خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

ماهی!

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
214
امتیاز واکنش
1,164
امتیاز
153
محل سکونت
میان کلمات(:
زمان حضور
2 روز 12 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
آخرین دونه سیب رو می‌شورم و بعد شیر آب رو می‌بندم. دست‌هام رو به دهنم نزدیک می‌کنم و با بخار دهنم سعی می‌کنم از سردی دست‌هام کم کنم. با صدای باز شدن در، موهام رو به داخل شالم می‌فرستم و بعد آب‌کش رو بر‌می‌دارم. با دیدن سایه‌ی حاج بابا، سرجام می‌ایستم و منتظر به در خیره میشم. صدای احوال پرسی حاج بابا به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، ~MOBÍNA~، !~Fatemeh zarei~! و 4 نفر دیگر

ماهی!

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
214
امتیاز واکنش
1,164
امتیاز
153
محل سکونت
میان کلمات(:
زمان حضور
2 روز 12 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
لباسم رو تنم می‌کنم و بعد از اتاق میرم بیرون. حاج بابا مثل همیشه جلوی تلویزیون نشسته بود و صبا مشغول انداختن سفره بود. نگاهم رو از حاج بابا می‌گیرم و وارد آشپزخونه میشم و بشقاب سبزی و پارچ دوغ رو برمی‌دارم و بعد تو سفره می‌ذارم. حاج بابا از رو مبل بلند میشه و بعد سر سفره می‌شینه. نفس عمیقی می‌کشم و از ته...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، ~MOBÍNA~، !~Fatemeh zarei~! و 4 نفر دیگر

ماهی!

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
214
امتیاز واکنش
1,164
امتیاز
153
محل سکونت
میان کلمات(:
زمان حضور
2 روز 12 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
کلافه پوفی می‌کشم و به آخرین بازدید ترنم نگاه می‌کنم. آنلاین بود و پیام من رو سین نزده بود. گوشه لـ*ـبم رو گاز می‌گیرم و اینترنت گوشی رو خاموش می‌کنم و چشم‌هام رو می‌بندم. بعد از یک روز خسته کننده نیاز داشتم به یک استراحت زیاد. پتو رو، رو خودم می‌کشم و به خواب میرم.
***
- صنم بلند شو کلی کار داریم.
چشم راستم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، ~MOBÍNA~، !~Fatemeh zarei~! و 4 نفر دیگر

ماهی!

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
214
امتیاز واکنش
1,164
امتیاز
153
محل سکونت
میان کلمات(:
زمان حضور
2 روز 12 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
ذهنم پر می‌کشه به اتفاق امروز و حرف حاج بابا، با این‌که آسیبی ندیده بودم؛ اما حرفی که حاج بابا زد مثل این بود که با چوب محکم تو سرم زده باشه. بغض بدی تو گلوم جا خوش می‌کنه. تا حالا ندیدم که حاج بابا طرف من‌ رو بگیره حتی اگه من مقصر نباشم! آرزوی این‌که حاج بابا هوام رو مثل بقیه پدرها داشته باشه رو می‌بایست...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، ~MOBÍNA~، !~Fatemeh zarei~! و 4 نفر دیگر

ماهی!

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
214
امتیاز واکنش
1,164
امتیاز
153
محل سکونت
میان کلمات(:
زمان حضور
2 روز 12 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
دستی به کش موهام می‌کشم و بعد اون‌ها رو محکم می‌کنم و از آشپزخونه بیرون میرم و به مامان نگاه می‌کنم. برقی که تو چشم‌های مامان بود غیرقابل انکار بود. وارد اتاق میشم و گوشیم رو، از رو تـ*ـخت برمی‌دارم. اینترنتش رو، روشن می‌کنم و باز سیل پیام‌ها سرازیر میشه. وارد واتس‌آپ میشم و بعد چت ترنم رو باز می‌کنم. مثل...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، ~MOBÍNA~، !~Fatemeh zarei~! و 4 نفر دیگر

ماهی!

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
214
امتیاز واکنش
1,164
امتیاز
153
محل سکونت
میان کلمات(:
زمان حضور
2 روز 12 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
ظرف شیرینی رو، رو میز می‌ذارم و بعد رو مبل رو‌به‌رو خاله می‌شینم. دوقولو‌های خاله درحال بالا و پایین پریدن بودن و ثنا دختر بزرگ خاله با مامان مشغول حرف زدن بود. نگاهی به لباس‌های تنم می‌اندازم، جوراب شلواری مشکی رنگی زیر دامن سرمه‌ای رنگم پوشیده بودم. لباس سرمه‌ای رنگی هم پوشیده بودم که بلندیش تا رو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، ~MOBÍNA~، !~Fatemeh zarei~! و 4 نفر دیگر

ماهی!

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
214
امتیاز واکنش
1,164
امتیاز
153
محل سکونت
میان کلمات(:
زمان حضور
2 روز 12 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
از رو مبل بلند میشم و بعد راهم رو‌ به سمت آشپزخونه کج می‌کنم. وارد آشپزخونه میشم و دستم‌ رو به زیر شالم می‌رسونم و کمی اون رو آزاد می‌کنم. احساس خفگی بهم دست داده بود، به سمت یخچال میرم و بطری آب رو بیرون میارم؛ سر بطری رو باز می‌کنم و بعد بدون این‌که لیوان بردارم از سر بطری آب می‌خورم. با پشت دستم به دهنم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، ~MOBÍNA~، !~Fatemeh zarei~! و 4 نفر دیگر

ماهی!

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
214
امتیاز واکنش
1,164
امتیاز
153
محل سکونت
میان کلمات(:
زمان حضور
2 روز 12 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
صبا قدمی به جلو برمی‌داره و بعد آروم میگه:
- دعواشون نشه.
دستم رو به پیشونیم می‌کشم و آروم لـ*ـب می‌زنم:
- سابقه دعوا نداشتن!
با شنیدن صدای پا، از ادامه دادن حرفم صرف نظر می‌کنم و بعد به سمت ظرف‌های رو کابینت میرم و بشقاب‌های گل سرخی رو برمی‌دارم و داخل کمد می‌ذارم.
- صنم، لباس‌هات رو بپوش باید بریم جایی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، ~MOBÍNA~، !~Fatemeh zarei~! و 4 نفر دیگر

ماهی!

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
214
امتیاز واکنش
1,164
امتیاز
153
محل سکونت
میان کلمات(:
زمان حضور
2 روز 12 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
تو کوچه پس کوچه‌های ذهنم دنبال شخصی به نام یاسمن می‌گردم و درنهایت دوجفت چشم آهویی به یاد میارم که متعلق به یاسمن بود. با یادآوری خال بالای لـ*ـبش، دقیق‌تر صورتش رو به یاد میارم و بعد گوشه چادرم رو جمع می‌کنم و میگم:
- ببخشید که نشناختمتون.
ماسک رو صورتش رو پایین می‌کشه و بعد میگه:
- خدا ببخشه دخترم، یاسمن هم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، ~MOBÍNA~، !~Fatemeh zarei~! و 4 نفر دیگر

ماهی!

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
214
امتیاز واکنش
1,164
امتیاز
153
محل سکونت
میان کلمات(:
زمان حضور
2 روز 12 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
چادر رو سرش رو کمی جلوتر می‌کشه و بعد دستش رو جلو میاره و لُپم رو محکم می‌کشه. یک دفعه عقب گرد می‌کنه و وارد اتاق میشه، کنجکاو به داخل اتاق نگاهی انداختم.
فرش سرمه‌ای رنگی کف اتاق پهن شده بود و رو دیوار نزدیک در، عکس مادر یاسمن گذاشته شده بود. مادری که وقتی هفت سالش بود تو آتیش سوخت و اون رو تنها گذاشت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، ~MOBÍNA~، !~Fatemeh zarei~! و 4 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا