خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

رمان چطوره؟

  • خوب

  • عالی

  • متوسط

  • خوشم نمیاد


نتایج فقط بعد از شرکت در نظرسنجی قابل رویت است.

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
117
امتیاز واکنش
1,613
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و یکم
دست‌هایش به لرزش افتاده بود و همه چیز با اتفاق‌هایی که بارها و بارها در ذهن مرورشان کرده بود تفاوت داشت.
کمرش را به میز تکیه داد...چندان به زانوهایش‌ اعتماد نداشت...انقدر سست شده بودند که امکان داشت در چنین موقعیت حساسی تنهایش بگذارند و او را پخش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، نگار 1373 و 17 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
117
امتیاز واکنش
1,613
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و دوم
قلب‌ها سازی را به دست گرفته بودند که صدایش کر کننده و ناموزون بود.
اردلان با دستش گردن شهرزاد را فشرد و تنش را بیشتر محصور کرد در میان قفسی که با دستانش درست کرده بود.
و فقط خدا می‌دانست که او چه عذاب سنگینی را متحمل می‌شود...پسرِ جلال در...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، نگار 1373 و 17 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
117
امتیاز واکنش
1,613
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و سوم
با صدای پیامک به صفحه گوشی‌اش نگاه کرد؛
-(سلام،فردا بیا به این آدرس....)
مردمک چشم‌هایش را در حدقه چرخاند و کلافه تایپ کرد؛
- باشه)
هیچوقت فکر نمی‌کرد پسرِ جلال انقدر زود وا دهد...آنچنان که برای او نوشین را دور بزند و لـ*ـب بچسباند به لبان او و تنش را حبس کند میان دست‌ها و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، نگار 1373 و 17 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
117
امتیاز واکنش
1,613
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و چهارم
- شهرزاد...شهرزاد
چشمانش را باز کرد و گردن گرفته‌اش را کمی تکان داد
- چرا اینجا خوابیدی؟
هنوز موقعیتش را درک نکرده بود و گنگ به اطراف نگاه می‌کرد
- ساعت چنده؟
اولین چیزی که به ذهنش رسید سوال کردن درباره عقربه‌های ساعتی بود که این چند وقت دست و دلبازی می‌کردند در خرج کردن...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، نگار 1373 و 17 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
117
امتیاز واکنش
1,613
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و پنجم
در اتاق را باز کرد و گردن درناکش را فشرد.
چندین ساعت خوابیدن آنهم به صورت نشسته بدنش را به شدت کوفته کرده بود و الان به هیچ چیزی به اندازه یک دوش آب گرم احتیاج نداشت.

بندِ تاپ صورتی رنگش روی شانه‌اش افتاده بود و خدا لعنتش کند که برای این انتقام تمام خط قرمز‌ها را زیر سوال...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، نگار 1373 و 15 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
117
امتیاز واکنش
1,613
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست. و ششم
تمام وجودش خستگی را فریاد می‌زدند و چشمانش هم کم کم به میهمانی خواب می‌رفت
که با صدای زنگ گوشی‌‌اش بساط آن میهمانی بهم خورد و خواب هم پا به فرار گذاشت.
به اسکرین گوشی نگاه کرد و چشمانش را کلافه در حدقه چرخاند؛
- بله؟
صدایش گرفته بود درست مانند عضلات بدنش!
- خب...تعریف کن...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، نگار 1373 و 14 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
117
امتیاز واکنش
1,613
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و هفتم
اصلا دیروز برای چه آن کار مسخره را انجام داد؟
چرا سیلی نزد به او؟
سودابه با اینکه به هیچ اصولی پایبند نبود اما زنی هم نبود که خودش را زود در اختیار طرف مقابل بگذارد.
اما او چه کرده بود؟همین روز اول نرمی لـ*ـب‌هایش را نصیب پسری کرده بود که در این چند روز فهمیده بود از پدرش هم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، نگار 1373 و 14 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
117
امتیاز واکنش
1,613
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و هشتم

برای آخرین بار وضعش را در آیینه چک کرد
یک شلوار مشکی که در قسمت ران‌هایش تنگ بود و از پایین گشاد میشد و یک چاک بـ*ـغلش می‌خورد با کفش‌های پاشنه بلند مشکی که ست کیف ورنی دستش بود
یا یک مانتوی کتی مشکی که آستین‌هایش گشاد‌ بود و یک شال حریر مشکی...و در آخر رژ سرخی که لبانش را...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، نگار 1373 و 14 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
117
امتیاز واکنش
1,613
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست. و نهم

انگشت‌های عرق کرده‌اش را روی درب شیشه‌ای رستوران گذاشت و نفس عمیقی کشید.
اردلان گوشه‌ای ترین میز را برای نشستن انتخاب کرده بود...و او اگر می‌توانست همین الان از این رستوران خارج میشد و اردلان را هم می‌گذاشت به حال خودش
به قدم‌هایش سرعت بخشید و دستی به پیشانی عرق کرده‌اش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، نگار 1373 و 14 نفر دیگر

Sahel08

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/10/21
ارسال ها
117
امتیاز واکنش
1,613
امتیاز
213
سن
94
زمان حضور
3 روز 3 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت سی ام
دوباره روی صندلی نشست و شالش را که روی شانه‌اش افتاده بود سر کرد
- دیروزو فراموش کن...من اصلا نفهمیدم....
- فراموش کردم...

خب این حرفش هم می‌توانست خوب باشد هم بد...
چرا مثل آدم حرف نمیزد؟فراموش کردم یعنی چه؟
دست‌هایش را در هم قفل کرد...خودش هم نمی‌دانست دقیقا چه چیزی می‌خواست یا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان آرامش مصنوعی | Sahel08 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، MĀŘÝM، نگار 1373 و 11 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا