐ✼، M O B I N A و 4 نفر دیگر

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
نشستن عرق روی کمرم رو به خوبی احساس می‌کنم و دست ثنا رو محکم‌تر می‌گیرم.
نگاهی به اطراف می‌ندازم، میزهای شیشه‌ای با صندلی‌های فیروزه‌ای رنگ روی پارکت‌های قهوه‌ای کافه چیده شده بودن و روی میز کنار پنجره دوتا دختر نشسته بودن که صدای نفس کشیدنشون هم به گوش نمی‌رسید.
- خوش آمدید.
نگاهم رو از قطره‌های بارونی که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، M O B I N A، فاطمـ♡ـه و 2 نفر دیگر

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
چنگال فیروزه‌ای رنگ رو روی بشقاب شیشه‌ای می‌ذارم و دستم رو به سمت لیوان نسکافه می‌برم. با دوتا دستم لیوان رو برمی‌دارم و اون رو جلوی چشمم میارم. روی لیوان یک‌متن نوشته بود، با لبخندی که کُنج لـ*ـبم نشسته بود می‌گم:
- ثنا نگاه روی لیوان‌هاشون نوشته داره.
ثنا با تعجب لیوان نسکافه‌اش رو بررسی می‌کنه و بعد می‌گه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، Matiᴎɐ✼، M O B I N A و 3 نفر دیگر

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
فضای کافه رو به یاد میارم و باز ذهنم به سمت چشم‌های مشکی که من رو از عالم و آدم جدا کرده بودن می‌ره.
- کجایی صنم؟
«هوم» زیر لـ*ـب می‌گم و بعد تمام حواسم رو به نوشته‌ی روی تابلویی که بالای سرم قرار داره می‌دم. سرم رو کمی متمایل می‌کنم و نوشته‌ی روی تابلو رو می‌خونم و بعد می.گم:
- این‌جا کار می‌کنی؟
سر ثنا به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، Matiᴎɐ✼، M O B I N A و 3 نفر دیگر

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
به چشم‌هام که تنها عضو قابل رویت روی صورتم بودن نگاه می‌کنم. حس عجیبی توی چشم‌هام موج می.زد، انگار توی چشم‌هام صدها چراغ روشن شده و قصد خاموش شدن نداشتن.
شالم رو از روی سرم برمی‌دارم و روی میز روبه‌روم می‌ذارم. دستی به موهای فرم می‌کشم و دوباره به آیینه چشم می‌دوزم.
- مهدیس جون کارم رو شروع کنم؟
زن جوانی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، Matiᴎɐ✼، M O B I N A و 3 نفر دیگر

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
خورشید گوشه‌ی آسمون نشسته بود و تا آغاز جدال ماه و خورشید زمان خیلی زیادی باقی نمونده بود. هوای بهمن‌ ماه رو دوست داشتم، سردیش به استخون آدم نفوذ می‌کرد و جون تازه‌ای به آدم می‌بخشید.
خیابون خالی از هرگونه ازدحام بود و همه‌ چی دست به دست هم داده تا حالم خوب باشه.
به روبه‌رو نگاه می‌کنم و با دیدن تابلوی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، Matiᴎɐ✼، M O B I N A و 3 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا