خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Awrezoo

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/20
ارسال ها
230
امتیاز واکنش
1,285
امتیاز
228
زمان حضور
13 روز 1 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
بهترین انجمن رمان نویسی| دانلود رمان
نام اثر: سه ابر تباهکار
نام نویسنده: گل سرخ
نام ناظر: Narín✿
ژانر: جنایی-پلیسی، علمی-تخیلی
خلاصه:
این داستان روایتگر زندگی سه دانشجوی رشته شیمی می‌باشد. این سه دانشجو با کمک هم دیگر دارویی را اختراع می‌کنند که با خوردن قطره‌ای از آن می‌توان تا روزها بدون وقفه و خوردن غذا کار کرد. آن‌ها اجازه نمی‌دهند این راز افشا شود و شروع می‌کنند به ساختن تهجیزات عجیب و غریب! آن‌ها از یک دانشجوی عادی تبدیل می‌شوند به یک تباهکار! و زندگی مردمان بی‌گنـ ـاه را به خطر می‌اندازند!


در حال تایپ رمان سه ابر تباهکار | Awrezoo (گل سرخ) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: M O B I N A، YeGaNeH، Narín✿ و 27 نفر دیگر

Awrezoo

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/20
ارسال ها
230
امتیاز واکنش
1,285
امتیاز
228
زمان حضور
13 روز 1 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
بهترین انجمن رمان نویسی| دانلود رمان
سخن نویسنده:
با عرض سلام خدمت خوانندگان عزیز!
قبل از هرچیز دیگری باید بگویم که امیدوارم از رمان جدید سه ابر تباهکار خوشتون بیاد و دوسش داشته باشید.
این رمان اختصاصی رمان98 می‌باشد و هرگونه کپی برداری شرعاً حرام است!
"درپناه‌حق یاعلی"
مقدمه:
و آن‌گاه که سه قاتل در راستای خیابان‌ها قدم برمی‌دارند و هیچ کس از وجود آنان با خبر نیست؛ آن ابر تباهکاران، ترس را در وجود تک‌تک مردم زنده می‌کنند و ناعدالتی آنان، گریبانگیر مردم بی گناهی خواهد شد که مرگ را بخاطر این سه پذیرا بوده‌اند!


در حال تایپ رمان سه ابر تباهکار | Awrezoo (گل سرخ) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: M O B I N A، YeGaNeH، Narín✿ و 24 نفر دیگر

Awrezoo

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/20
ارسال ها
230
امتیاز واکنش
1,285
امتیاز
228
زمان حضور
13 روز 1 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
بهترین انجمن رمان نویسی| دانلود رمان
الیاس:
به تیرداد و آراز که با دقت داشتن فرمول ها را اجراء می‌کردند، نگاه نمودم. بعد از ساعت ها کار، بالاخره به نتیجه‌ای که منتظرش بودم؛ رسیدیم.
آن دارو بالاخره ساخته شد! شکر که
تیرداد و آراز روی دارو کار کردند؛ وگرنه من دست تنها که نمی‌توانستم این دارو را به وجود بیاورم. دستم را روی شانه‌ی تیرداد قرار دادم و با لبخند گفتم:
- دمت گرم
تیرداد اگه فرمول‌های تو نبود، قطعا ما نمی‌تونستیم این دارو رو بسازیم.
به سمت
آراز که با اخم به گوشی‌اش خیره شده بود گفتم:
- آراز؟!
با همان اخم سرش را بالا آورد و با تای ابروی بالا انداخته‌ای گفت:
- بله؟
به سمتش قدم برداشتم و روبه‌رویش ایستادم و گفتم:
- چرا تو خودتی پسر؟!
با عصبانیت گوشی‌اش را به سمت دیوار پرتاب کرد که هزار تیکه شد. سوالی نگاهش کردم که با غیض غرید:
- دارم برات!
با چهره سوالی به او خیره شدم که چشم‌های سرخش روی صورت من منعکس شد. کمی از عصبانیتش خوابید ولی باز هم از خشم می‌لرزید. آرام از او پرسیدم:
- آراز دارم بهت می‌گم چی‌شده؟!
با غیض گفت:
- ماه‌پری بود؛ نامزدم؟
با کمی مکث گفتم:
- خب؟!
بغض گلویش را درید! این را از به زور پایین فرستادن سیبک گلویش فهمیدم. رفیقم بود؛ داداشم بود حتی از تنی بهتر! آرام و با بغض گفت:
- داره با پسرعموم، آرتان بودها یادته؟ داره با اون... اون...
نامزد می‌کنه.
شوکه شده، یک قدم به عقب برداشتم. تنها بود و حالا نامزدش که از جان خودش هم برایش عزیزتر بود، دارد با رقیبش یعنی؛ آرتان ازدواج می‌کند؛ این یعنی ته نابودی! افسوس که کاری از دستم برنمی‌آید، وگرنه دریغ نمی‌کردم.


در حال تایپ رمان سه ابر تباهکار | Awrezoo (گل سرخ) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: M O B I N A، YeGaNeH، Narín✿ و 24 نفر دیگر

Awrezoo

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/20
ارسال ها
230
امتیاز واکنش
1,285
امتیاز
228
زمان حضور
13 روز 1 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
بهترین انجمن رمان نویسی| دانلود رمان
آراز با بغض نالید:
- تو که می‌دونی چقدر دوستش داشتم، ولی اون گفت که
آرتان بیشتر به سطح خانواده‌اش می‌خوره و من رو فقط برای ذخیره نگه‌ داشته بوده و در اصل عاشق آرتان بوده.
دیگر از این شوکه‌‌کننده‌تر وجود نداشت!
ماه‌پری که همیشه می‌گفت جانش به جان آراز بند است و نمی‌تواند لحظه‌ای را بدون او سر کند این‌گونه قلب آراز را هزار تیکه کرد! درست مثل آن موقعی شد که دلسا مرا تنها گذاشت و به خاک سپرده شد. با یادآوری آن خاطره دردناک زانو هایم سست شد و همان‌جا بر روی زمین افتادم.
***
تبسمی کردم و به سمت
دلسا که توی آن لباس به رنگ گلبهی می‌درخشید رفتم. دلسا دختری نبود که صد قلم لوازم آرایش داشته باشد؛ تنها لوازم آریشی او ریمل و سفید کننده و رژ گلبهی‌ای بود که آن‌ها را در مجالس استفاده می‌کرد. اما الان مثل فرشته‌ها شده بود! موقع آمدنش از آرایشگاه چنان خیره‌اش بودم که فیلم‌بردار شاکی شده بود! اما باز هم من چشم از او برنداشتم. اگر لحظه‌ای باشد که نخواهم از یادم برود، این لحظه بود. به او که رسیدم، دستان سرد و بی‌جان دلسا را به گرمای دستان خویش دعوت کردم. لبخندی به او زدم و به او در رد شدن از پل آرایشگاه کمک کردم.
***
"ساعت دوازه شب"
همه مهمان‌ها رفته بودن جزء اعضای خانواده من و دلسا و
آراز و تیرداد. والدینمان به قصد قربانی به مقصد خانه به راه افتادند؛ ولی ما دونفر و آراز و تیرداد، ایستاده بودیم و تقریبا آخرین نفرات بودیم. روبه آراز کردم و با تبسمی که آن روز ها مهمان چهره‌ام شده بود، گفتم:
- دمت‌گرم که همیشه با بودنت خوشحالم کردی!
لبخندی مهمان صورتش شد، گفت:
- داداش این کم‌ترین کاری بود که می‌تونستم انجام بدم.
روی شانه‌اش کوبیدم و گفتم:
- رفاقتت و عشقه!

آراز مردانه مرا به سمت خودش کشید. مردانه او را گرفتم. بعد از آراز، تیرداد را... بعد از خداحافظی که با آن دو داشتم، برگشتم و با جای خالی دلسا روبه‌رو شدم!


در حال تایپ رمان سه ابر تباهکار | Awrezoo (گل سرخ) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: M O B I N A، YeGaNeH، Narín✿ و 20 نفر دیگر

Awrezoo

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/20
ارسال ها
230
امتیاز واکنش
1,285
امتیاز
228
زمان حضور
13 روز 1 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
بهترین انجمن رمان نویسی| دانلود رمان
دلسا کجا رفت؟! به سمت خیابان رفتم و با دیدن دلسا که دست در دست...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سه ابر تباهکار | Awrezoo (گل سرخ) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: M O B I N A، YeGaNeH، Narín✿ و 20 نفر دیگر

Awrezoo

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/20
ارسال ها
230
امتیاز واکنش
1,285
امتیاز
228
زمان حضور
13 روز 1 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سه ابر تباهکار | Awrezoo (گل سرخ) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: M O B I N A، YeGaNeH، Narín✿ و 19 نفر دیگر

Awrezoo

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/20
ارسال ها
230
امتیاز واکنش
1,285
امتیاز
228
زمان حضور
13 روز 1 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
بهترین انجمن رمان نویسی | دانلود رمان
خواستم به سمت آن دو بروم که صدای جیغی مانع از حرکتم شد. با تعجب به پشت سر خود برگشتم و با دیدن دختر تقریبا درشت اندامی به معنای واقعی کلمه، فکم بر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سه ابر تباهکار | Awrezoo (گل سرخ) کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: M O B I N A، YeGaNeH، Narín✿ و 19 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا