
- عضویت
- 3/2/22
- ارسال ها
- 214
- امتیاز واکنش
- 1,164
- امتیاز
- 153
- محل سکونت
- میان کلمات(:
- زمان حضور
- 2 روز 12 ساعت 14 دقیقه

نویسنده این موضوع
آخرین دونه سیب رو میشورم و بعد شیر آب رو میبندم. دستهام رو به دهنم نزدیک میکنم و با بخار دهنم سعی میکنم از سردی دستهام کم کنم. با صدای باز شدن در، موهام رو به داخل شالم میفرستم و بعد آبکش رو برمیدارم. با دیدن سایهی حاج بابا، سرجام میایستم و منتظر به در خیره میشم. صدای احوال پرسی حاج بابا به...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,

آخرین ویرایش توسط مدیر: