خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

رمان چطوره؟

  • خوب

  • عالی

  • متوسط

  • خوشم نمیاد


نتایج فقط بعد از شرکت در نظرسنجی قابل رویت است.

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
116
امتیاز واکنش
1,609
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت_41

لباس‌هایش را بی آنکه تا بزند در چمدان گذاشت
- پس واقعا میخوای بری.
نگاهش را به سودابه داد که دست به سـ*ـینه در چارچوب در ایستاده بود
زیپ چمدان را بست و هلش داد گوشه اتاق؛
- اره...
- نظر من مهم نی؟
- اگر نظرت هنوز اینه که بشینم اینجا و به اون انتقام و پلان‌های مضخرفی که از بچگی تو ذهنم چیدی فکر کنم...نه مهم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، نگار 1373 و 6 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
116
امتیاز واکنش
1,609
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت_42

گوشی‌اش زنگ می‌خورد و او حتی توان نداشت تا انگشتانش را تکان دهد و آن آیکون سبز رنگ را فشار دهد.
اکنون از همه چیز و همه کس نفرت داشت...حتی از خودش و حتی از پدری که قهرمان زندگی‌اش بود.
انگار بعد از چندین سال مغزش تازه یادش افتاده بود گلایه کند از پدری که به قولش عمل نکرد و او را در این دنیای بی درو پیکر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، نگار 1373 و 6 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
116
امتیاز واکنش
1,609
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت_43

با دردی که در بدنش پیچید چشم باز کرد.
گلویش میسوخت و نتیجه خوابیدن روی سرامیک‌ همین هم می‌شود.
دستش را بندِ دیوار کرد و از روی زمین بلند شد...گوشی‌اش را برداشت و به تماس‌های نرگس که همه‌اشان بی‌جواب مانده بود خیره شد.
شماره‌اش را گرفت و صدایش را روی آیفون گذاشت تا هم با او حرف بزند و هم لباس‌هایش را در...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، نگار 1373 و 6 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
116
امتیاز واکنش
1,609
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت_44

چمدان را دستش گرفت و نگاه بیروحش را برای آخرین بار چرخاند در خانه‌ای که تا به الان هیچ خوشی‌ای را برایش رقم نزده بود.
سودابه ساکت نشسته بود روی مبل و انگار فهمیده بود هر چقدر هم که حرف بزند بی‌فایده است.
- خدافظ.
بی‌آنکه جواب سودابه را بدهد در را باز کرد و چمدان را روی زمین کشید...
چه خوب که راحت می‌توانست...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، نگار 1373 و 5 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
116
امتیاز واکنش
1,609
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت_45

نفس عمیقی کشید و به نورِ خوشید که مستقیم در چشم‌هایش نفوذ کرده بود نگاه کرد.
همه چیز از همین الان تغییر کرده بود...حتی تابش خورشید!
سوار ماشین شد و آهنگ شادی را پلی کرد.
مانند دیوانه‌ها با اهنگ می‌خواند و سرش را تکان میداد...
اما یک آن انگار کسی یک تو دهنی محکم زد به خوشی‌های الکی‌اش که جای آن خنده‌ها را...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، نگار 1373 و 5 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
116
امتیاز واکنش
1,609
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت_46

حال می‌توانست بهتر نفس بکشد...
دیگر از آن شهر نحس خارج شده بود و پا در خاک کشور دیگری گذاشته بود.
اصلا انگار اینجا هوا هم طور دیگری بود...
چشم‌هایش را در فرودگاه چرخاند به دنبال رادمان...
- شهرزاد خانم؟
سرش را برگرداند و با دیدن رادمان لبخندی زد؛
- سلام
- سلام...چمدونتونو بدید به من.
- نه مرسی خودم میا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، نگار 1373 و 5 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
116
امتیاز واکنش
1,609
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت_47

- شهرزاد خانم؟
تمام توانش را ریخت در زبانش و با صدایی که انگار از قعر چاه می‌آمد گفت:
- خوبم.
دوروغ محض بود...رو به مرگ بود و دم از خوب بودن میزد.
پاهایش را روی زمین گذاشت و دست‌هایش را روی کاپوت ماشین گذاشت
دنیا دور سرش میچرخید و او حتی برای اینکه یک قدم دیگر بردارد ناتوان بود.
- کمک کنم؟
دستش را در...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، نگار 1373 و 5 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
116
امتیاز واکنش
1,609
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت_48

به قرص و لیوانی که جلویش گرفته شده بود نگاه کرد.

- اینو بخورید شایو حالتونو بهتر کنه.
دست‌های لرزانش را جلو برد و قرص و گرفت و بدون آب قورتش داد.

هرچند که حالش با یک قرص خوب نمی‌شد...تنها چیزی که به کارش می‌آمد ذره‌ای خوشی و خنده‌هایی از ته دل بود که آنها هم همچون رویایی محال بودند.
زانویش را بـ*ـغل کرد و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، نگار 1373 و 5 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
116
امتیاز واکنش
1,609
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت_49

دست‌هایش را پیچاند دور تنش و سرش را روی زانویش گذاشت.

- نمیخواین بیاین تو؟

سرش را بالا گرفت و با چشمانی که در اثر سر درد ریز شده بود به رادمان نگاه کرد

- نه ممنون.
- نمیشه که تا خود صبح اینجا بمونین...هوا سرده!

لبخند خسته‌ روی لـ*ـبش انگار معنای زندگی را لابه لای غم و غصه پیدا کرده بود...
زهی خیال...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، نگار 1373 و 5 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
116
امتیاز واکنش
1,609
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 17 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت_50

متکا را روی گوش‌هایش گذاشت و سعی کرد دوباره بخوابد
- شهرزاد خانم؟
نفس کلافه‌ای کشید و با حرص متکا را پرت کرد گوشه اتاق...
- میام الان.
صدایش خش دار بود و حکایت از گریه‌های بی حدو مرز دیشبش داشت.
در دریایِ چشمانش انگار خون ریخته بودند و صورتش هم ورم کرده بود.
وضعش به هیچ عنوان خوب نبود و نمی‌دانست با این...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، نگار 1373 و 5 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا