خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

رمان چطوره؟

  • خوب

  • عالی

  • متوسط

  • خوشم نمیاد


نتایج فقط بعد از شرکت در نظرسنجی قابل رویت است.

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
116
امتیاز واکنش
1,609
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت سی و یکم
چندین ساعت بود که بی هدف در خیابان‌ها چرخ میزد
به اینده‌ای که انگار در مه‌ای غلیظ پوشانده شده بود فکر میکرد و به پدری که مرده بود و او قرار بود برایش خودش را به تباهی بکشاند.
به اردلانی که برعکس قبل به این نتیجه رسیده بود که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، نگار 1373 و 9 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
116
امتیاز واکنش
1,609
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت سی و دو
باران شروع به باریدن کرده بود و آسمان هم غرش میکرد...ابرها هم با غرش آسمان بیشتر شیون می‌کردند و اشک می‌ریختند
او از باران و صدای رعد و برق خاطره خوشی نداشت...یاد همان روزی می‌افتاد که پدرش دمِ در خانه سودابه پیاده‌اش کرد و بهش قول داد تا فردا صبح به دنبالش بیاید...همان روزی که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، نگار 1373 و 9 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
116
امتیاز واکنش
1,609
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت سی و سه
دست‌هایش را روی آسفالت کشید و سعی کرد بلند شود که دوباره روی زمین افتاد و آن زخم سطحی هم عمیق شد مانند دردی که در قلبش پیچیده بود.
گوشی‌اش را از جیب پالتویش درآورد و شماره نوشین را گرفت؛
- معلوم هست تو کجایی؟
- نوشین میتونی بیای دنبالم؟
- چرا؟چیزی شده؟
شارژ گوشی‌اش رو به اتمام بود و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، نگار 1373 و 9 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
116
امتیاز واکنش
1,609
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت سی و چهار
- ۱۰‌سالم بود...رفته بودم تولد
انقدر خوشحال بودم که دوست داشتم بال دربیارم پرواز کنم...
تو یکی از اتاقا با دوستم ساغر داشتم بازی می‌کردم که یه آن در اتاق باز شد و عمم با یه حال بد اومد تو...ساغر و فرستاد بیرون و ...
بغض‌ سرش را بلند کرده...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، نگار 1373 و 9 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
116
امتیاز واکنش
1,609
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت_35
به چهره درهم رفته اردلان نگاه کرد و دستش را زیر چانه‌اش گذاشت
تصمیمش برای رفتن قطعی شده بود...باید به نرگس زنگ می‌زد و باهاش حرف می‌زد...دوست صمیمی سودابه که برای او کم از مادر نداشت.
- تو نمیای تو؟
در همین چند روز چقدر راحت شده بود با اردلان...
- چرا تو برو منم میام.
- باشه
از ماشین پیاده شد و لنگان به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، نگار 1373 و 8 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
116
امتیاز واکنش
1,609
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت_36

- چطوری تونستین؟
شهرزاد زودتر از اردلان به خودش آمد و از آ*غو*ش او بیرون امد
- هیچی اونطور که تو فکر میکنی نیست...زود قضاوت نکن .
مضخرف! او در واقع به نوشین خیـ*ـانت کرده بود...همان روزی که لـ*ـب‌هایش را گذاشت روی لـ*ـب‌های اردلان به نوشین خیـ*ـانت کرد...همان روزی که عشق واقعی را در چشمان و رفتارهای نوشین دید و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، نگار 1373 و 8 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
116
امتیاز واکنش
1,609
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت_37
- گمشو وسایلتو جمع کن از این خونه برو بیرون...
دیگر چقدر می‌توانست تحقیر شود؟چقدر می‌توانست بدبخت شود جلوی چشمان اردلان و نوشین
- ببخش.
- تو که می‌گفتی اشتباه برداشت میکنم...قضاوت میکنم...واسه کهر نکردت شرمنده‌ای؟
جوابش تنها لبخند تلخی شد که روی لـ*ـب‌هایش نشست.
صورتش طوری شده بود که هر بینننده‌ای را...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، نگار 1373 و 8 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
116
امتیاز واکنش
1,609
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت_38
از ماشین پیاده شد و دستش را به نشانه خداحافظی تکان داد.
اردلان دستش را بالا برد و در عرض چند ثانیه ماشینش ناپدید شد.
تقصیرِ خودش بود...آن سیلی هم نوش جونش
اما آن حرف‌ها هم حقش بودء؟
نوشین می‌دانست با حرف‌هایش چطور جیگرش را سوزانده؟
زنگ خانه سودابه را فشرد و مانتویش را کمی جلو کشید تا پارگی شلوارش معلوم نشود...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، نگار 1373 و 8 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
116
امتیاز واکنش
1,609
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت_39
- اونوقت اینجا به مغزت هوا نمیخوره؟
- نه...تا موقعی که تو بالا سرم وایسی و بخوای قصه ۱۰ سال پیش و که هزار بار برام تعریف کردی و دوباره تعریف کنی نه به مغزم هوا میخوره و نه میتونم آماده شم برای انتقامی که خودت براش ۱۰ سال تمام گوشمو پر کردی و به جای عروسک بازی نقشه کشیدنُ یادم دادی.
- همه اون کارا برای خودت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، نگار 1373 و 8 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
116
امتیاز واکنش
1,609
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت_40

بعد از دو بوق صدای مهربان و دلنشین نرگس پیچید در گوشش؛
- چه عجب...تو یادی از ما کردی.
- ببخشید بخدا درگیر بودم.
- تو گفتیو منم باور کردم...اون موقع‌ها که بچه بودی خاله نرگس از دهنت نمی‌افتاد الان سال به سال حالمو میگیری.
امشب حوصله نداشت و او هم افتاده بود روی دنده حرف زدن؛
- نه بابا این چه حرفیه...من...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، نگار 1373 و 7 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا