درخواست ♧ انتقال به متروکه و بازگردانی کتاب ♧

~PARLA~ · 4/9/20

Bita.shayan گفت:
سلام. لطفا تاپیک رمانم رو به متروکه انتقال بدین.

در حال تایپ - رمان ماهِ آسمانِ عشق | بیتا شایان کاربر انجمن رمان ۹۸

آیدان دختری که هیچ محبتی از پدر و مادرش ندیده و اصلاً از شرایط زندگیش راضی نیست. با ضربه‌ی آخری که از خانواده‌ش می‌خوره، تصمیم می‌گیره مسیر زندگیش رو از اون‌ها جدا کنه؛ امّا نمی‌دونه با این تصمیم بزرگی که گرفته چه سرنوشتی در انتظارشه.

forum.roman98.com

با سلام؛
طبق قوانین جدید، تاپیک رمان شما قفل شد!
موفق باشید.

~PARLA~ · 4/9/20

Noushin_salmanvandi گفت:
سلام. درخواست انتقال رمانم به متروکه.

در حال تایپ - رمان گاردنیا | نوشین سلمانوندی کاربر انجمن رمان98

او، خود دیوانگی است. من مجنونش شده‌ام و او لیلی‌ام! من فرهادش شده‌ام و او شیرینم! پریچهر من، می‌دانی که آلوده به گناهم و تو قدیسه‌ی پاکی... پا به قلمروی سیاهم گذاشتی و ای کاش می‌دانستی که ما از قبل‌‌ترها، محکوم به این راهیم.

forum.roman98.com

با سلام؛
طبق قوانین جدید، تاپیک رمان شما قفل شد!
موفق باشید.

~PARLA~ · 4/9/20

Melika Kakou گفت:
در حال تایپ - رمان پایان شب سیه | MELIKA_K کاربر انحمن۹۸

در این جهان پر هیاهو، مردمانی در جای‌جای، این جهانند، که زندگی‌هایشان پر از آشوب و حکمی واجب است! در این خطوطی ناهمواری که درحال نوشتن آن هستم، با زندگی افرادی آشنا میشوید که شاید گاهی از کنار آن‌ها رد شده باشید!

forum.roman98.com

سلام، در خواست انتقال به متروکه رمان پایان شب‌سیه رو داشتم

با سلام؛
طبق قوانین جدید، تاپیک رمان شما قفل شد!
موفق باشید.

~PARLA~ · 4/9/20

Vahide.s.shefakhah گفت:
سلام، لطفا رمان راز نیمه ماه رو به متروکه منتقل کنید، باتشکر

با سلام،
رمان شما به جز پنج پارت ابتدایی به متروکه منتقل شد!
موفق باشید!

~PARLA~ · 4/9/20

ستاره لطفی گفت:
ســلام بره متروکه لطفا.

در حال تایپ - رمان میانبر به تباهی | ستاره لطفی کاربر انجمن رمان 98

موج‌های زندگی‌شان تا پیش از آن سفرِ خانوادگی به آرامی در جریان بودند؛ اما آن سفرِ خانوادگی چون زلزله‌‌ای مخرب بر سر زندگی‌شان فرود آمد و حکم ویرانی بر زیر و بم زندگی‌شان زد.

forum.roman98.com

با سلام،
رمان شما به جز پنج پارت ابتدایی به متروکه منتقل شد!
موفق باشید!

~PARLA~ · 4/9/20

Awrezoo گفت:
سلام خسته نباشید!
رمان سه ابر تباهکار به متروکه انتقال داده بشه!

در حال تایپ - رمان سه ابر تباهکار | Awrezoo (گل سرخ) کاربر انجمن رمان98

این داستان روایتگر زندگی سه دانشجوی رشته شیمی می‌باشد. این سه دانشجو با کمک هم دیگر دارویی را اختراع می‌کنند که با خوردن قطره‌ای از آن می‌توان تا روزها بدون وقفه و خوردن غذا کار کرد. آن‌ها اجازه نمی‌دهند این راز افشا شود و شروع می‌کنند به ساختن تهجیزات عجیب و غریب! آن‌ها از یک دانشجوی عادی تبدیل...

forum.roman98.com

با سلام؛
طبق قوانین جدید، تاپیک رمان شما قفل شد!
موفق باشید.

elnaź вαnσσ · 5/9/20

درخواست انتقال به متروکه
رمان الهه تلنگر

در حال تایپ - رمان الهه تلنگر | elnaź вαnσσ کاربر انجمن رمان۹۸

خطای چه کسی بود؟ من تاوان کار چه کسی را پس دادم؟ پدرم؟ مادرم؟ خطایشان چه بود؟ تقصیر چه کسی بود؟ او؟ آری... تقصیر آن زن بود. آن زن لعنتی و... تنها یک تلنگر و جهان من فروپاشید. تلنگری که از کسی خوردم که روزی عشقم بود... چطور توانستی؟ چطور توانستی اینقدر بی‌تفاوت باشی؟ این تلنگر بود که مرا الهه...

forum.roman98.com

~PARLA~ · 5/9/20

elnaź вαnσσ گفت:
درخواست انتقال به متروکه
رمان الهه تلنگر

در حال تایپ - رمان الهه تلنگر | elnaź вαnσσ کاربر انجمن رمان۹۸

خطای چه کسی بود؟ من تاوان کار چه کسی را پس دادم؟ پدرم؟ مادرم؟ خطایشان چه بود؟ تقصیر چه کسی بود؟ او؟ آری... تقصیر آن زن بود. آن زن لعنتی و... تنها یک تلنگر و جهان من فروپاشید. تلنگری که از کسی خوردم که روزی عشقم بود... چطور توانستی؟ چطور توانستی اینقدر بی‌تفاوت باشی؟ این تلنگر بود که مرا الهه...

forum.roman98.com

با سلام،
رمان شما به جز پنج پارت ابتدایی به متروکه منتقل شد!
موفق باشید!

Noushin_salmanvandi · 5/9/20

انتقال به متروکه.

در حال تایپ - رمان واله‌ ی مدهوش | نوشین سلمانوندی کاربر انجمن رمان 98

مرا واله می‌خوانند، مثل مجنونی که در پی شیدایش است! او، تمامش برای من است، مثل یک زندانی و من زندان‌بانش. به چنگش می‌گیرم، به بو می‌کشمش و در حصارم پنهانش می‌کنم. بال‌های سیاهم را می‌گسترانم بر روح پاکش. من شیطان و او فرشته... تمامش متعلق به من است.

forum.roman98.com

~PARLA~ · 5/9/20

Noushin_salmanvandi گفت:
انتقال به متروکه.

در حال تایپ - رمان واله‌ ی مدهوش | نوشین سلمانوندی کاربر انجمن رمان 98

مرا واله می‌خوانند، مثل مجنونی که در پی شیدایش است! او، تمامش برای من است، مثل یک زندانی و من زندان‌بانش. به چنگش می‌گیرم، به بو می‌کشمش و در حصارم پنهانش می‌کنم. بال‌های سیاهم را می‌گسترانم بر روح پاکش. من شیطان و او فرشته... تمامش متعلق به من است.

forum.roman98.com

با سلام،
رمان شما به جز پنج پارت ابتدایی به متروکه منتقل و قفل شد.
موفق باشید!

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

مدیر ارشد بازنشسته

مدیر ارشد بازنشسته

مدیر ارشد بازنشسته

مدیر ارشد بازنشسته

مدیر ارشد بازنشسته

مدیر ارشد بازنشسته

اخراج شده

مدیر ارشد بازنشسته

نگارشگر انجمن

مدیر ارشد بازنشسته

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین